پرش به محتوا

دیوان حسینعلی منشی کاشانی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{جعبه اطلاعات کتاب | تصویر =NUR12144J1.jpg | عنوان = | عنوان‌های دیگر = | پدیدآوران = [[]...» ایجاد کرد)
 
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۱: خط ۱:
{{جعبه اطلاعات کتاب
{{جعبه اطلاعات کتاب
| تصویر =NUR12144J1.jpg
| تصویر =NUR12144J1.jpg
| عنوان =
| عنوان =ديوان حسينعلي منشي کاشاني
| عنوان‌های دیگر =
| عنوان‌های دیگر =
| پدیدآوران =  
| پدیدآوران =  
[[]] (نویسنده)
[[سميعي‌، غلامرضا]] (مقدمه نويس)
| زبان =
 
| کد کنگره =
[[منشي‌کاشاني، حسينعلي]] (نویسنده)
  | موضوع =
 
| ناشر =  
| زبان = فارسي 
| مکان نشر =
| کد کنگره =‏‎‏/‎‏ن‎‏55‎‏ ‎‏د‎‏9 5223 ‏PIR‎‏
| سال نشر =  
  | موضوع =شعر فارسي - قرن 14
| ناشر = ما
| مکان نشر =ايران - تهران
| سال نشر = 1367ش
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE12144AUTOMATIONCODE
| کد اتوماسیون =AUTOMATIONCODE12144AUTOMATIONCODE
| چاپ =
| چاپ =1
| شابک =
| شابک =
| تعداد جلد =
| تعداد جلد =1
| کتابخانۀ دیجیتال نور =
| کتابخانۀ دیجیتال نور =
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
خط ۳۳: خط ۳۶:
   
   
منشی در زمانی ریاست دبیرستان دخترانه کاشان را پذیرفت که نیازمند استراحت و آسایش بود؛ ازاین‌رو در قطعه‌ای چنین سرود:
منشی در زمانی ریاست دبیرستان دخترانه کاشان را پذیرفت که نیازمند استراحت و آسایش بود؛ ازاین‌رو در قطعه‌ای چنین سرود:
'''گواهی داد شهری اندرین کار
 
همه بر پاکی دامان منشی'''
{{شعر}}
'''نخست آزاد بود و گشت اشغال
{{ب|''گواهی داد شهری اندرین کار''|2=''همه بر پاکی دامان منشی''}}
کنون هر ساعت و هر آن منشی'''
{{ب|''نخست آزاد بود و گشت اشغال''|2=''کنون هر ساعت و هر آن منشی''}}
'''مدام از بهر انجام وظیفه است
{{ب|''مدام از بهر انجام وظیفه است''|2=''همه چشم و دل و ارکان منشی''<ref>ر.ک: همان</ref>}}.
همه چشم و دل و ارکان منشی'''<ref>ر.ک: همان</ref>.
{{پایان شعر}}


از جمله قطعات اوست:
از جمله قطعات اوست:
'''گرگ پیری به روبهی مکار
{{شعر}}
چون به راهی به هم شدند دچار'''
{{ب|''گرگ پیری به روبهی مکار''|2=''چون به راهی به هم شدند دچار''}}
'''از کجا گفت می‌خوری روزی؟
{{ب|''از کجا گفت می‌خوری روزی؟''|2=''گفت از شغل پوستین‌دوزی''}}
گفت از شغل پوستین‌دوزی'''
{{ب|''گفت کای اوستاد والاشأن''|2=''چند روزی تو را بود امکان''}}
'''گفت کای اوستاد والاشأن
{{ب|''تا که بدهی به یک زمان قریب''|2=''پوستینی برای من ترتیب؟''}}
چند روزی تو را بود امکان'''
{{ب|''که نجاتم دهد از این سرما''|2=''اندرین دشت و اندرین سرما''}}
'''تا که بدهی به یک زمان قریب
{{ب|''گفت: آری بیار یک دو بره''|2=''تا کنم کار خواهش تو یره''}}
پوستینی برای من ترتیب؟'''
{{ب|''دو بره را بدون عذر و دلیل''|2=''رفت و آورد و دادشان تحویل''}}
'''که نجاتم دهد از این سرما
{{ب|''راه افتاد روبهک را سور''|2=''بود یک چند خرّم و مسرور''}}
اندرین دشت و اندرین سرما'''
{{ب|''تا سر وعده، گرگ آمد و باز''|2=''که بد آن پوستین بدیش نیاز''}}
'''گفت: آری بیار یک دو بره
{{ب|''گفت روبه که بره‌ای دیگر''|2=''خواهد این پوستینت ای سرور''}}
تا کنم کار خواهش تو یره'''
{{ب|''نیز آن بره را فراز آورد''|2=''دیر نه، بلکه زود بازآورد''}}
'''دو بره را بدون عذر و دلیل
{{ب|''پس دگر بار روبه مکار''|2=''روزکی چند خورد زان مردار''}}
رفت و آورد و دادشان تحویل'''
{{ب|''باز چون گرگ پوستین طلبید''|2=''باز روباه نزد گرگ دوید''}}
'''راه افتاد روبهک را سور
{{ب|''گفت یک آستین آن برجاست''|2=''چون‌که یک بره دگر می‌خواست''}}
بود یک چند خرّم و مسرور'''
{{ب|''رفت و آورد بره دیگر''|2=''تا به روزی که وعده آمد سر''}}
'''تا سر وعده، گرگ آمد و باز
{{ب|''روبه این ‌بار چون‌که عذر نداشت''|2=''بار دیگر بنا به مکر گذاشت''}}
که بد آن پوستین بدیش نیاز'''
{{ب|''یک سواری به دشت بُد پیدا''|2=''گرگ را گفت روبه: ای آقا''}}
'''گفت روبه که بره‌ای دیگر
{{ب|''الامان زین سوار سرکش و گرد''|2=''کامد و پوستین تو زد و برد''}}
خواهد این پوستینت ای سرور'''
{{ب|''گرگ بی‌اختیار گشت چو دید''|2=''جست و دنبال آن سوار دوید''}}
'''نیز آن بره را فراز آورد
{{ب|''روی گرداند چون سوار از پی''|2=''دید گرگی نموده حمله به وی''}}
دیر نه، بلکه زود بازآورد'''
{{ب|''ناگهان تیغ از نیام کشید''|2=''دهن گرگ را ز تیغ درید''}}
'''پس دگر بار روبه مکار
{{ب|''خورد چون زخم تیغ را در دم''|2=''کام آن گرگ باز ماند از هم''}}
روزکی چند خورد زان مردار'''
{{ب|''چون‌که شد کام گرگ از هم باز''|2=''نزد روباه بازگشت فراز''}}
'''باز چون گرگ پوستین طلبید
{{ب|''روبه حیله‌ساز و حیلت‌گر''|2=''دید چون حال گرگ بداختر''}}
باز روباه نزد گرگ دوید'''
{{ب|''آنگهی با هزار عشوه و ناز''|2=''کرد سویش دهن به مسخره باز''}}
'''گفت یک آستین آن برجاست
{{ب|''گفت آن پوستین بارانی''|2=''گوئیا بستدی که خندانی''}}
چون‌که یک بره دگر می‌خواست'''
{{ب|''پوستین را گرفته‌ای از آن''|2=''که ز ره می‌رسی چنین خندان''}}
'''رفت و آورد بره دیگر
{{ب|''مردم پست‌فطرت بدخواه''|2=''همه هستند مثل آن روباه''}}
تا به روزی که وعده آمد سر'''
{{ب|''گر شود احتیاجشان تأمین''|2=''می‌نمایند مرد را توهین''}}
'''روبه این ‌بار چون‌که عذر نداشت
{{ب|''به تمسخر کنند لب را باز''|2=''باید انجام دید از آغاز''<ref>ر.ک: متن کتاب، ص370-372</ref>}}.
بار دیگر بنا به مکر گذاشت'''
{{پایان شعر}}
'''یک سواری به دشت بُد پیدا
گرگ را گفت روبه: ای آقا'''
'''الامان زین سوار سرکش و گرد
کامد و پوستین تو زد و برد'''
'''گرگ بی‌اختیار گشت چو دید
جست و دنبال آن سوار دوید'''
'''روی گرداند چون سوار از پی
دید گرگی نموده حمله به وی'''
'''ناگهان تیغ از نیام کشید
دهن گرگ را ز تیغ درید'''
'''خورد چون زخم تیغ را در دم
کام آن گرگ باز ماند از هم'''
'''چون‌که شد کام گرگ از هم باز
نزد روباه بازگشت فراز'''
'''روبه حیله‌ساز و حیلت‌گر
دید چون حال گرگ بداختر'''
'''آنگهی با هزار عشوه و ناز
کرد سویش دهن به مسخره باز'''
'''گفت آن پوستین بارانی
گوئیا بستدی که خندانی'''
'''پوستین را گرفته‌ای از آن
که ز ره می‌رسی چنین خندان'''
'''مردم پست‌فطرت بدخواه
همه هستند مثل آن روباه'''
'''گر شود احتیاجشان تأمین
می‌نمایند مرد را توهین'''
'''به تمسخر کنند لب را باز
باید انجام دید از آغاز'''<ref>ر.ک: متن کتاب، ص370-372</ref>.


همچنین از غزلیات اوست:
همچنین از غزلیات اوست:
'''در کمند خویشتن داری گرفتارم چرا؟
{{ب|''در کمند خویشتن داری گرفتارم چرا؟''|2=''می‌دوانی از پی‌ات هر کوی و بازام چرا؟''}}
می‌دوانی از پی‌ات هر کوی و بازام چرا؟'''
{{ب|''ای که می‌گفتی که بردارم تو را باری ز دوش''|2=''می‌نهی سربار دیگر بر سر بارم چرا؟''}}
'''ای که می‌گفتی که بردارم تو را باری ز دوش
{{ب|''بعد ایامی که قدر و اعتباری داشتیم''|2=''کردی ای جان عزیزم این‌قدر خوارم چرا؟''}}
می‌نهی سربار دیگر بر سر بارم چرا؟'''
{{ب|''من که از باغت نمی‌چینم گلی ای باغبان''|2=''می‌کنی از این گلستان، منع دیدارم چرا؟''}}
'''بعد ایامی که قدر و اعتباری داشتیم
{{ب|''نقد جان ای دل نکردی صرف در بازار عشق''|2=''در سر سودای او کردی زیانکارم چرا؟''}}
کردی ای جان عزیزم این‌قدر خوارم چرا؟'''
{{ب|''من که پیشت روز اول دین و دل را باختم''|2=''دست داری ای حریف این‌قدر در کارم چرا؟''}}
'''من که از باغت نمی‌چینم گلی ای باغبان
{{ب|''در شب تاریک منشی راست تنها گوشه‌ای''|2=''رخ از او می‌پوشی ای شمع شب تارم چرا؟''<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>}}.
می‌کنی از این گلستان، منع دیدارم چرا؟'''
{{پایان شعر}}
'''نقد جان ای دل نکردی صرف در بازار عشق
در سر سودای او کردی زیانکارم چرا؟'''
'''من که پیشت روز اول دین و دل را باختم
دست داری ای حریف این‌قدر در کارم چرا؟'''
'''در شب تاریک منشی راست تنها گوشه‌ای
رخ از او می‌پوشی ای شمع شب تارم چرا؟'''<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>.


[لازم به ذکر است که مصرع دوم از بیت: «من که پیشت روز اول...»، از نظر وزن نادرست است؛ احتمالا اشتباه چاپی رخ داده است].
[لازم به ذکر است که مصرع دوم از بیت: «من که پیشت روز اول...»، از نظر وزن نادرست است؛ احتمالا اشتباه چاپی رخ داده است].
خط ۱۳۵: خط ۱۰۴:


[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:کتاب‌شناسی]]
 
[[رده:زبان‌شناسی، علم زبان]]
[[رده:کتاب‌شناسی]]
 
[[رده:زبان و ادبیات شرقی (آسیایی)]]
[[رده:کتاب‌شناسی]]
 
[[رده:زبان و ادبیات فارسی]]
[[رده:کتاب‌شناسی]]
[[رده:زبانها و ادبیات ایرانی]]


[[رده:آپلود آذر (98)]]
[[رده:آپلود آذر (98)]]
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش