۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یو' به 'یو') |
جز (جایگزینی متن - 'هی' به 'هی') |
||
خط ۲۶: | خط ۲۶: | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور =29041 | | کتابخانۀ دیجیتال نور =29041 | ||
| کتابخوان همراه نور =21559 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
خط ۴۳: | خط ۴۴: | ||
فصل اول، درباره قدیم بودن خداست. نویسنده میگوید: خداوند قدیم است و مسبوق به عدم نیست و اگر چنین نباشد، نیازمند به محدث خواهد بود. ایشان در توضیح این عبارت میگوید: برای قدیم دو معنا است: | فصل اول، درباره قدیم بودن خداست. نویسنده میگوید: خداوند قدیم است و مسبوق به عدم نیست و اگر چنین نباشد، نیازمند به محدث خواهد بود. ایشان در توضیح این عبارت میگوید: برای قدیم دو معنا است: | ||
# قدیم زمانی که این برای خداوند محال است؛ | # قدیم زمانی که این برای خداوند محال است؛ | ||
# قدیم ذاتی که آغازی برای هستی او نیست؛ یعنی وجودش ازلی است و مسبوق به عدم نمیباشد. نویسنده این معنا از قدیم را برای خداوند پسندیده و میگوید: این قدمت برای خداوند ثابت است؛ زیرا اگر قدیم نباشد، | # قدیم ذاتی که آغازی برای هستی او نیست؛ یعنی وجودش ازلی است و مسبوق به عدم نمیباشد. نویسنده این معنا از قدیم را برای خداوند پسندیده و میگوید: این قدمت برای خداوند ثابت است؛ زیرا اگر قدیم نباشد، بهیقین باید حادث باشد؛ چون هیچ حد وسطی بین این دو معنا وجود ندارد؛ لکن حادث بودن او محال است؛ چون باعث نیازمندی وی به محدث خواهد بود<ref>ر.ک: متن کتاب، ص106-108</ref>. | ||
فصل دوم، به ابدیت خداوند اختصاص یافته است. نویسنده در اینباره میگوید: واجب است که خداوند باقی باشد؛ بدین معنا که هیچ عدمی به وجودش ملحق نشود. اگر چنین نباشد، ذات خداوند، عدم و وجود، هر دو را میپذیرد؛ پس برای وجود داشتن، نیاز به مخصص دارد، بنابراین حادث خواهد بود<ref>ر.ک: همان، ص111</ref>. نویسنده در ادامه مینویسد: ازآنجاکه خداوند ازلی و ابدی است، پس از جِرم بودن یا قائم بودن به آن یا در جهت آن بودن یا نقش بستن در خیال آن، منزه است؛ زیرا همه اینها موجب مماثلت وی با حوادث میگردد؛ بنابراین، ویژگیهای حوادث برای او ثابت خواهد بود و این به قدمت و ابدیت وی آسیب میرساند<ref>ر.ک: همان، ص114-115</ref>. | فصل دوم، به ابدیت خداوند اختصاص یافته است. نویسنده در اینباره میگوید: واجب است که خداوند باقی باشد؛ بدین معنا که هیچ عدمی به وجودش ملحق نشود. اگر چنین نباشد، ذات خداوند، عدم و وجود، هر دو را میپذیرد؛ پس برای وجود داشتن، نیاز به مخصص دارد، بنابراین حادث خواهد بود<ref>ر.ک: همان، ص111</ref>. نویسنده در ادامه مینویسد: ازآنجاکه خداوند ازلی و ابدی است، پس از جِرم بودن یا قائم بودن به آن یا در جهت آن بودن یا نقش بستن در خیال آن، منزه است؛ زیرا همه اینها موجب مماثلت وی با حوادث میگردد؛ بنابراین، ویژگیهای حوادث برای او ثابت خواهد بود و این به قدمت و ابدیت وی آسیب میرساند<ref>ر.ک: همان، ص114-115</ref>. |
ویرایش