پرش به محتوا

نراقی، احمد بن محمدمهدی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۳۴: خط ۳۴:


== ولادت ==
== ولادت ==
در چهاردهم جمادى الثانى سال 1185ق در روستاى نراق از توابع شهرستان كاشان در عهد سلطنت كريم خان زند در خاندان علم و فضيلت ديده به جهان گشود.  
در چهاردهم جمادى الثانى سال 1185ق در روستاى نراق از توابع شهرستان كاشان در عهد سلطنت كريم‌خان زند در خاندان علم و فضيلت ديده به جهان گشود.  


==مقام علمى==
==مقام علمى==
خط ۸۳: خط ۸۳:
وى در سلسله مشايخ بسيارى از متأخرين از طريق شاگردانش بخصوص [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شيخ مرتضى انصارى]] مى‌باشد كه مى‌توان از [[نوری، حسین بن محمدتقی|محدث نورى]] صاحب [[مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل|مستدرك الوسائل]]، [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]](ره) و مرحوم [[مرعشی، شهاب‌الدین|آیت‌الله نجفى مرعشى]] نام برد.
وى در سلسله مشايخ بسيارى از متأخرين از طريق شاگردانش بخصوص [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شيخ مرتضى انصارى]] مى‌باشد كه مى‌توان از [[نوری، حسین بن محمدتقی|محدث نورى]] صاحب [[مستدرك الوسائل و مستنبط المسائل|مستدرك الوسائل]]، [[امام خمينى(ره)|امام خمينى]](ره) و مرحوم [[مرعشی، شهاب‌الدین|آیت‌الله نجفى مرعشى]] نام برد.


== آثار علمى==
==ملا احمد نراقى و مقتضيات زمان==
 
ملااحمد نراقى، عالمى زمان‌شناس بود كه اندوخته‌ها و يافته‌هاى خود را از حوزه‌هاى اصفهان، كربلا و نجف در عرصه‌هاى فقه و اصول، كلام، اخلاق، عرفان، هيئت، ادبيات و شعر با زمان هم‌آهنگ ساخت و آن‌چه را كه آموخته بود به رشته تحرير در آورد. او به دليل آن كه با نگاهى ژرف به مسائل و موضوع‌ها نگريست، آثارش ماندگار شد و همگان از آن بهره مى‌جويند و اگر چه بسيارى از انديشه‌هاى ملااحمد نراقى در مبارزه با اخبارى‌گرى، صوفى‌گرى و طرح مباحث نو فقهى و اصولى و نيز حضور و نقش وى در جنگ دوم ايران و روس نشان از توجه او به اقتضائات زمان است اما در اين مجال كوتاه فقط به يك اثر او كه بر اساس نياز روز و مقتضيات زمان تألیف شده‌است، اشاره مى‌كنيم:
 
هنگامى كه مبلغ مسيحى و جاسوس انگليسى «هنرى مارتين» كتاب ميزان الحق را در رد اسلام نگاشت، وى در پاسخى علمى و محكم به او كتاب سيف الامه را به رشته تحرير درآورد. ملااحمد نراقى نيك مى‌دانست كه پا دريان همگى در خدمت استعمارگران اروپا خصوصاً انگليس هستند و با هدف نفوذ و دست‌يازيدن استعمارگران بر منابع مسلمين و ترويج و تبليغ مسيحيت در ميان مسلمين، وارد سرزمين‌هاى مسلمانان شدند. «اين گروه [كه ] از قرن شانزدهم ميلادى در پى بازشدن پاى استعمار اروپائيان در سرزمين‌هاى اسلامى در جهان اسلام شناخته شده‌است»، از اوائل دوره صفوى وارد ايران شدند. آن‌ها در بعضى از كشورها توانستند به اهداف خود برسند؛ اما در بعضى كشورها، به خاطر حضور هوشيارانه عالمان اسلامى نه تنها نتوانستند نفوذ كنند، بلكه برخى از آنان به دين مقدس اسلام گرويدند؛ از آن جمله «عليقلى جديد اسلام» كه ملااحمد نراقى در چند جاى كتاب سيف الامه از او ياد مى‌كند. اين شخص پس از مستبصر شدن، كتابى به نام سيف المؤمنين فى قتال المشركين در رد يهوديان و مسيحيان به رشته تحرير در مى‌آورد.
 
از جمله پادريان، «هنرى مارتين» جوان بود كه در زمان فتحعلى‌شاه وارد ايران شد و حدود شانزده ماه در ايران اقامت داشت. وى در اين مدت، فعالیت‌های گسترده‌اى در راستاى اهداف استعمارگران داشت و سرانجام كتابى به نام ميزان الحق در اثبات و حقانيت مسيحيت و رد اسلام نگاشت. عالمان دين به مقابله با آن برخاستند و به شبهات آن پاسخ گفتند. از جمله آن‌ها، كتاب سيف الامه و برهان الملة ملااحمد نراقى بود.
 
ملااحمد نراقى كه مجتهد پر آوازه آن عصر بود، با تألیف اين كتاب، مانع نفوذ استعمار و مسيحيت به ايران شد. وى هنگام نگارش سيف الامه چند نفر از علماى يهود را خواست و كتاب ميزان الحق را با آنان به بحث گذاشت و با استفاده از كتابخانه ملا موشه يهودى، پاسخى محكم و پر مغز داد. وى خود چنين مى‌گويد:
 
«حقير در حين تألیف اين كتاب در صدد تفحص و تحصيل آن صحيفه برآمده و در كتابخانه ملا موشه يهودى، كه در اين عصر در ميان يهود در حالت اشتهار و مرجع اكثر بود، آن را يافتم و به اتفاق جمعى از علماى يهود، كتب معتبر لغت عبرى را جمع‌آورى نموده و در آن تأمل شد».
 
وى در اين كتاب علاوه بر اين‌كه با براهين عقلى شبهات «هنرى مارتين» را پاسخ مى‌دهد و به اثبات رسالت نبى اكرم(ص) مى‌پردازد، خلق و خوى و شيوه زندگى جامعه مدنى غرب را تقبيح مى‌كند و زشتى و نادرستى آن را به رخ «هنرى مارتين» و صاحبان آن تفكر و غرب‌پرستان مى‌كشد.
 
==نراقى و ولايت فقيه==
 
 
ملااحمد نراقى كه در دوران حساس و حوادث سازى مى‌زيست، با درك درست حوادث و مسائل عصر خويش، به ضرورت طرح مسئله «ولايت فقيه» رسيد و آن را به عنوان بهترين انديشه و كارآمدترين روش در اداره امور جامعه اسلامى و اجراى صحيح احكام الهى معرفى كرد و به صورت شفاف و با نگاهى ژرف به تبيين آن پرداخت.
 
اگر چه پيش از او عالمان و فقيهانى، هم‌چون [[شيخ مفيد]]، [[محقق کرکی، علی بن حسین|محقق كركى]] (م 940ق)، [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] (م 675ق) و محقق اردبيلى (م 993ق) در لابه‌لاى مباحث متنوع فقهى مانند، خمس، قضاء، جهاد، نماز جمعه، حدود و امر به معروف و نهى از منكر و... به اثبات آن پرداخته‌اند، اما ملااحمد نراقى به‌طور مستقل و گسترده به بحث «ولايت فقيه» پرداخت و در عائده 54 از كتاب ارزشمند عوائد الايام، فصلى ويژه را به اثبات آن و بيان وظائف و شئون ولى فقيه اختصاص داد. وى اولين فقيه و براى اولين بار، بحث «ولايت فقيه» را به صورت منظم و به‌شكلى بديع و با نگرشى نو پرداخت و افق جديدى را فرار وى فقيهان عصر خود و آيندگان گشود.
 
پس از ملااحمد نراقى، فقيهانى چون: مير عبدالفتاح حسينى مراغى (م 1250ق) در العناوين، سيدمحمدآل بحرالعلوم در بلغة الفقيه و [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شيخ مرتضى انصارى]] (م 1281ق) در كتاب [[كتاب المكاسب|مكاسب]]، به صورت مستقل به طرح بحث «ولايت فقيه» پرداختند.
 
ملااحمد نراقى پس از اثبات «ولايت فقيه» از طريق ادله عقلى و نقلى، به بيان وظائف، اختيارات و شئون ولى‌فقيه مى‌پردازد و دوازده مورد از وظائف كلان ولى‌فقيه را بيان مى‌كند كه عبارتند از: 1. فتوا دادن در امور دينى؛ 2. قضاوت؛ 3. اجراى حدود و تعزيرات؛ 4. ولايت بر اموال يتيمان؛ 5. ولايت‌بر اموال مجانين و سفيهان؛ 6. ولايت بر امور غايبان؛ 7. ولايت‌بر نكاح؛ 8. ولايت بر اجازه دادن اموال ايتام و سفيهان و گرفتن اجرت آن؛ 9. ولايت بر استيفاى حقوق مالى و غير مالى؛ 10. تصرف در اموال امام؛ 11. تمام كارهاى مربوط به رعيت كه امام معصوم بايد انجام دهد؛ 12. هر كارى كه به دليل عقلى و شرعى بايد انجام پذيرد.
 
==مبارزه با اخبارى‌گرى==
 
 
چون ملا احمد نراقى چند سال در حوزه درس علامه [[وحید بهبهانی، محمدباقر|وحيد بهبهانى]] شركت جسته و استادش «اصولى» بود، ملااحمد نيز به مبارزه جدى با اخبارى‌گرى عصر خود پرداخت و دلايل بى‌اساس و سست آنان را درهم ريخت. ملااحمد نراقى همانند استاد و پدرش، با اخبارى‌گرى و ظاهرنگرى مخالف بود؛ زيرا اخبارى‌ها معتقد بودند كه تمام اخبار كتاب‌هاى مورد اعتماد - با همه اختلافى كه در آن‌ها وجود دارد - قطعاً از سوى ائمه معصومين(ع) صادر شده‌است و ظواهر قرآن را نبايد به تنهايى و بدون رجوع به اخبار اخذ كرد. آن‌ها، علم اصول را با اين ادعا كه همه مبانى آن عقلى است و مستند به اخبار نيست، به كلى رد و انكار مى‌كنند. ملااحمد نراقى كه از آثار سوء اخبارى‌گرى كاملاً آگاه بود و عواقب شوم اين انديشه را در حوزه‌هاى علميه و محصلان علوم دينى مى‌دانست، با تبعيت از استادش، به مبارزه حكيمانه و علمى با آن پرداخت.
 
==ملا احمد نراقى و حكم جهاد عليه روس ها==
 
 
تاريخ سراسر افتخار روحانیت شيعه از صدر اسلام تاكنون، نشان مى‌دهد كه عالمان دين و فقيهان اهل‌بيت(ع) همواره با حاكمان و زمامداران ظالم و با فساد و تجاوز، مبارزه بى‌امانى داشته و يار و ياور مظلومان و ستم‌ديدگان و مستمندان بوده‌اند و بر اساس شرايط زمان و مكان، اين وظيفه مهم را به انجام مى‌رسانده‌اند.
 
بر همين اساس، ملااحمد نراقى علاوه بر تدريس معارف دينى و علوم حوزوى در كاشان، مى‌كوشيد تا بر مسائل سياسى، اجتماعى و امور حكومت و وظايف سلطان وقت نظارت مستقيم داشته باشد. وى از توجه ظاهرى فتحعلى شاه به نظريات و آراى راه‌گشا و كارآمد او بهره گرفت و از اين طريق سعى در حل و فصل مشكلات معيشتى مردم داشت.
 
اما شايد مهم‌ترين فعاليت سياسى ملااحمد نراقى اين باشد كه هنگام تجاوز روس‌ها و تصرف بخشى از اراضى ايران و ظلم و ستم بر مردم مسلمان، با پوشيدن كفن به ميدان نبرد رفت و فتواى ضرورت شركت مردم در جهاد عليه روس تزار را صادر كرد.روس‌ها در جنگ اول، كه از سال 1218ق به مدت 10 سال به طول انجاميد، شركت جسته بودند. در 29 شوال 1228 با امضاى عهدنامه ذلت بار گلستان بخش زيادى از اراضى ايران را تصرف كردند و به ظلم و تعدى و اذيت و آزار مردم آذربايجان پرداختند. فتحعلى شاه در سال 1241ق با جلب نظر مردم و حمايت علما و گرفتن فتاواى جهاد، جنگ دوم ايران و روس را با فرماندهى عباس ميرزا آغاز كرد.
 
علت توجه فتحعلى شاه به نظر علما اين بود كه سپاه ايران با شبهاتى از قبيل مشروعيت جنگ و... مواجه بود. لذا شاه بر آن شد تا فتواى علما را پيرامون جهاد عليه روس‌ها جمع‌آورى كند و براى جذب نيروى جنگ و بسيج مردم به‌كار گيرد. علما هم نامه‌هاى جهاديه و فتواى ضرورت شركت در جنگ به دفاع از حريم مسلمين را صادر كردند كه نشان‌گر حضور آنان در عرصه‌هاى سياسى و اجتماعى آن عصر بود. «جناب حاجى ملااحمد نراقى كه فحل فضلاى ايران بود و ديگر علما و فقهاى ممالك محروسه، هر يك رساله نگاشته و خاتم گذاشتند كه مجادله و مقابله با روسيه جهاد فى سبيل‌الله است و خرد و بزرگ را واجب افتاده است كه براى رواج دين مبين و حفظ ثغور مسلمين خويشتن‌دارى نكنند». و عالمان دين علاوه بر فتوا، خود نيز در جبهه‌ها حضور يافتند.
 
«روز جمعه هفدهم ذى‌القعده 1341ق چند روز پس از جنگ جناب آقاى [[طباطبایی، محمد بن علی|سيد محمد مجاهد]] و حاجى ملاجعفر استرآبادى و آقاى سيدنصرالله استرآبادى و حاجى سيد محمدتقى قزوينى و سيدعزيز تالشى و ديگر علما و فضلا وارد لشگرگاه شدند و شاهزادگان و امرا، ايشان را پذيره شدند. روز شنبه هجدهم ذى‌القعده جناب ملااحمد نراقى كاشانى كه از تمامت علماى اثناعشريه فضيلتش بر زيادت بود، به اتفاق حاجى ملاعبدالوهاب قزوينى و جماعتى ديگر از علما و حاجى ملا محمد پسر ملااحمد (معروف به عبدالصاحب) كه او نيز از قدوه مجتهدين بود از راه برسيد...».
 
حضور فقيهان و عالمان دين در جبهه‌ها و فتاواى جهاديه آنان موجب شد تا مردم به‌طور گسترده در جبهه‌ها شركت جويند و لشگر روس تزارى را وادار به عقب‌نشينى كنند. همت و مبارزه مردم و علما باعث شد كه بسيارى از نواحى و مناطق كه مطابق عهدنامه ننگين گلستان از ايران جدا شده بود، بار ديگر به خاک ايران ملحق شود و «سپاه ايران به رهبرى عباس ميرزا، با فتواى جهادى كه از علما گرفته بود ند، توانستند بعضى از سرزمين‌هاى از دست رفته ايرانى را تصرف نمايند».
 
اما افسوس كه خشم پاک و مقدس مردم مسلمان ايران به دليل بى‌لياقتى دولت‌مردان و كارگزاران نظام و نيز ضعف بنيه نظامى قشون و خيانت برخى از رجال سياسى حاكم، خيانت و عدم پاى‌بندى انگليس و فرانسه در انجام تعهد خود، نتوانست ريشه ظلم و تعدى استعمار روسيه را بسوزاند و روس‌ها موفق شدند سرزمين‌هاى اشغالى را مجدداً به تصرف خود در آورند. لذا فتحعلى شاه مجبور به قبول شرايط تحميلى روس‌ها شد و در پنجم شعبان 1243ق با واگذارى بخش‌هاى ايروان، نخجوان، قسمتى از موقان تالش به روس‌ها، صلح‌نامه ذلت بار تركمانچاى منعقد شد و جنگ پايان پذيرفت.
 
== وفات ==
او در شهر کاشان به دلیل بیماری وبای عمومی گسترده در کاشان و اطراف آن (از جمله نراق) در اول شب یکشنبه ۲۳ ربیع‌الثانی ۱۲۴۵ در نراق وفات کرد و در نجف، در صحن [[امام على(ع)|امام علی بن ابیطالب(ع)]]، در کنار مرقد پدرش تدفین شد. 
 
== آثار ==




خط ۱۵۷: خط ۲۰۷:
بسيارى از بزرگان، مقامات علمى و معنوى ملااحمد را ستوده و او را جامع علوم دانسته‌اند. كلمات برخى از آنان از اين قرار است:  
بسيارى از بزرگان، مقامات علمى و معنوى ملااحمد را ستوده و او را جامع علوم دانسته‌اند. كلمات برخى از آنان از اين قرار است:  


ملا حبيب‌الله كاشانى: «فاضل حاج احمد نراقى فرزند [[نراقی، احمد بن محمدمهدی|محقق نراقى]] بودند و همانند پدرش از مشاهير علماى اسلام و فقهاى اعلام بود؛ بلكه اعلم، افقه، افضل و اتقن و مشهورترين آن‌ها در زمان خود بود».  
ملا حبيب‌الله كاشانى: «فاضل حاج احمد نراقى فرزند [[نراقی، مهدی بن ابی‌ذر|محقق نراقى]] بودند و همانند پدرش از مشاهير علماى اسلام و فقهاى اعلام بود؛ بلكه اعلم، افقه، افضل و اتقن و مشهورترين آن‌ها در زمان خود بود».  


جاپلقى بروجردى: «فاضل عالم، محقق، مدقق، ماهر، درياى مواج، جامع علوم معقول و منقول، داراى يد طولا در علوم كثيره، شيخ و استاد ما، حاج ملااحمد فرزند ملامحمدمهدى، نراقى الاصل و كاشانى مسكن بوده. ايشان اساس دين و دنيا و محل رجوع در فتاوا و احكام بودند».  
جاپلقى بروجردى: «فاضل عالم، محقق، مدقق، ماهر، درياى مواج، جامع علوم معقول و منقول، داراى يد طولا در علوم كثيره، شيخ و استاد ما، حاج ملااحمد فرزند ملامحمدمهدى، نراقى الاصل و كاشانى مسكن بوده. ايشان اساس دين و دنيا و محل رجوع در فتاوا و احكام بودند».  
خط ۱۷۲: خط ۲۲۲:


استاد [[مطهری، مرتضی|شهيد آيت‌الله مطهرى]]: «حاج ملااحمد نراقى مانند پدر خود جامع الفنون بوده و مانند پدر خود، مفتى، مجتهد و مرجع فتوا بوده است و معقول را از پدر خود فراگرفته است».  
استاد [[مطهری، مرتضی|شهيد آيت‌الله مطهرى]]: «حاج ملااحمد نراقى مانند پدر خود جامع الفنون بوده و مانند پدر خود، مفتى، مجتهد و مرجع فتوا بوده است و معقول را از پدر خود فراگرفته است».  
==ملا احمد نراقى و مقتضيات زمان==
ملااحمد نراقى، عالمى زمان‌شناس بود كه اندوخته‌ها و يافته‌هاى خود را از حوزه‌هاى اصفهان، كربلا و نجف در عرصه‌هاى فقه و اصول، كلام، اخلاق، عرفان، هيئت، ادبيات و شعر با زمان هم‌آهنگ ساخت و آن‌چه را كه آموخته بود به رشته تحرير در آورد. او به دليل آن كه با نگاهى ژرف به مسائل و موضوع‌ها نگريست، آثارش ماندگار شد و همگان از آن بهره مى‌جويند و اگر چه بسيارى از انديشه‌هاى ملااحمد نراقى در مبارزه با اخبارى‌گرى، صوفى‌گرى و طرح مباحث نو فقهى و اصولى و نيز حضور و نقش وى در جنگ دوم ايران و روس نشان از توجه او به اقتضائات زمان است اما در اين مجال كوتاه فقط به يك اثر او كه بر اساس نياز روز و مقتضيات زمان تألیف شده‌است، اشاره مى‌كنيم:
هنگامى كه مبلغ مسيحى و جاسوس انگليسى «هنرى مارتين» كتاب ميزان الحق را در رد اسلام نگاشت، وى در پاسخى علمى و محكم به او كتاب سيف الامه را به رشته تحرير درآورد. ملااحمد نراقى نيك مى‌دانست كه پا دريان همگى در خدمت استعمارگران اروپا خصوصاً انگليس هستند و با هدف نفوذ و دست‌يازيدن استعمارگران بر منابع مسلمين و ترويج و تبليغ مسيحيت در ميان مسلمين، وارد سرزمين‌هاى مسلمانان شدند. «اين گروه [كه ] از قرن شانزدهم ميلادى در پى بازشدن پاى استعمار اروپائيان در سرزمين‌هاى اسلامى در جهان اسلام شناخته شده‌است»، از اوائل دوره صفوى وارد ايران شدند. آن‌ها در بعضى از كشورها توانستند به اهداف خود برسند؛ اما در بعضى كشورها، به خاطر حضور هوشيارانه عالمان اسلامى نه تنها نتوانستند نفوذ كنند، بلكه برخى از آنان به دين مقدس اسلام گرويدند؛ از آن جمله «عليقلى جديد اسلام» كه ملااحمد نراقى در چند جاى كتاب سيف الامه از او ياد مى‌كند. اين شخص پس از مستبصر شدن، كتابى به نام سيف المؤمنين فى قتال المشركين در رد يهوديان و مسيحيان به رشته تحرير در مى‌آورد.
از جمله پادريان، «هنرى مارتين» جوان بود كه در زمان فتحعلى‌شاه وارد ايران شد و حدود شانزده ماه در ايران اقامت داشت. وى در اين مدت، فعالیت‌های گسترده‌اى در راستاى اهداف استعمارگران داشت و سرانجام كتابى به نام ميزان الحق در اثبات و حقانيت مسيحيت و رد اسلام نگاشت. عالمان دين به مقابله با آن برخاستند و به شبهات آن پاسخ گفتند. از جمله آن‌ها، كتاب سيف الامه و برهان الملة ملااحمد نراقى بود.
ملااحمد نراقى كه مجتهد پر آوازه آن عصر بود، با تألیف اين كتاب، مانع نفوذ استعمار و مسيحيت به ايران شد. وى هنگام نگارش سيف الامه چند نفر از علماى يهود را خواست و كتاب ميزان الحق را با آنان به بحث گذاشت و با استفاده از كتابخانه ملا موشه يهودى، پاسخى محكم و پر مغز داد. وى خود چنين مى‌گويد:
«حقير در حين تألیف اين كتاب در صدد تفحص و تحصيل آن صحيفه برآمده و در كتابخانه ملا موشه يهودى، كه در اين عصر در ميان يهود در حالت اشتهار و مرجع اكثر بود، آن را يافتم و به اتفاق جمعى از علماى يهود، كتب معتبر لغت عبرى را جمع‌آورى نموده و در آن تأمل شد».
وى در اين كتاب علاوه بر اين‌كه با براهين عقلى شبهات «هنرى مارتين» را پاسخ مى‌دهد و به اثبات رسالت نبى اكرم(ص) مى‌پردازد، خلق و خوى و شيوه زندگى جامعه مدنى غرب را تقبيح مى‌كند و زشتى و نادرستى آن را به رخ «هنرى مارتين» و صاحبان آن تفكر و غرب‌پرستان مى‌كشد.
==نراقى و ولايت فقيه==
ملااحمد نراقى كه در دوران حساس و حوادث سازى مى‌زيست، با درك درست حوادث و مسائل عصر خويش، به ضرورت طرح مسئله «ولايت فقيه» رسيد و آن را به عنوان بهترين انديشه و كارآمدترين روش در اداره امور جامعه اسلامى و اجراى صحيح احكام الهى معرفى كرد و به صورت شفاف و با نگاهى ژرف به تبيين آن پرداخت.
اگر چه پيش از او عالمان و فقيهانى، هم‌چون [[شيخ مفيد]]، [[محقق کرکی، علی بن حسین|محقق كركى]] (م 940ق)، [[حلی، حسن بن یوسف|علامه حلى]] (م 675ق) و محقق اردبيلى (م 993ق) در لابه‌لاى مباحث متنوع فقهى مانند، خمس، قضاء، جهاد، نماز جمعه، حدود و امر به معروف و نهى از منكر و... به اثبات آن پرداخته‌اند، اما ملااحمد نراقى به‌طور مستقل و گسترده به بحث «ولايت فقيه» پرداخت و در عائده 54 از كتاب ارزشمند عوائد الايام، فصلى ويژه را به اثبات آن و بيان وظائف و شئون ولى فقيه اختصاص داد. وى اولين فقيه و براى اولين بار، بحث «ولايت فقيه» را به صورت منظم و به‌شكلى بديع و با نگرشى نو پرداخت و افق جديدى را فرار وى فقيهان عصر خود و آيندگان گشود.
پس از ملااحمد نراقى، فقيهانى چون: مير عبدالفتاح حسينى مراغى (م 1250ق) در العناوين، سيدمحمدآل بحرالعلوم در بلغة الفقيه و [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شيخ مرتضى انصارى]] (م 1281ق) در كتاب [[كتاب المكاسب|مكاسب]]، به صورت مستقل به طرح بحث «ولايت فقيه» پرداختند.
ملااحمد نراقى پس از اثبات «ولايت فقيه» از طريق ادله عقلى و نقلى، به بيان وظائف، اختيارات و شئون ولى‌فقيه مى‌پردازد و دوازده مورد از وظائف كلان ولى‌فقيه را بيان مى‌كند كه عبارتند از: 1. فتوا دادن در امور دينى؛ 2. قضاوت؛ 3. اجراى حدود و تعزيرات؛ 4. ولايت بر اموال يتيمان؛ 5. ولايت‌بر اموال مجانين و سفيهان؛ 6. ولايت بر امور غايبان؛ 7. ولايت‌بر نكاح؛ 8. ولايت بر اجازه دادن اموال ايتام و سفيهان و گرفتن اجرت آن؛ 9. ولايت بر استيفاى حقوق مالى و غير مالى؛ 10. تصرف در اموال امام؛ 11. تمام كارهاى مربوط به رعيت كه امام معصوم بايد انجام دهد؛ 12. هر كارى كه به دليل عقلى و شرعى بايد انجام پذيرد.
==مبارزه با اخبارى‌گرى==
چون ملا احمد نراقى چند سال در حوزه درس علامه [[وحید بهبهانی، محمدباقر|وحيد بهبهانى]] شركت جسته و استادش «اصولى» بود، ملااحمد نيز به مبارزه جدى با اخبارى‌گرى عصر خود پرداخت و دلايل بى‌اساس و سست آنان را درهم ريخت. ملااحمد نراقى همانند استاد و پدرش، با اخبارى‌گرى و ظاهرنگرى مخالف بود؛ زيرا اخبارى‌ها معتقد بودند كه تمام اخبار كتاب‌هاى مورد اعتماد - با همه اختلافى كه در آن‌ها وجود دارد - قطعاً از سوى ائمه معصومين(ع) صادر شده‌است و ظواهر قرآن را نبايد به تنهايى و بدون رجوع به اخبار اخذ كرد. آن‌ها، علم اصول را با اين ادعا كه همه مبانى آن عقلى است و مستند به اخبار نيست، به كلى رد و انكار مى‌كنند. ملااحمد نراقى كه از آثار سوء اخبارى‌گرى كاملاً آگاه بود و عواقب شوم اين انديشه را در حوزه‌هاى علميه و محصلان علوم دينى مى‌دانست، با تبعيت از استادش، به مبارزه حكيمانه و علمى با آن پرداخت.
==ملا احمد نراقى و حكم جهاد عليه روس ها==
تاريخ سراسر افتخار روحانیت شيعه از صدر اسلام تاكنون، نشان مى‌دهد كه عالمان دين و فقيهان اهل‌بيت(ع) همواره با حاكمان و زمامداران ظالم و با فساد و تجاوز، مبارزه بى‌امانى داشته و يار و ياور مظلومان و ستم‌ديدگان و مستمندان بوده‌اند و بر اساس شرايط زمان و مكان، اين وظيفه مهم را به انجام مى‌رسانده‌اند.
بر همين اساس، ملااحمد نراقى علاوه بر تدريس معارف دينى و علوم حوزوى در كاشان، مى‌كوشيد تا بر مسائل سياسى، اجتماعى و امور حكومت و وظايف سلطان وقت نظارت مستقيم داشته باشد. وى از توجه ظاهرى فتحعلى شاه به نظريات و آراى راه‌گشا و كارآمد او بهره گرفت و از اين طريق سعى در حل و فصل مشكلات معيشتى مردم داشت.
اما شايد مهم‌ترين فعاليت سياسى ملااحمد نراقى اين باشد كه هنگام تجاوز روس‌ها و تصرف بخشى از اراضى ايران و ظلم و ستم بر مردم مسلمان، با پوشيدن كفن به ميدان نبرد رفت و فتواى ضرورت شركت مردم در جهاد عليه روس تزار را صادر كرد.روس‌ها در جنگ اول، كه از سال 1218ق به مدت 10 سال به طول انجاميد، شركت جسته بودند. در 29 شوال 1228 با امضاى عهدنامه ذلت بار گلستان بخش زيادى از اراضى ايران را تصرف كردند و به ظلم و تعدى و اذيت و آزار مردم آذربايجان پرداختند. فتحعلى شاه در سال 1241ق با جلب نظر مردم و حمايت علما و گرفتن فتاواى جهاد، جنگ دوم ايران و روس را با فرماندهى عباس ميرزا آغاز كرد.
علت توجه فتحعلى شاه به نظر علما اين بود كه سپاه ايران با شبهاتى از قبيل مشروعيت جنگ و... مواجه بود. لذا شاه بر آن شد تا فتواى علما را پيرامون جهاد عليه روس‌ها جمع‌آورى كند و براى جذب نيروى جنگ و بسيج مردم به‌كار گيرد. علما هم نامه‌هاى جهاديه و فتواى ضرورت شركت در جنگ به دفاع از حريم مسلمين را صادر كردند كه نشان‌گر حضور آنان در عرصه‌هاى سياسى و اجتماعى آن عصر بود. «جناب حاجى ملااحمد نراقى كه فحل فضلاى ايران بود و ديگر علما و فقهاى ممالك محروسه، هر يك رساله نگاشته و خاتم گذاشتند كه مجادله و مقابله با روسيه جهاد فى سبيل‌الله است و خرد و بزرگ را واجب افتاده است كه براى رواج دين مبين و حفظ ثغور مسلمين خويشتن‌دارى نكنند». و عالمان دين علاوه بر فتوا، خود نيز در جبهه‌ها حضور يافتند.
«روز جمعه هفدهم ذى‌القعده 1341ق چند روز پس از جنگ جناب آقاى [[طباطبایی، محمد بن علی|سيد محمد مجاهد]] و حاجى ملاجعفر استرآبادى و آقاى سيدنصرالله استرآبادى و حاجى سيد محمدتقى قزوينى و سيدعزيز تالشى و ديگر علما و فضلا وارد لشگرگاه شدند و شاهزادگان و امرا، ايشان را پذيره شدند. روز شنبه هجدهم ذى‌القعده جناب ملااحمد نراقى كاشانى كه از تمامت علماى اثناعشريه فضيلتش بر زيادت بود، به اتفاق حاجى ملاعبدالوهاب قزوينى و جماعتى ديگر از علما و حاجى ملا محمد پسر ملااحمد (معروف به عبدالصاحب) كه او نيز از قدوه مجتهدين بود از راه برسيد...».
حضور فقيهان و عالمان دين در جبهه‌ها و فتاواى جهاديه آنان موجب شد تا مردم به‌طور گسترده در جبهه‌ها شركت جويند و لشگر روس تزارى را وادار به عقب‌نشينى كنند. همت و مبارزه مردم و علما باعث شد كه بسيارى از نواحى و مناطق كه مطابق عهدنامه ننگين گلستان از ايران جدا شده بود، بار ديگر به خاک ايران ملحق شود و «سپاه ايران به رهبرى عباس ميرزا، با فتواى جهادى كه از علما گرفته بود ند، توانستند بعضى از سرزمين‌هاى از دست رفته ايرانى را تصرف نمايند».
اما افسوس كه خشم پاک و مقدس مردم مسلمان ايران به دليل بى‌لياقتى دولت‌مردان و كارگزاران نظام و نيز ضعف بنيه نظامى قشون و خيانت برخى از رجال سياسى حاكم، خيانت و عدم پاى‌بندى انگليس و فرانسه در انجام تعهد خود، نتوانست ريشه ظلم و تعدى استعمار روسيه را بسوزاند و روس‌ها موفق شدند سرزمين‌هاى اشغالى را مجدداً به تصرف خود در آورند. لذا فتحعلى شاه مجبور به قبول شرايط تحميلى روس‌ها شد و در پنجم شعبان 1243ق با واگذارى بخش‌هاى ايروان، نخجوان، قسمتى از موقان تالش به روس‌ها، صلح‌نامه ذلت بار تركمانچاى منعقد شد و جنگ پايان پذيرفت.


==فرزندان==
==فرزندان==
خط ۲۴۳: خط ۲۴۶:


==منابع مقاله==
==منابع مقاله==


#زندگی‌نامه ملا احمد نراقى؛ محمدحسین رسولى.
#زندگی‌نامه ملا احمد نراقى؛ محمدحسین رسولى.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش