۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
تاريخ تولد وى دانسته نيست، اما از آنجا كه هنگام سقوط شنترين به دست آلفونسوى ششم در 486ق، این شهر را ترك گفته، مىتوان احتمال داد كه در اوايل نيمه دوم سده 5ق، به دنيا آمده باشد مهاجرت و در واقع گريز ابن بسام از شنترين ناشى از اوضاع نابسامان شهر و خطر مهاجمان مسيحى بوده است. خود وى در وصف مجمل و دردناكى كه از اوضاع شنترين در آن روزگار به دست داده، شهر را در نتيجه حملات پياپى مسيحيان آشوبزده و یکسره ویران تصویر كرده است. وى پس از ترك آنجا روى به جانب اشبيليه آورد و پس از گذشتن از مسيرى سخت و پرخطر به آن شهر رسيد. سالى چند در تنهایى و مشقت در آنجا زيست و معاش خود را از قلم خویش و ظاهراً با مديحویى تأمین كرد. وى در ديباچه «الذخيرة» از این دوره بهتلخى ياد مىكند و اشبيليه و مردمانش را كه در نظر او علم و ادب از میانشان رخت بربسته و ارزش هر كس را به اندوخته سيم و زر وى مىسنجيدند، سخت به باد نكوهش مىگيرد. از این زمان به بعد از زندگى و سفرهاى احتمالى ابن بسام اطلاع دقيقى در دست نيست، تنها مىدانيم كه در 494ق، به قرطبه سفر كرده و ظاهراً در آن شهر اقامت گزيده است. | تاريخ تولد وى دانسته نيست، اما از آنجا كه هنگام سقوط شنترين به دست آلفونسوى ششم در 486ق، این شهر را ترك گفته، مىتوان احتمال داد كه در اوايل نيمه دوم سده 5ق، به دنيا آمده باشد مهاجرت و در واقع گريز ابن بسام از شنترين ناشى از اوضاع نابسامان شهر و خطر مهاجمان مسيحى بوده است. خود وى در وصف مجمل و دردناكى كه از اوضاع شنترين در آن روزگار به دست داده، شهر را در نتيجه حملات پياپى مسيحيان آشوبزده و یکسره ویران تصویر كرده است. وى پس از ترك آنجا روى به جانب اشبيليه آورد و پس از گذشتن از مسيرى سخت و پرخطر به آن شهر رسيد. سالى چند در تنهایى و مشقت در آنجا زيست و معاش خود را از قلم خویش و ظاهراً با مديحویى تأمین كرد. وى در ديباچه «الذخيرة» از این دوره بهتلخى ياد مىكند و اشبيليه و مردمانش را كه در نظر او علم و ادب از میانشان رخت بربسته و ارزش هر كس را به اندوخته سيم و زر وى مىسنجيدند، سخت به باد نكوهش مىگيرد. از این زمان به بعد از زندگى و سفرهاى احتمالى ابن بسام اطلاع دقيقى در دست نيست، تنها مىدانيم كه در 494ق، به قرطبه سفر كرده و ظاهراً در آن شهر اقامت گزيده است. | ||
زندگى ابن بسام جز چند سال آغاز عمر وى كه احتمالاً مصادف با آخرين سالهاى حكومت افطسيان بطليوس؛ يعنى آخرين دولت ملوكالطوايف در غرب اندلس بود، یکسره در دوره مرابطون گذشت. ورود بربرهاى مرابطى به دهها سال پراكندگى سياسى در این سرزمین كه زاييده حاكمیت ملوكالطوايف بود، پایان داد؛ چنانكه بر شكوفايى ادبى آن عصر نيز نقطه پایان نهاد. عصر ملوكالطوايف، بهرغم پراكندگى دولتها و برخلاف انتظار، دوره شكوفايى فرهنگ عربى در سرزمین اندلس بود و ادب و هنر در دربارهاى متعدد آن كه به مراكز تجمع اديبان و شاعران بدل شده بود، باليدن گرفت، اما ثبات و یکپارچگى بعضاً خشونتآمیزى كه به دست مرابطون برقرار شد، از پویايى فرهنگ بهشدت كاست؛ بااينهمه آنچه بهجاى ماند، آن اندازه وسيع و دلنشين بود كه ابن بسام بتواند کتاب عظيم خویش را سراپا وقف آن كند و خود وارث آن فرهنگ و یکى از واپسين نمايندگان آن گردد. کتاب وى، | زندگى ابن بسام جز چند سال آغاز عمر وى كه احتمالاً مصادف با آخرين سالهاى حكومت افطسيان بطليوس؛ يعنى آخرين دولت ملوكالطوايف در غرب اندلس بود، یکسره در دوره مرابطون گذشت. ورود بربرهاى مرابطى به دهها سال پراكندگى سياسى در این سرزمین كه زاييده حاكمیت ملوكالطوايف بود، پایان داد؛ چنانكه بر شكوفايى ادبى آن عصر نيز نقطه پایان نهاد. عصر ملوكالطوايف، بهرغم پراكندگى دولتها و برخلاف انتظار، دوره شكوفايى فرهنگ عربى در سرزمین اندلس بود و ادب و هنر در دربارهاى متعدد آن كه به مراكز تجمع اديبان و شاعران بدل شده بود، باليدن گرفت، اما ثبات و یکپارچگى بعضاً خشونتآمیزى كه به دست مرابطون برقرار شد، از پویايى فرهنگ بهشدت كاست؛ بااينهمه آنچه بهجاى ماند، آن اندازه وسيع و دلنشين بود كه ابن بسام بتواند کتاب عظيم خویش را سراپا وقف آن كند و خود وارث آن فرهنگ و یکى از واپسين نمايندگان آن گردد. کتاب وى، «[[الذخيرة في محاسن أهل الجزيرة]]»، از شاهكارهاى ادب اندلس به شمار مىرود<ref>آذرنوش، آذرتاش؛ ارزنده، مهران، ج3، ص110</ref>. | ||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
<references /> | <references /> |
ویرایش