۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'خا' به 'خا') |
جز (جایگزینی متن - 'یو' به 'یو') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۳۸: | خط ۳۸: | ||
«مسئله معاد»: | «مسئله معاد»: | ||
نویسنده در این رساله، پس از نقل مشارب و مسالک مختلف در مسئله معاد، به نقل نظریه مختار خود پرداخته، میگوید: روح پس از مفارقت از بدن، به بدن برزخى (مثالى) تعلق گرفته و ماده عنصرى و دنیوى بدن، پس از طى مراتب کمال و ارتقا به حدى میرسد که لیاقت ساختمان بدن اخروى را دارا شده و در حقیقت روح با همان بدن مثالى و برزخى به بدن اخروى که نتیجه حرکت جوهرى و ارتقای اجزای بدن دنیوى است، تعلق مىگیرد و اشکال یک روح و دو بدن - یکى بدن مثالى برزخى و دیگرى بدن مترقى اخروى - پدید نمیآید؛ زیرا این دو بدن در طول یکدیگرند و نه در عرض هم تا اشکال وارد باشد و بالاخره این بدن برزخى مطابق با ملکات و کمالات و اخلاق و صفات روح بوده و بدن خاکى دنیوى هم، مطابق با هیئت و شکل بدن مثالى برزخى میباشد. این نظریه، اگرچه تکاملیافته نظریات [[دشتکی، منصور بن محمد|غیاثالدین منصور دشتکى]] و آقا على مدرس تهرانى است و با اعتقادات شرعى و مفاد آیات و احادیث و اخبار معاد مطابقت دارد، از حیث عقلى و حکمى کمتر از دو نظریه پیشین مورد خدشه و صدمه ورود اشکالات است و بههرحال تاکنون کسى از فلاسفه و حکمای گذشته و حال، موفق به طرح پیشنهاد نظریهاى جامع و کامل نشده، که هم با قواعد عقلى و حکمى سازوار افتد و هم بر وفق شریعت حقه باشد. این فقیر نظریه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهین]] را با دقتى که در پیرامون آن نموده و با مشارب دیگر تطبیق کردهام، مغایر با هیچیک از آیات و احادیث و اخبار نیافتم؛ زیرا از ظواهر آیات معاد، لزوم مادى بودن بدن اخروى مستفاد نیست؛ اگرچه صورت جسمى آن غیر قابل انکار است و جسم بودن هم تنها به ماده نمیباشد و صورت کمالى و داراى فعلیت جسم دنیوى هم، بدن شمرده میشود و عود روح در آن با آیات الهى مغایرتى ندارد<ref>ر.ک: همان، صفحه | نویسنده در این رساله، پس از نقل مشارب و مسالک مختلف در مسئله معاد، به نقل نظریه مختار خود پرداخته، میگوید: روح پس از مفارقت از بدن، به بدن برزخى (مثالى) تعلق گرفته و ماده عنصرى و دنیوى بدن، پس از طى مراتب کمال و ارتقا به حدى میرسد که لیاقت ساختمان بدن اخروى را دارا شده و در حقیقت روح با همان بدن مثالى و برزخى به بدن اخروى که نتیجه حرکت جوهرى و ارتقای اجزای بدن دنیوى است، تعلق مىگیرد و اشکال یک روح و دو بدن - یکى بدن مثالى برزخى و دیگرى بدن مترقى اخروى - پدید نمیآید؛ زیرا این دو بدن در طول یکدیگرند و نه در عرض هم تا اشکال وارد باشد و بالاخره این بدن برزخى مطابق با ملکات و کمالات و اخلاق و صفات روح بوده و بدن خاکى دنیوى هم، مطابق با هیئت و شکل بدن مثالى برزخى میباشد. این نظریه، اگرچه تکاملیافته نظریات [[دشتکی، منصور بن محمد|غیاثالدین منصور دشتکى]] و آقا على مدرس تهرانى است و با اعتقادات شرعى و مفاد آیات و احادیث و اخبار معاد مطابقت دارد، از حیث عقلى و حکمى کمتر از دو نظریه پیشین مورد خدشه و صدمه ورود اشکالات است و بههرحال تاکنون کسى از فلاسفه و حکمای گذشته و حال، موفق به طرح پیشنهاد نظریهاى جامع و کامل نشده، که هم با قواعد عقلى و حکمى سازوار افتد و هم بر وفق شریعت حقه باشد. این فقیر نظریه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهین]] را با دقتى که در پیرامون آن نموده و با مشارب دیگر تطبیق کردهام، مغایر با هیچیک از آیات و احادیث و اخبار نیافتم؛ زیرا از ظواهر آیات معاد، لزوم مادى بودن بدن اخروى مستفاد نیست؛ اگرچه صورت جسمى آن غیر قابل انکار است و جسم بودن هم تنها به ماده نمیباشد و صورت کمالى و داراى فعلیت جسم دنیوى هم، بدن شمرده میشود و عود روح در آن با آیات الهى مغایرتى ندارد<ref>ر.ک: همان، صفحه سیوپنج – سیوشش</ref>. | ||
«مسئله معراج»: | «مسئله معراج»: | ||
در اینکه معراج پیامبر(ص) جسمانى یا روحانى و یا هر دو باهم بوده است، در میان اهل اسلام اختلاف است؛ لیکن همه فرقههاى مسلمانان آن را به هر وجه از ضروریات دانستهاند. حقیقت این است که طبق نص این آیه شریفه: '''سُبْحانَ الذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيلًا...''' (الإسراء: 1)، معراج هم جسمانى بوده و هم روحانى؛ زیرا «عبد» عبارت از مجموع هویت مبارک آن حضرت از روح و بدن شریف است و انحصار معراج در یکى از دو قسم روحانى و یا جسمانى برخلاف نص آیه شریفه میباشد و استناد برخى از ناآگاهان به معارف الهى به مفهوم فقرهاى از دعاى ندبه بدین عبارت: «و عرجت بروحه إلى السماء» و استفاده روحانى بودن معراج آن حضرت، دلیل بر منحصر بودن معراج به روحانى نیست؛ زیرا پس از صراحت آیه، هر حدیث یا خبر و اثرى را که ظاهرا مخالف آن به نظر آید، باید توجیه یا تأویل کرد<ref>ر.ک: همان، صفحه | در اینکه معراج پیامبر(ص) جسمانى یا روحانى و یا هر دو باهم بوده است، در میان اهل اسلام اختلاف است؛ لیکن همه فرقههاى مسلمانان آن را به هر وجه از ضروریات دانستهاند. حقیقت این است که طبق نص این آیه شریفه: '''سُبْحانَ الذِي أَسْرى بِعَبْدِهِ لَيلًا...''' (الإسراء: 1)، معراج هم جسمانى بوده و هم روحانى؛ زیرا «عبد» عبارت از مجموع هویت مبارک آن حضرت از روح و بدن شریف است و انحصار معراج در یکى از دو قسم روحانى و یا جسمانى برخلاف نص آیه شریفه میباشد و استناد برخى از ناآگاهان به معارف الهى به مفهوم فقرهاى از دعاى ندبه بدین عبارت: «و عرجت بروحه إلى السماء» و استفاده روحانى بودن معراج آن حضرت، دلیل بر منحصر بودن معراج به روحانى نیست؛ زیرا پس از صراحت آیه، هر حدیث یا خبر و اثرى را که ظاهرا مخالف آن به نظر آید، باید توجیه یا تأویل کرد<ref>ر.ک: همان، صفحه سیوهشت - سیونه</ref>. | ||
نویسنده براى رفع اشکال مزبور، حرف باء را در کلمه: «بروحه»، باء سببى دانسته و عقیده دارد که به سبب قوت روحى آن حضرت، بدن مبارکش نیز به تبعیت روح، معراج فرمود و بالمآل معنى جمله مزبور چنین خواهد بود: «و تو بدن رسول خود را به سبب قوت روحش به آسمان عروج دادى» و نکته دیگر اینکه معراج در بیدارى بوده و روح و جسد مبارک آن حضرت به معیت یکدیگر معراج فرموده است. آنگاه نویسنده، براى اثبات معراج جسمانى و روحانى به آوردن ادلهاى مبادرت کرده، مىگوید: پیروى بدن از احکام روح در همه اشخاص برابر نیست؛ زیرا در برخى از مردم عادى روح متوجه به امرى است که ایجاد آن را میخواهد، ولى بدن آنها به نافرمانى از روح پرداخته و از احکام آن تمکین نمیکند؛ ولى در خصوص بدن مبارک آن حضرت موضوع برعکس است؛ بدین دلیل که جسد مبارکش در غایت لطافت بوده و نظیر آن را در اجسام نمیتوان یافت و طبق قاعده «اشتراک معنوى وجود» که از امهات قواعد عقلى و حکمى در شمار میآید، افق هر بدنى از حیث مرتبه وجود، مرتبط و متصل به افق وجودى روح بوده و تناسب مستقیمى در میان جسم و روح یک شخص حکمفرما میباشد؛ بهعلاوه به جهت قوت روح حضرت ختمىمرتبت و تسلط او بر بدن مبارکش، به محض عروج روح به عالم ملکوت و آسمانهاى عقلى و جبروت، بدن وى نیز با حرکت جسمانى به همان عوالمى که مقصد روح آن حضرت بوده، عروج و انتقال یافته است<ref>ر.ک: همان، صفحه | نویسنده براى رفع اشکال مزبور، حرف باء را در کلمه: «بروحه»، باء سببى دانسته و عقیده دارد که به سبب قوت روحى آن حضرت، بدن مبارکش نیز به تبعیت روح، معراج فرمود و بالمآل معنى جمله مزبور چنین خواهد بود: «و تو بدن رسول خود را به سبب قوت روحش به آسمان عروج دادى» و نکته دیگر اینکه معراج در بیدارى بوده و روح و جسد مبارک آن حضرت به معیت یکدیگر معراج فرموده است. آنگاه نویسنده، براى اثبات معراج جسمانى و روحانى به آوردن ادلهاى مبادرت کرده، مىگوید: پیروى بدن از احکام روح در همه اشخاص برابر نیست؛ زیرا در برخى از مردم عادى روح متوجه به امرى است که ایجاد آن را میخواهد، ولى بدن آنها به نافرمانى از روح پرداخته و از احکام آن تمکین نمیکند؛ ولى در خصوص بدن مبارک آن حضرت موضوع برعکس است؛ بدین دلیل که جسد مبارکش در غایت لطافت بوده و نظیر آن را در اجسام نمیتوان یافت و طبق قاعده «اشتراک معنوى وجود» که از امهات قواعد عقلى و حکمى در شمار میآید، افق هر بدنى از حیث مرتبه وجود، مرتبط و متصل به افق وجودى روح بوده و تناسب مستقیمى در میان جسم و روح یک شخص حکمفرما میباشد؛ بهعلاوه به جهت قوت روح حضرت ختمىمرتبت و تسلط او بر بدن مبارکش، به محض عروج روح به عالم ملکوت و آسمانهاى عقلى و جبروت، بدن وى نیز با حرکت جسمانى به همان عوالمى که مقصد روح آن حضرت بوده، عروج و انتقال یافته است<ref>ر.ک: همان، صفحه سیونه - چهل</ref>. | ||
«تقریر ادله حرکت جوهریه و رد اشکالات بوعلى و لاهیجى»: | «تقریر ادله حرکت جوهریه و رد اشکالات بوعلى و لاهیجى»: |
ویرایش