۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
خط ۹: | خط ۹: | ||
| کد کنگره =PIR 8192 /ل34 د9 | | کد کنگره =PIR 8192 /ل34 د9 | ||
| موضوع =شعر فارسي - قرن 14 | | موضوع =شعر فارسي - قرن 14 | ||
| ناشر = ما | | ناشر = ما | ||
خط ۴۶: | خط ۴۴: | ||
وی در حکایت آمیخته شدن شیره و ماست، به موضوع نان ماشینی آمیخته به شن که در کارخانه سیلوی دولتی تهران میپختند و به خورد مردم میدادند، اشاره دارد و در قالب این تشبیه تمثیلی زیبا، به وضع جامعه عصر خود اشاره میکند: | وی در حکایت آمیخته شدن شیره و ماست، به موضوع نان ماشینی آمیخته به شن که در کارخانه سیلوی دولتی تهران میپختند و به خورد مردم میدادند، اشاره دارد و در قالب این تشبیه تمثیلی زیبا، به وضع جامعه عصر خود اشاره میکند: | ||
{{شعر}} | |||
دید کاین خوشنما نخواهد شد | {{ب|''کودکی شیره کرد داخل ماستد''|2=''دید کاین خوشنما نخواهد شد''}} | ||
{{ب|''خواست کز یکدگر جدا کندشد''|2=''دید دیگر جدا نخواهد شد''}} | |||
دید دیگر جدا نخواهد شد | {{ب|''رفت زاریکنان به نزد پدرد''|2=''تا ببیند چرا نخواهد شد''}} | ||
{{ب|''پدرش گفت شن ز نان تفکیک''|2=''میشود، وین دوتا نخواهد شد''}} | |||
تا ببیند چرا نخواهد شد | {{ب|''شیره و ماست چون که شد مخلوط''|2=''دگر از هم سوا نخواهد شد''}} | ||
{{ب|''طعم این شیره برنخواهد گشت''|2=''رنگ این ماست، وا نخواهد شد''}} | |||
میشود، وین دوتا نخواهد شد | {{ب|''نزنی بیش از این اگر انگشت''|2=''بیش از این جابهجا نخواهد شد''}} | ||
{{ب|''به از این قصهای مناسب حال''|2=''بهر ما و شما نخواهد شد''}} | |||
دگر از هم سوا نخواهد شد | شیره غیر است و ماست کشور ماست''|2=''که از این غم رها نخواهد شد''}} | ||
{{ب|''کار ما هست کار آن کودک''|2=''به از این کار ما نخواهد شد''<ref>ر.ک: همان، ص115- 116</ref>}} | |||
رنگ این ماست، وا نخواهد شد | {{پایان شعر}} | ||
بیش از این جابهجا نخواهد شد | |||
بهر ما و شما نخواهد شد | |||
شیره غیر است و ماست کشور ماست | |||
که از این غم رها نخواهد شد | |||
به از این کار ما نخواهد شد | |||
مثنوی «خر بیمار و سگ بیکار» ازجمله حکایات مطایبه آمیز [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] است که آن را در سال 1324ش، سروده است<ref>ر.ک: همان، ص116</ref>. «داستان شیر و خرس و گوسفند»، ازجمله اشعار تمثیلی اوست که آن را در سال 1325ش، برای روزنامه تهران مصور سرود. گویا قصد او از این حکایت، اشاره به جنگ جهانی دوم و اختلاف آلمان و متفقین در اشغال ایران بود که آن را در قالب شیر و خرسی که طمع به شکار گوسفندی (ایران) دارند، به تصویر کشید. در ادبیات، خرس، در حرص و امساک و دوستی مثل است و شیر، نمادی از قدرت و شجاعت و گوسفند، نماد بیدفاعی و مظلومیت<ref>ر.ک: همان، ص116- 117</ref>. | مثنوی «خر بیمار و سگ بیکار» ازجمله حکایات مطایبه آمیز [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] است که آن را در سال 1324ش، سروده است<ref>ر.ک: همان، ص116</ref>. «داستان شیر و خرس و گوسفند»، ازجمله اشعار تمثیلی اوست که آن را در سال 1325ش، برای روزنامه تهران مصور سرود. گویا قصد او از این حکایت، اشاره به جنگ جهانی دوم و اختلاف آلمان و متفقین در اشغال ایران بود که آن را در قالب شیر و خرسی که طمع به شکار گوسفندی (ایران) دارند، به تصویر کشید. در ادبیات، خرس، در حرص و امساک و دوستی مثل است و شیر، نمادی از قدرت و شجاعت و گوسفند، نماد بیدفاعی و مظلومیت<ref>ر.ک: همان، ص116- 117</ref>. | ||
خط ۷۲: | خط ۶۳: | ||
غزل «حضور دل»، از دیگر غزلهای تعلیمی و عرفانی [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] است که بعد از پند و نصیحت در زمینههایی چون: ترک پیکار کردن در مواقعی که انسان احساس خطر میکند و ترک پیکار نکردن در مواقعی که به غلبه خود بر حریف مطمئن است، لزوم کار و تلاش و دوری از خوردن و خوابیدن، خردورزی و کسب فضل و فراهم کردن توشهای برای آخرت، به اصل لزوم حضور قلب، برای درویش اشاره میکند و خدمت به خلق را از هر کار بهتر میداند. در اینجا به ابیاتی از این غزل اشاره میشود: | غزل «حضور دل»، از دیگر غزلهای تعلیمی و عرفانی [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] است که بعد از پند و نصیحت در زمینههایی چون: ترک پیکار کردن در مواقعی که انسان احساس خطر میکند و ترک پیکار نکردن در مواقعی که به غلبه خود بر حریف مطمئن است، لزوم کار و تلاش و دوری از خوردن و خوابیدن، خردورزی و کسب فضل و فراهم کردن توشهای برای آخرت، به اصل لزوم حضور قلب، برای درویش اشاره میکند و خدمت به خلق را از هر کار بهتر میداند. در اینجا به ابیاتی از این غزل اشاره میشود: | ||
{{شعر}} | |||
پا منه پیش، چو بینی خطری در پیش است | {{ب|''سر خود گیر، گرت دردسری در پیش است''|2=''پا منه پیش، چو بینی خطری در پیش است''}} | ||
{{ب|''ترک پیکار مکن چون به حریفی غالب''|2=''تیغ بیهوده مزن چون سپری در پیش است''}} | |||
تیغ بیهوده مزن چون سپری در پیش است | {{ب|''دست از کار مکش قدر تو گر نشناسند''|2=''کار کن کار، که هر کارگری در پیش است''}} | ||
{{ب|''با بهایم چه تفاوت بود انسانی را''|2=''که همین مشغله خواب و خوری در پیش است''}} | |||
کار کن کار، که هر کارگری در پیش است | {{ب|''خرد و فضل به نزد همهکس معتبر است''|2=''دل مخور گر ز تو نامعتبری در پیش است''}} | ||
{{ب|''جز حضور دلی از محضر درویش مخواه''|2=''که همین است گرش ماحضری در پیش است''}} | |||
که همین مشغله خواب و خوری در پیش است | {{ب|''نظر از خدمت خلق آن که نپوشد گلچین''|2=''تجربت گویدم از هر نظری در پیش است''<ref>ر.ک: همان، ص120- 121</ref>}}{{پایان شعر}} | ||
دل مخور گر ز تو نامعتبری در پیش است | |||
که همین است گرش ماحضری در پیش است | |||
تجربت گویدم از هر نظری در پیش است | |||
قصیده «خزان گل»، از قصاید تمثیلی، توصیفی، طرحی و تعلیمی [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] است که در آن، با تمثیل خزان و بهار، همراه با توصیفی از وضعیت باغ پاییزی بعد از بهار، به ارتباط بهار و پاییز با عمر و جوانی و پیری پرداخته و انسان را به تلاش در باقی گذاشتن نام نیکو از خود و غنیمت شمردن فرصت دعوت میکند و با تضمین بیتی از سعدی، آن را به پایان میرساند؛ ازجمله ابیات نصیحت گونه او در این قصیده چنین است: | قصیده «خزان گل»، از قصاید تمثیلی، توصیفی، طرحی و تعلیمی [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] است که در آن، با تمثیل خزان و بهار، همراه با توصیفی از وضعیت باغ پاییزی بعد از بهار، به ارتباط بهار و پاییز با عمر و جوانی و پیری پرداخته و انسان را به تلاش در باقی گذاشتن نام نیکو از خود و غنیمت شمردن فرصت دعوت میکند و با تضمین بیتی از سعدی، آن را به پایان میرساند؛ ازجمله ابیات نصیحت گونه او در این قصیده چنین است: | ||
{{شعر}} | |||
گویند حیف ازو که در این خاک دان نماند | {{ب|''کاری کن ای عزیز که از بعد رفتنت''|2=''گویند حیف ازو که در این خاک دان نماند''}} | ||
{{ب|''دایم به فکر نام نکو باش در جهان''|2=''کس را به غیر نام نکو در جهان نماند''}} | |||
کس را به غیر نام نکو در جهان نماند | {{ب|''این پند خوش ز سعدی شیرینزبان شنو''|2=''باآنکه نیز سعدی شیرینزبان نماند''}} | ||
{{ب|''«خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر''|2=''زان پیشتر که بانگ برآید فلان نماند»''<ref>ر.ک: همان، ص122</ref>}} | |||
باآنکه نیز سعدی شیرینزبان نماند | {{پایان شعر}} | ||
زان پیشتر که بانگ برآید فلان نماند» | |||
در دیوان احمد [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] قطعه کوتاهی به نام «زیست» هست که آن را در سال 1336ش، سروده است. شاعر در این قطعه، آزاد و آزاده زیستن را بهترین زندگی میداند و مرگ را بر زندگی اسارتبار چنین ترجیح میدهد: | در دیوان احمد [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] قطعه کوتاهی به نام «زیست» هست که آن را در سال 1336ش، سروده است. شاعر در این قطعه، آزاد و آزاده زیستن را بهترین زندگی میداند و مرگ را بر زندگی اسارتبار چنین ترجیح میدهد: | ||
{{شعر}} | |||
زیست با سرفکندگی کردن | {{ب|''نیست شایسته گذشته ما''|2=''زیست با سرفکندگی کردن''}} | ||
{{ب|''تو خود آزادهای و میدانی''|2=''زندگی نیست، بندگی کردن''}} | |||
زندگی نیست، بندگی کردن | {{ب|''گر نباید که زیستن آزاد''|2=''مرگ بهتر که زندگی کردن''<ref>ر.ک: همان، ص124</ref>}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
مرگ بهتر که زندگی کردن | |||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
خط ۱۲۸: | خط ۱۱۰: | ||
[[رده:آپلود مهر(98)]] | [[رده:آپلود مهر(98)]] | ||
[[رده: مهر(98)]] |
ویرایش