پرش به محتوا

دیوان گلچین: تفاوت میان نسخه‌ها

۳۹۴ بایت اضافه‌شده ،  ‏۵ اکتبر ۲۰۱۹
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۹: خط ۹:
| کد کنگره =‏‏PIR‎‏ ‎‏8192‎‏ ‎‏/‎‏ل‎‏34‎‏ ‎‏د‎‏9  
| کد کنگره =‏‏PIR‎‏ ‎‏8192‎‏ ‎‏/‎‏ل‎‏34‎‏ ‎‏د‎‏9  
  | موضوع =شعر فارسي - قرن 14  
  | موضوع =شعر فارسي - قرن 14  


| ناشر = ما
| ناشر = ما
خط ۴۶: خط ۴۴:


وی در حکایت آمیخته شدن شیره و ماست، به موضوع نان ماشینی آمیخته به شن که در کارخانه سیلوی دولتی تهران می‌پختند و به خورد مردم می‌دادند، اشاره دارد و در قالب این تشبیه تمثیلی زیبا، به وضع جامعه عصر خود اشاره می‌کند:
وی در حکایت آمیخته شدن شیره و ماست، به موضوع نان ماشینی آمیخته به شن که در کارخانه سیلوی دولتی تهران می‌پختند و به خورد مردم می‌دادند، اشاره دارد و در قالب این تشبیه تمثیلی زیبا، به وضع جامعه عصر خود اشاره می‌کند:
'''کودکی شیره کرد داخل ماست'''
{{شعر}}
دید کاین خوش‌نما نخواهد شد
{{ب|''کودکی شیره کرد داخل ماستد''|2=''دید کاین خوش‌نما نخواهد شد''}}
'''خواست کز یکدگر جدا کندش'''
{{ب|''خواست کز یکدگر جدا کندشد''|2=''دید دیگر جدا نخواهد شد''}}
دید دیگر جدا نخواهد شد
{{ب|''رفت زاری‌کنان به نزد پدرد''|2=''تا ببیند چرا نخواهد شد''}}
'''رفت زاری‌کنان به نزد پدر'''
{{ب|''پدرش گفت شن ز نان تفکیک''|2=''می‌شود، وین دوتا نخواهد شد''}}
تا ببیند چرا نخواهد شد
{{ب|''شیره و ماست چون که شد مخلوط''|2=''دگر از هم سوا نخواهد شد''}}
'''پدرش گفت شن ز نان تفکیک'''
{{ب|''طعم این شیره برنخواهد گشت''|2=''رنگ این ماست، وا نخواهد شد''}}
می‌شود، وین دوتا نخواهد شد
{{ب|''نزنی بیش از این اگر انگشت''|2=''بیش از این جابه‌جا نخواهد شد''}}
'''شیره و ماست چون که شد مخلوط'''
{{ب|''به از این قصه‌ای مناسب حال''|2=''بهر ما و شما نخواهد شد''}}
دگر از هم سوا نخواهد شد
شیره غیر است و ماست کشور ماست''|2=''که از این غم رها نخواهد شد''}}
'''طعم این شیره برنخواهد گشت'''
{{ب|''کار ما هست کار آن کودک''|2=''به از این کار ما نخواهد شد''<ref>ر.ک: همان، ص115- 116</ref>}}
رنگ این ماست، وا نخواهد شد
{{پایان شعر}}
'''نزنی بیش از این اگر انگشت'''
 
بیش از این جابه‌جا نخواهد شد
'''به از این قصه‌ای مناسب حال'''
بهر ما و شما نخواهد شد
شیره غیر است و ماست کشور ماست
که از این غم رها نخواهد شد
'''کار ما هست کار آن کودک'''
به از این کار ما نخواهد شد'''<ref>ر.ک: همان، ص115- 116</ref>.'''


مثنوی «خر بیمار و سگ بیکار» ازجمله حکایات مطایبه آمیز [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] است که آن را در سال 1324ش، سروده است<ref>ر.ک: همان، ص116</ref>. «داستان شیر و خرس و گوسفند»، ازجمله اشعار تمثیلی اوست که آن را در سال 1325ش، برای روزنامه تهران مصور سرود. گویا قصد او از این حکایت، اشاره به جنگ جهانی دوم و اختلاف آلمان و متفقین در اشغال ایران بود که آن را در قالب شیر و خرسی که طمع به شکار گوسفندی (ایران) دارند، به تصویر کشید. در ادبیات، خرس، در حرص و امساک و دوستی مثل است و شیر، نمادی از قدرت و شجاعت و گوسفند، نماد بی‌دفاعی و مظلومیت<ref>ر.ک: همان، ص116- 117</ref>.
مثنوی «خر بیمار و سگ بیکار» ازجمله حکایات مطایبه آمیز [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] است که آن را در سال 1324ش، سروده است<ref>ر.ک: همان، ص116</ref>. «داستان شیر و خرس و گوسفند»، ازجمله اشعار تمثیلی اوست که آن را در سال 1325ش، برای روزنامه تهران مصور سرود. گویا قصد او از این حکایت، اشاره به جنگ جهانی دوم و اختلاف آلمان و متفقین در اشغال ایران بود که آن را در قالب شیر و خرسی که طمع به شکار گوسفندی (ایران) دارند، به تصویر کشید. در ادبیات، خرس، در حرص و امساک و دوستی مثل است و شیر، نمادی از قدرت و شجاعت و گوسفند، نماد بی‌دفاعی و مظلومیت<ref>ر.ک: همان، ص116- 117</ref>.
خط ۷۲: خط ۶۳:


غزل «حضور دل»، از دیگر غزل‌های تعلیمی و عرفانی [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] است که بعد از پند و نصیحت در زمینه‌هایی چون: ترک پیکار کردن در مواقعی که انسان احساس خطر می‌کند و ترک پیکار نکردن در مواقعی که به غلبه خود بر حریف مطمئن است، لزوم کار و تلاش و دوری از خوردن و خوابیدن، خردورزی و کسب فضل و فراهم کردن توشه‌ای برای آخرت، به اصل لزوم حضور قلب، برای درویش اشاره می‌کند و خدمت به خلق را از هر کار بهتر می‌داند. در اینجا به ابیاتی از این غزل اشاره می‌شود:
غزل «حضور دل»، از دیگر غزل‌های تعلیمی و عرفانی [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] است که بعد از پند و نصیحت در زمینه‌هایی چون: ترک پیکار کردن در مواقعی که انسان احساس خطر می‌کند و ترک پیکار نکردن در مواقعی که به غلبه خود بر حریف مطمئن است، لزوم کار و تلاش و دوری از خوردن و خوابیدن، خردورزی و کسب فضل و فراهم کردن توشه‌ای برای آخرت، به اصل لزوم حضور قلب، برای درویش اشاره می‌کند و خدمت به خلق را از هر کار بهتر می‌داند. در اینجا به ابیاتی از این غزل اشاره می‌شود:
'''سر خود گیر، گرت دردسری در پیش است'''
{{شعر}}
پا منه پیش، چو بینی خطری در پیش است
{{ب|''سر خود گیر، گرت دردسری در پیش است''|2=''پا منه پیش، چو بینی خطری در پیش است''}}
'''ترک پیکار مکن چون به حریفی غالب'''
{{ب|''ترک پیکار مکن چون به حریفی غالب''|2=''تیغ بیهوده مزن چون سپری در پیش است''}}
تیغ بیهوده مزن چون سپری در پیش است
{{ب|''دست از کار مکش قدر تو گر نشناسند''|2=''کار کن کار، که هر کارگری در پیش است''}}
'''دست از کار مکش قدر تو گر نشناسند'''
{{ب|''با بهایم چه تفاوت بود انسانی را''|2=''که همین مشغله خواب و خوری در پیش است''}}
کار کن کار، که هر کارگری در پیش است
{{ب|''خرد و فضل به نزد همه‌کس معتبر است''|2=''دل مخور گر ز تو نامعتبری در پیش است''}}
'''با بهایم چه تفاوت بود انسانی را'''
{{ب|''جز حضور دلی از محضر درویش مخواه''|2=''که همین است گرش ماحضری در پیش است''}}
که همین مشغله خواب و خوری در پیش است
{{ب|''نظر از خدمت خلق آن که نپوشد گلچین''|2=''تجربت گویدم از هر نظری در پیش است''<ref>ر.ک: همان، ص120- 121</ref>}}{{پایان شعر}}
'''خرد و فضل به نزد همه‌کس معتبر است'''
دل مخور گر ز تو نامعتبری در پیش است
'''جز حضور دلی از محضر درویش مخواه'''
که همین است گرش ماحضری در پیش است
'''نظر از خدمت خلق آن که نپوشد گلچین'''
تجربت گویدم از هر نظری در پیش است'''<ref>ر.ک: همان، ص120- 121</ref>.'''


قصیده «خزان گل»، از قصاید تمثیلی، توصیفی، طرحی و تعلیمی [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] است که در آن، با تمثیل خزان و بهار، همراه با توصیفی از وضعیت باغ پاییزی بعد از بهار، به ارتباط بهار و پاییز با عمر و جوانی و پیری پرداخته و انسان را به تلاش در باقی گذاشتن نام نیکو از خود و غنیمت شمردن فرصت دعوت می‌کند و با تضمین بیتی از سعدی، آن را به پایان می‌رساند؛ ازجمله ابیات نصیحت گونه او در این قصیده چنین است:
قصیده «خزان گل»، از قصاید تمثیلی، توصیفی، طرحی و تعلیمی [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] است که در آن، با تمثیل خزان و بهار، همراه با توصیفی از وضعیت باغ پاییزی بعد از بهار، به ارتباط بهار و پاییز با عمر و جوانی و پیری پرداخته و انسان را به تلاش در باقی گذاشتن نام نیکو از خود و غنیمت شمردن فرصت دعوت می‌کند و با تضمین بیتی از سعدی، آن را به پایان می‌رساند؛ ازجمله ابیات نصیحت گونه او در این قصیده چنین است:
'''کاری کن ای عزیز که از بعد رفتنت'''
{{شعر}}
گویند حیف ازو که در این خاک دان نماند  
{{ب|''کاری کن ای عزیز که از بعد رفتنت''|2=''گویند حیف ازو که در این خاک دان نماند''}}
'''دایم به فکر نام نکو باش در جهان'''
{{ب|''دایم به فکر نام نکو باش در جهان''|2=''کس را به غیر نام نکو در جهان نماند''}}
کس را به غیر نام نکو در جهان نماند
{{ب|''این پند خوش ز سعدی شیرین‌زبان شنو''|2=''باآنکه نیز سعدی شیرین‌زبان نماند''}}
'''این پند خوش ز سعدی شیرین‌زبان شنو'''
{{ب|''«خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر''|2=''زان پیش‌تر که بانگ برآید فلان نماند»''<ref>ر.ک: همان، ص122</ref>}}
باآنکه نیز سعدی شیرین‌زبان نماند
{{پایان شعر}}
'''«خیری کن ای فلان و غنیمت شمار عمر'''
زان پیش‌تر که بانگ برآید فلان نماند»'''<ref>ر.ک: همان، ص122</ref>.'''


در دیوان احمد [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] قطعه کوتاهی به نام «زیست» هست که آن را در سال 1336ش، سروده است. شاعر در این قطعه، آزاد و آزاده زیستن را بهترین زندگی می‌داند و مرگ را بر زندگی اسارت‌بار چنین ترجیح می‌دهد:
در دیوان احمد [[گلچین معانی، احمد|گلچین معانی]] قطعه کوتاهی به نام «زیست» هست که آن را در سال 1336ش، سروده است. شاعر در این قطعه، آزاد و آزاده زیستن را بهترین زندگی می‌داند و مرگ را بر زندگی اسارت‌بار چنین ترجیح می‌دهد:
'''نیست شایسته گذشته ما'''
{{شعر}}
زیست با سرفکندگی کردن
{{ب|''نیست شایسته گذشته ما''|2=''زیست با سرفکندگی کردن''}}
'''تو خود آزاده‌ای و می‌دانی'''
{{ب|''تو خود آزاده‌ای و می‌دانی''|2=''زندگی نیست، بندگی کردن''}}
زندگی نیست، بندگی کردن
{{ب|''گر نباید که زیستن آزاد''|2=''مرگ بهتر که زندگی کردن''<ref>ر.ک: همان، ص124</ref>}}
'''گر نباید که زیستن آزاد'''
{{پایان شعر}}
مرگ بهتر که زندگی کردن'''<ref>ر.ک: همان، ص124</ref>.'''


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
خط ۱۲۸: خط ۱۱۰:


[[رده:آپلود مهر(98)]]
[[رده:آپلود مهر(98)]]
[[رده: مهر(98)]]
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش