۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'سپانلو، محمد علي' به 'سپانلو، محمدعلی') |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۲۵: | خط ۲۵: | ||
}} | }} | ||
'''دیوان عارف قزوینی'''، مجموعه اشعار ابوالقاسم عارف قزوینی (1258- 1312ش) است که توسط محمدعلی سپانلو و مهدی | '''دیوان عارف قزوینی'''، مجموعه اشعار ابوالقاسم عارف قزوینی (1258- 1312ش) است که توسط محمدعلی سپانلو و [[اخوت، مهدي|مهدی اخوت]]، تدوین شده است. | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
## وطندوستی: | ## وطندوستی: | ||
عارف، معتقد است که هرکه عاشق وطن است، باید جان خود را در راه وطن فدا کند و تا آخرین لحظه از عشق وطن دست برندارد: | عارف، معتقد است که هرکه عاشق وطن است، باید جان خود را در راه وطن فدا کند و تا آخرین لحظه از عشق وطن دست برندارد: | ||
'''وطنپرست دهد جان خود به راه وطن | '''وطنپرست دهد جان خود به راه وطن''' | ||
به حرف یاوه و جان دادن زبانی نیست | به حرف یاوه و جان دادن زبانی نیست | ||
'''تا آن دقیقهای که نکرد استخوانم آب | '''تا آن دقیقهای که نکرد استخوانم آب''' | ||
از سر هوای عشق وطن دست برنداشت | از سر هوای عشق وطن دست برنداشت | ||
## ستایش شهیدان راه وطن: | ## ستایش شهیدان راه وطن: | ||
'''تنم فدای سر دادگستری کز خون | '''تنم فدای سر دادگستری کز خون''' | ||
هزار نقش وطن کرد زیب پیکر خویش | هزار نقش وطن کرد زیب پیکر خویش | ||
'''آنآنکه در ره وطن از جان گذشتهاند | '''آنآنکه در ره وطن از جان گذشتهاند''' | ||
ایران ز خونشان شده آباد زندهباد | ایران ز خونشان شده آباد زندهباد | ||
'''بر خاک عاشقان وطن گر کند عبور | '''بر خاک عاشقان وطن گر کند عبور''' | ||
عارف هر آن کسی که کند یاد زندهباد | عارف هر آن کسی که کند یاد زندهباد | ||
## وطنفروشی: | ## وطنفروشی: | ||
عارف بسیار بر وطنفروشان و خائنین خرده میگیرد و همواره در پی مجازات کردن وطنفروشان برمیآید. | عارف بسیار بر وطنفروشان و خائنین خرده میگیرد و همواره در پی مجازات کردن وطنفروشان برمیآید. | ||
'''دارم امید شود دار مجازات به پا | '''دارم امید شود دار مجازات به پا''' | ||
خائن آن روز به دار است تماشا دارد | خائن آن روز به دار است تماشا دارد | ||
'''ز خائنین وطن جز بهپای چوبه دار | '''ز خائنین وطن جز بهپای چوبه دار''' | ||
میان جمع، تو تفریق در حساب مکن'''<ref>ر.ک: همان، ص469- 470</ref>. | میان جمع، تو تفریق در حساب مکن'''<ref>ر.ک: همان، ص469- 470</ref>.''' | ||
# باستانگرایی و تفاخر به پیشینه تاریخی: | # باستانگرایی و تفاخر به پیشینه تاریخی: | ||
در غزلیات عارف، به داستان قیام کاوه علیه ضحاک اشاره میشود؛ ظالمان به ضحاک تشبیه میشوند و شاعر آزادیخواه به دنبال کارهای میگردد تا بر ضد ظلم و ظالم قیام کند: | در غزلیات عارف، به داستان قیام کاوه علیه ضحاک اشاره میشود؛ ظالمان به ضحاک تشبیه میشوند و شاعر آزادیخواه به دنبال کارهای میگردد تا بر ضد ظلم و ظالم قیام کند: | ||
'''نابود باد ظلم، چو ضحاک ماردوش | '''نابود باد ظلم، چو ضحاک ماردوش''' | ||
تا بود و هست کاوه حداد زندهباد | تا بود و هست کاوه حداد زندهباد | ||
او همچنین برای نشان دادن عظمت ایران، از گذشته باستانی ایران کمک میگیرد و با استفاده از فعل «بود» که فعل گذشته است، اشاره میکند که این عظمت در گذشته بوده و در دوره مشروطه نیست: | او همچنین برای نشان دادن عظمت ایران، از گذشته باستانی ایران کمک میگیرد و با استفاده از فعل «بود» که فعل گذشته است، اشاره میکند که این عظمت در گذشته بوده و در دوره مشروطه نیست: | ||
'''به اقتدار چه نازی؟ که روزی ایران را | '''به اقتدار چه نازی؟ که روزی ایران را''' | ||
مزیت و شرف و فخر و اعتباری بود | مزیت و شرف و فخر و اعتباری بود | ||
'''چو کاوه وقتی سردار نامداری داشت | '''چو کاوه وقتی سردار نامداری داشت''' | ||
در این دیار چو سیروس شهریاری بود'''<ref>ر.ک: همان، ص471- 472</ref>. | در این دیار چو سیروس شهریاری بود'''<ref>ر.ک: همان، ص471- 472</ref>.''' | ||
عارف برای به تصویر کشیدن عظمت ایرانیان، به قهرمانان اسطورهای و تاریخی شاهنامه، مانند اردشیر، شاپور، اسفندیار، داریوش و جم و داستان آنها اشاره کرده است: | عارف برای به تصویر کشیدن عظمت ایرانیان، به قهرمانان اسطورهای و تاریخی شاهنامه، مانند اردشیر، شاپور، اسفندیار، داریوش و جم و داستان آنها اشاره کرده است: | ||
'''دست خودی پای اجنبی ز میان برد | '''دست خودی پای اجنبی ز میان برد''' | ||
مملکت اردشیر و کشور شاپور | مملکت اردشیر و کشور شاپور | ||
'''به این محیط که امروز بی کس و یار است | '''به این محیط که امروز بی کس و یار است''' | ||
کمان کشیده چو اسفندیار، یاری بود | کمان کشیده چو اسفندیار، یاری بود | ||
'''بدآنکه مملکت داریوش و کشور جم | '''بدآنکه مملکت داریوش و کشور جم''' | ||
به دست فتنه بیگانگان نخواهد ماند'''<ref>ر.ک: همان، ص472</ref>. | به دست فتنه بیگانگان نخواهد ماند'''<ref>ر.ک: همان، ص472</ref>.''' | ||
# توجه به شخصیت زنان و حقوق آنها: | # توجه به شخصیت زنان و حقوق آنها: | ||
عارف از جمله شاعرانی است که در غزلیات خود وضعیت فلاکتبار زنان را توصیف میکند، از زنان دفاع مینماید و آنان را تشویق میکند که حقوق خود را از مردان بگیرند: | عارف از جمله شاعرانی است که در غزلیات خود وضعیت فلاکتبار زنان را توصیف میکند، از زنان دفاع مینماید و آنان را تشویق میکند که حقوق خود را از مردان بگیرند: | ||
'''جامه زن به تن اولی تر اگر آید غیر | '''جامه زن به تن اولی تر اگر آید غیر''' | ||
زآنکه بیچاره در این مملکت امروز زن است | زآنکه بیچاره در این مملکت امروز زن است | ||
'''حقوق خویش ز مردان اگر زنان گیرند | '''حقوق خویش ز مردان اگر زنان گیرند''' | ||
در این میان من و صد دشت زن، سپاه من است'''<ref>ر.ک: همان، ص472- 473</ref>. | در این میان من و صد دشت زن، سپاه من است'''<ref>ر.ک: همان، ص472- 473</ref>.''' | ||
# آزادی: | # آزادی: | ||
عارف مانند دیگر شاعران دوره مشروطه، از آزادی سخن میگوید و مردم را برای به دست آوردن آزادیهایی که از آن محروم بودند، تشویق میکند و اشاره میکند که در راه به دست آوردن آن باید حتی از جان گذشت: | عارف مانند دیگر شاعران دوره مشروطه، از آزادی سخن میگوید و مردم را برای به دست آوردن آزادیهایی که از آن محروم بودند، تشویق میکند و اشاره میکند که در راه به دست آوردن آن باید حتی از جان گذشت: | ||
'''گر قباله جنت پیشکش کنی ندهم | '''گر قباله جنت پیشکش کنی ندهم''' | ||
یکنفس کشیدن را در هوای آزادی | یکنفس کشیدن را در هوای آزادی | ||
'''طی راه آزادی نیست کار اسکندر | '''طی راه آزادی نیست کار اسکندر''' | ||
پیر شد در این ره خضر، مرد اندر این وادی | پیر شد در این ره خضر، مرد اندر این وادی | ||
'''کشت آزادی سیراب ز خون باید | '''کشت آزادی سیراب ز خون باید''' | ||
لیک این تمنا کسی از ملت بیخون نکند'''<ref>ر.ک: همان، ص474</ref>. | لیک این تمنا کسی از ملت بیخون نکند'''<ref>ر.ک: همان، ص474</ref>.''' | ||
# حمایت از قشر مستضعف: | # حمایت از قشر مستضعف: | ||
عارف در غزلیاتش، سرمایهداران را هدف تیر انتقاد قرار داده است: | عارف در غزلیاتش، سرمایهداران را هدف تیر انتقاد قرار داده است: | ||
'''از خرابی یکمشت رنجبر چه میخواهی | '''از خرابی یکمشت رنجبر چه میخواهی''' | ||
تا به کی توانی کرد زین خرابی آبادی | تا به کی توانی کرد زین خرابی آبادی | ||
او همچنین به مقایسه زندگی زارع و مالک میپردازد: | او همچنین به مقایسه زندگی زارع و مالک میپردازد: | ||
'''غمم این است که در سفره زارع نان نیست | '''غمم این است که در سفره زارع نان نیست''' | ||
مالکی خوش، که ز گندم دو سه خرمن دارد | مالکی خوش، که ز گندم دو سه خرمن دارد | ||
'''کی ز بدبختی و تنهایی و فقر است آگاه | '''کی ز بدبختی و تنهایی و فقر است آگاه''' | ||
آنکه فرزند و زن و خانه روشن دارد'''<ref>ر.ک: همان، ص474</ref>. | آنکه فرزند و زن و خانه روشن دارد'''<ref>ر.ک: همان، ص474</ref>.''' | ||
# نکوهش جهل و توجه به تعلیم و تربیت: | # نکوهش جهل و توجه به تعلیم و تربیت: | ||
عارف مانند دیگر شاعران آزادیخواه دوره مشروطه، جهل و نادانی مردم را مهمترین عامل تداوم حکومت استبدادی و بندگی و اسارت مردم میداند؛ ازاینرو، در غزلیات خود به نکوهش نادانی و درنتیجه غفلت مردم میپردازد. او روزگار مردم محکوم و جاهل را مانند سیاهی خال معشوق میداند و سعادت علم و علمآموزی را به «پرنده فرخنده فال» و شومی و تاریکی جهل را به «جغد» تشبیه میکند و اشاره | عارف مانند دیگر شاعران آزادیخواه دوره مشروطه، جهل و نادانی مردم را مهمترین عامل تداوم حکومت استبدادی و بندگی و اسارت مردم میداند؛ ازاینرو، در غزلیات خود به نکوهش نادانی و درنتیجه غفلت مردم میپردازد. او روزگار مردم محکوم و جاهل را مانند سیاهی خال معشوق میداند و سعادت علم و علمآموزی را به «پرنده فرخنده فال» و شومی و تاریکی جهل را به «جغد» تشبیه میکند و اشاره | ||
میکند که عاقبت مردم جاهل، نابودی است و تنها راه نجات را در یادگیری معارف و علوم میداند: | میکند که عاقبت مردم جاهل، نابودی است و تنها راه نجات را در یادگیری معارف و علوم میداند: | ||
'''بسوخت که بر صورت تو خال سیاه | '''بسوخت که بر صورت تو خال سیاه''' | ||
بسان ملت محکوم جاهل افتاده | بسان ملت محکوم جاهل افتاده | ||
'''سخن ز علم مگو پیش جهل، در بر جغد | '''سخن ز علم مگو پیش جهل، در بر جغد''' | ||
حدیث طایر فرخنده فال نتوان گفت'''<ref>ر.ک: همان، ص474- 475</ref>. | حدیث طایر فرخنده فال نتوان گفت'''<ref>ر.ک: همان، ص474- 475</ref>.''' | ||
عارف مردم ایران را نژادی میداند که همواره به دنبال علم و دانش بودهاند و اشاره میکند برای هدایت شدن به راه درست، باید از علم مدد گرفت: | عارف مردم ایران را نژادی میداند که همواره به دنبال علم و دانش بودهاند و اشاره میکند برای هدایت شدن به راه درست، باید از علم مدد گرفت: | ||
'''ز پرتگاه سیه روز شام گمراهی | '''ز پرتگاه سیه روز شام گمراهی''' | ||
ز نور صبح معارف بخواه استمداد | ز نور صبح معارف بخواه استمداد | ||
'''به روزگار نژادی که داد دانش داد | '''به روزگار نژادی که داد دانش داد''' | ||
چه شد که گشت ز بیدانشی نژند نژاد | چه شد که گشت ز بیدانشی نژند نژاد | ||
'''چو بوم شوم از آن مرزوبوم خیزد جهل | '''چو بوم شوم از آن مرزوبوم خیزد جهل''' | ||
همای دانش در کشوری که تخم نهاد | همای دانش در کشوری که تخم نهاد | ||
'''به سرنگونی ضحاک جهل چیره شود | '''به سرنگونی ضحاک جهل چیره شود''' | ||
همیشه علم ازاینپس چو کاوه حداد'''<ref>ر.ک: همان، ص475</ref>. | همیشه علم ازاینپس چو کاوه حداد'''<ref>ر.ک: همان، ص475</ref>.''' | ||
# استبداد: | # استبداد: | ||
عارف، استبداد را عامل سلب آزادیهای مردم میداند و از خداوند توانایی میخواهد تا استبداد را از میان ببرد: | عارف، استبداد را عامل سلب آزادیهای مردم میداند و از خداوند توانایی میخواهد تا استبداد را از میان ببرد: | ||
'''پنجه توانایی گر مدد کند روزی | '''پنجه توانایی گر مدد کند روزی''' | ||
بشکنم من از بازو پنجه ستبدادی'''<ref>ر.ک: همان، ص475- 476</ref>. | بشکنم من از بازو پنجه ستبدادی'''<ref>ر.ک: همان، ص475- 476</ref>.''' | ||
همزمان با به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی از طرف محمدعلی شاه و به دار کشیدن جهانگیرخان و ملک، عارف در غزلی به نام «هاله زلف» و خطاب به معشوق، چنین میسراید: | همزمان با به توپ بسته شدن مجلس شورای ملی از طرف محمدعلی شاه و به دار کشیدن جهانگیرخان و ملک، عارف در غزلی به نام «هاله زلف» و خطاب به معشوق، چنین میسراید: | ||
'''رها نکرد دل از زلف خود به استبداد | '''رها نکرد دل از زلف خود به استبداد''' | ||
گرفت و گفت تو مشروطهای طناب انداخت'''<ref>ر.ک: همان، ص476</ref>. | گرفت و گفت تو مشروطهای طناب انداخت'''<ref>ر.ک: همان، ص476</ref>.''' | ||
# مشروطه: | # مشروطه: | ||
عارف، حکومت استبداد را «پرده در» و حکومت مشروطه را «پردهپوش» میداند و از اینکه حکومت مشروطه روی کار آمده، خدا را شکر میکند: | عارف، حکومت استبداد را «پرده در» و حکومت مشروطه را «پردهپوش» میداند و از اینکه حکومت مشروطه روی کار آمده، خدا را شکر میکند: | ||
'''هزار پرده ز ایران درید استبداد | '''هزار پرده ز ایران درید استبداد''' | ||
هزار شکر که مشروطه پردهپوش آمد'''<ref>ر.ک: همان</ref>. | هزار شکر که مشروطه پردهپوش آمد'''<ref>ر.ک: همان</ref>.''' | ||
# عدالتخواهی و ظلمستیزی: | # عدالتخواهی و ظلمستیزی: | ||
عارف در غزلیات خود، از وجود ظلم در جامعه خبر میدهد و معتقد است که آتش ظلم در این سرزمین خاموش نمیگردد و ظلم و تعدی از حد گذشته است: | عارف در غزلیات خود، از وجود ظلم در جامعه خبر میدهد و معتقد است که آتش ظلم در این سرزمین خاموش نمیگردد و ظلم و تعدی از حد گذشته است: | ||
'''ز حد گذشت تعدی، کسی نمیپرسد | '''ز حد گذشت تعدی، کسی نمیپرسد''' | ||
حدود خانه بیخانمان ما ز کجاست | حدود خانه بیخانمان ما ز کجاست | ||
'''برای ریختن خون فاسد این خلق | '''برای ریختن خون فاسد این خلق''' | ||
خبر دهید که چنگیز پی خجسته کجاست'''<ref>ر.ک: همان</ref>. | خبر دهید که چنگیز پی خجسته کجاست'''<ref>ر.ک: همان</ref>.''' | ||
در پایان میتوان چنین گفت که عارف، به تحولات اجتماعی و خواستههای مردم، توجه نشان داده و مسائلی مانند اوضاع نابسامان کشور، نبودن قانون، فقدان عدالت و وجود ظلم و... در شعر او، بهخوبی منعکس شده است. | در پایان میتوان چنین گفت که عارف، به تحولات اجتماعی و خواستههای مردم، توجه نشان داده و مسائلی مانند اوضاع نابسامان کشور، نبودن قانون، فقدان عدالت و وجود ظلم و... در شعر او، بهخوبی منعکس شده است. | ||
خط ۱۴۳: | خط ۱۴۳: | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
<references/> | <references /> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== |
ویرایش