۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ولي' به 'ولی') |
جز (جایگزینی متن - ' الدين' به 'الدين') |
||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
'''اِبْن مالِك، ابوعبدالله جمالالدين محمد بن عبدالله بن مالك طائى جَيّانى'''، نحوى، لغوى، اديب و ناظم عصر موحدون در اندلس و اواخر عصر ايوبيان و اوايل عصر ممالیک در مصر بود. وى در سال 600ق از قبيله طى برخاست، كه پس از فتح اسلامى، به اندلس كوچيده و در حوالى قُرطُبه، اشبيليه و مرسيه متوطن شده بودند. | '''اِبْن مالِك، ابوعبدالله جمالالدين محمد بن عبدالله بن مالك طائى جَيّانى'''، نحوى، لغوى، اديب و ناظم عصر موحدون در اندلس و اواخر عصر ايوبيان و اوايل عصر ممالیک در مصر بود. وى در سال 600ق از قبيله طى برخاست، كه پس از فتح اسلامى، به اندلس كوچيده و در حوالى قُرطُبه، اشبيليه و مرسيه متوطن شده بودند. | ||
با اينكه درباره وى اطلاعات نسبتاً فراوانى در دست است، هنوز گوشههایى از زندگى او بر ما پوشيده مىباشد، از جمله از دوران كوتاه زندگى او در اندلس اطلاع چندانى نداريم و نيز از افراد خاندان او جز فرزندش، | با اينكه درباره وى اطلاعات نسبتاً فراوانى در دست است، هنوز گوشههایى از زندگى او بر ما پوشيده مىباشد، از جمله از دوران كوتاه زندگى او در اندلس اطلاع چندانى نداريم و نيز از افراد خاندان او جز فرزندش، بدرالدين، معروف به ابن ناظم، اطلاعى در دست نيست. | ||
ابن مالك در یکى از بحرانىترين دورانهاى تاريخ اندلس، در جيّان زاده شد و به همین جهت علاوه بر طائى، نسبت جيانى نيز يافت. قرائت قرآن و نحو را در جيان نزد ثابت بن خيار فراگرفت. مدت كوتاهى نيز از محضر ابوعلى شلوبين بهره برد. در جوانى راه مشرق پيش گرفت و به مصر رفت. از میان تمام منابع، تنها ملوى گفته است كه وى مدتى در قاهره عهدهدار منصب قضا بوده، اما بعيد به نظر مىرسد كه وى در این دوره از زندگى به چنين مقامى دست يافته باشد. در هر حال احتمال مىرود كه آشفتگىها و بحرانهاى سياسى اواخر حكومت موحدون كه شيرازه امور اندلس را از هم پاشيده و عرصه را بر مردم تنگ كرده بود، یکى از عوامل مهاجرت او بوده باشد. | ابن مالك در یکى از بحرانىترين دورانهاى تاريخ اندلس، در جيّان زاده شد و به همین جهت علاوه بر طائى، نسبت جيانى نيز يافت. قرائت قرآن و نحو را در جيان نزد ثابت بن خيار فراگرفت. مدت كوتاهى نيز از محضر ابوعلى شلوبين بهره برد. در جوانى راه مشرق پيش گرفت و به مصر رفت. از میان تمام منابع، تنها ملوى گفته است كه وى مدتى در قاهره عهدهدار منصب قضا بوده، اما بعيد به نظر مىرسد كه وى در این دوره از زندگى به چنين مقامى دست يافته باشد. در هر حال احتمال مىرود كه آشفتگىها و بحرانهاى سياسى اواخر حكومت موحدون كه شيرازه امور اندلس را از هم پاشيده و عرصه را بر مردم تنگ كرده بود، یکى از عوامل مهاجرت او بوده باشد. | ||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
در آن روزگار، مشرق زمین نيز اوضاع و احوال مناسبترى نداشت، جنگهاى صليبى و هجوم تاتارها از یکسو و برخوردهاى داخلى و اختلافات بين فرزندان صلاحالدين ايوبى بر سر تقسيم حكومت از ديگر سو، امنيت و آسايش از مردم ربوده بود. احتمالاً از همین روى ابن مالك جوان، مصر را برای تكمیل دانش خود و كسب مدارج علمى، مناسب نيافت و عازم حجاز شد و از آنجا راه شام را در پيش گرفت و در دمشق رحل اقامت افكند. او كه ظاهراً سخت تحت تأثير شرق قرار گرفته بود، مذهب خود را كه قبل از مهاجرت مانند بيشتر اهالى اندلس مالكى بود، به شافعى تغيير داد. شايد سبب این امر آن باشد كه وى از همان ابتدا قصد ماندن در شرق را داشته است، گرچه برخى برآنند كه پذيرفتن مذهب شافعى ضرورتى بوده كه جوّ حاكم بر مدارس عادليه و سلطانيه اقتضا مىكرده است. وى در دمشق نزد چند تن از مشاهير به ادامه تحصيل و تكمیل دانش خود پرداخت، سپس راهى حلب شد و در آنجا با اهل علم، از جمله ابن عمرون همنشين گشت و از محضر درس استادان و دانشمندانى چون ابن يعيش نيز بهره برد و ضمن آن در مدرسه سلطانيه به تعليم و تدريس نحو و قرائات پرداخت. وى پس از طى مدارج علمى، تلاش خود را صرف زبان و نحو عربى كرد و تدريس را پيشه خود ساخت و در كنار آن، به تأليف نيز روى آورد. به زودى آوازهاى بلند يافت و بر همگنان پيشى جست. مدتى را نيز در حماه به سر برد و در آنجا هم به تدريس و تأليف پرداخت و کتاب «الخلاصة» را نوشت، سپس به دمشق بازگشت و امامت مسجد و پس از ابوشامه، كرسى استادى در مدرسه عادليه را كه تبحر در قرائات و نحو از شروط آن بود، برعهده گرفت. | در آن روزگار، مشرق زمین نيز اوضاع و احوال مناسبترى نداشت، جنگهاى صليبى و هجوم تاتارها از یکسو و برخوردهاى داخلى و اختلافات بين فرزندان صلاحالدين ايوبى بر سر تقسيم حكومت از ديگر سو، امنيت و آسايش از مردم ربوده بود. احتمالاً از همین روى ابن مالك جوان، مصر را برای تكمیل دانش خود و كسب مدارج علمى، مناسب نيافت و عازم حجاز شد و از آنجا راه شام را در پيش گرفت و در دمشق رحل اقامت افكند. او كه ظاهراً سخت تحت تأثير شرق قرار گرفته بود، مذهب خود را كه قبل از مهاجرت مانند بيشتر اهالى اندلس مالكى بود، به شافعى تغيير داد. شايد سبب این امر آن باشد كه وى از همان ابتدا قصد ماندن در شرق را داشته است، گرچه برخى برآنند كه پذيرفتن مذهب شافعى ضرورتى بوده كه جوّ حاكم بر مدارس عادليه و سلطانيه اقتضا مىكرده است. وى در دمشق نزد چند تن از مشاهير به ادامه تحصيل و تكمیل دانش خود پرداخت، سپس راهى حلب شد و در آنجا با اهل علم، از جمله ابن عمرون همنشين گشت و از محضر درس استادان و دانشمندانى چون ابن يعيش نيز بهره برد و ضمن آن در مدرسه سلطانيه به تعليم و تدريس نحو و قرائات پرداخت. وى پس از طى مدارج علمى، تلاش خود را صرف زبان و نحو عربى كرد و تدريس را پيشه خود ساخت و در كنار آن، به تأليف نيز روى آورد. به زودى آوازهاى بلند يافت و بر همگنان پيشى جست. مدتى را نيز در حماه به سر برد و در آنجا هم به تدريس و تأليف پرداخت و کتاب «الخلاصة» را نوشت، سپس به دمشق بازگشت و امامت مسجد و پس از ابوشامه، كرسى استادى در مدرسه عادليه را كه تبحر در قرائات و نحو از شروط آن بود، برعهده گرفت. | ||
از جمله شاگردان او مىتوان پسرش | از جمله شاگردان او مىتوان پسرش بدرالدين محمد، ابن جماعه، ابن عطار، ابن نحاس، ابن منجى، ابوبكر بن جعوان، ابوبكر ابن يعقوب و نيز هبةالله بن ابراهيم بارزى را كه از كودكى در خدمت وى بوده، نام برد. علاوه بر اينان، ابوبكر مزى، ابوعبدالله صيرفى و شهابالدين ابن غانم نيز از او روايت كردهاند. | ||
وى در سال 672ق در دمشق درگذشت و در دامنه كوه قاسيون به خاک سپرده شد. مقام علمى او در لغت، قرائات، حديث و شعر و به خصوص نحو، مورد ستايش بسيار قرار گرفته، تا آنجا كه مقام او را در نحو به مقام شافعى در فقه همانند كردهاند. | وى در سال 672ق در دمشق درگذشت و در دامنه كوه قاسيون به خاک سپرده شد. مقام علمى او در لغت، قرائات، حديث و شعر و به خصوص نحو، مورد ستايش بسيار قرار گرفته، تا آنجا كه مقام او را در نحو به مقام شافعى در فقه همانند كردهاند. |
ویرایش