۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش |
|||
| خط ۱۴: | خط ۱۴: | ||
|- | |- | ||
|متولد | |متولد | ||
| data-type="authorbirthDate" | | | data-type="authorbirthDate" |اوایل قرن هشتم | ||
|- | |- | ||
|محل تولد | |محل تولد | ||
| data-type="authorBirthPlace" | | | data-type="authorBirthPlace" |ماوراءالنهر | ||
|- | |- | ||
|رحلت | |رحلت | ||
| data-type="authorDeathDate" | | | data-type="authorDeathDate" |803ق | ||
|- | |- | ||
|اساتید | |اساتید | ||
| خط ۳۳: | خط ۳۲: | ||
|- class="articleCode" | |- class="articleCode" | ||
|کد مؤلف | |کد مؤلف | ||
| data-type="authorCode" |AUTHORCODE12127AUTHORCODE | | data-type="authorCode" |AUTHORCODE12127AUTHORCODE<br> | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
'''کمالالدین مسعود خجندی''' (اوایل قرن هشتم - 803ق)، متخلص به کمال، و مشهر به شیخ کمال، از شاعران نامدار و عارفان بزرگوار قرن هشتم هجری است که با [[حافظ، شمسالدین محمد|حافظ شیرازی]] و شیرین مغربی، معاصر بوده است. | |||
'''کمالالدین مسعود خجندی''' (اوایل قرن هشتم - 803ق)، از شاعران نامدار و عارفان بزرگوار قرن هشتم هجری است که با حافظ شیرازی و شیرین مغربی، معاصر بوده است. | |||
==ولادت و تحصیلات== | ==ولادت و تحصیلات== | ||
| خط ۵۲: | خط ۴۹: | ||
شیخ کمال یورش لشکر توقتمش خان را به تبریز و عزل امیر ولی و فرهادآقا را در این قطعه طنز، یادآور میشود: | شیخ کمال یورش لشکر توقتمش خان را به تبریز و عزل امیر ولی و فرهادآقا را در این قطعه طنز، یادآور میشود: | ||
'''گفت فرهادآقا به میر ولی | |||
که رشیدیه را کنیم آباد | '''گفت فرهادآقا به میر ولی''' | ||
'''زر به تبریزیان به آجر و سنگ | |||
بدهیم از برای این بنیاد | که رشیدیه را کنیم آباد | ||
'''بود مسکین به شغل کوهکنی | |||
که ز موران کوه و دشت زیاد | '''زر به تبریزیان به آجر و سنگ''' | ||
'''لشکر پادشاه توقتمش | |||
آمد و هاتف این ندا درداد | بدهیم از برای این بنیاد | ||
'''لعل شیرین به کام خسرو شد | |||
کوه بیهوده میکند فرهاد'''<ref>ر.ک: همان</ref>. | '''بود مسکین به شغل کوهکنی''' | ||
که ز موران کوه و دشت زیاد | |||
'''لشکر پادشاه توقتمش''' | |||
آمد و هاتف این ندا درداد | |||
'''لعل شیرین به کام خسرو شد''' | |||
کوه بیهوده میکند فرهاد'''<ref>ر.ک: همان</ref>.''' | |||
باآنکه شیخ کمال در شهر «سرای» خوش بود، دختر نیکاخترش میل بیاندازه به تبریز داشت، و لذا شیخ پس از چهار سال از «سرای» بیرون آمد و به تبریز برگشت<ref>ر.ک: همان، ص36-37</ref>. | باآنکه شیخ کمال در شهر «سرای» خوش بود، دختر نیکاخترش میل بیاندازه به تبریز داشت، و لذا شیخ پس از چهار سال از «سرای» بیرون آمد و به تبریز برگشت<ref>ر.ک: همان، ص36-37</ref>. | ||
| خط ۶۹: | خط ۷۶: | ||
زمانی که حافظ غزل شیخ کمال را به مطلع: | زمانی که حافظ غزل شیخ کمال را به مطلع: | ||
'''بیا ساقی که بیخ غم به دور گل براندازیم | |||
می گلگون طلب داریم و گل در ساغر اندازیم | '''بیا ساقی که بیخ غم به دور گل براندازیم''' | ||
می گلگون طلب داریم و گل در ساغر اندازیم | |||
دید، از آن استقبال کرد و غزل زیبایی به مطلع: | دید، از آن استقبال کرد و غزل زیبایی به مطلع: | ||
'''بیا تا گل برافشانیم و میدر ساغر اندازیم | |||
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم | '''بیا تا گل برافشانیم و میدر ساغر اندازیم''' | ||
فلک را سقف بشکافیم و طرحی نو دراندازیم | |||
را سرود که زیباتر و عارفانهتر است<ref>ر.ک: همان</ref>. | را سرود که زیباتر و عارفانهتر است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
| خط ۸۰: | خط ۹۱: | ||
==شیخ کمال خجندی و شیرین مغربی== | ==شیخ کمال خجندی و شیرین مغربی== | ||
محمد شیرین مغربی از شاعران متصوف ایران است و چون به جهانگردی پرداخته و در بعضی سیاحات، به دیار مغرب رسید، شهرتش به «مغربی» است. همه نویسندگان در شرح حال وی این وجه تخلص را بیان کردهاند. | محمد شیرین مغربی از شاعران متصوف ایران است و چون به جهانگردی پرداخته و در بعضی سیاحات، به دیار مغرب رسید، شهرتش به «مغربی» است. همه نویسندگان در شرح حال وی این وجه تخلص را بیان کردهاند. | ||
آن ماری شیمل در مقدمه بر دیوان محمد شیرین مغربی از قول یان ریپکا ارتباط او را با کمال خجندی ذکر میکند و معتقد است که مغربی به عللی با وی چندان همسخنی نداشته است<ref>ر.ک: همان</ref>. | آن ماری شیمل در مقدمه بر دیوان محمد شیرین مغربی از قول یان ریپکا ارتباط او را با کمال خجندی ذکر میکند و معتقد است که مغربی به عللی با وی چندان همسخنی نداشته است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
| خط ۸۶: | خط ۹۸: | ||
==شیخ کمال خجندی و معاذی تبریزی== | ==شیخ کمال خجندی و معاذی تبریزی== | ||
معاذی تبریزی از سخنوران اواخر سده هشتم و اوایل سده نهم هجری است که اردشیر نام داشت و تخلصش «معاذی» بود. شیخ کمال خجندی با وی دوستی و پیوند داشته و در شعر او را ستوده و او را از نسل معاذ بن جبل، از یاران پیامبر(ص) دانسته است. شیخ کمال گوید: | معاذی تبریزی از سخنوران اواخر سده هشتم و اوایل سده نهم هجری است که اردشیر نام داشت و تخلصش «معاذی» بود. شیخ کمال خجندی با وی دوستی و پیوند داشته و در شعر او را ستوده و او را از نسل معاذ بن جبل، از یاران پیامبر(ص) دانسته است. شیخ کمال گوید: | ||
'''ای آنکه به فن شاعری بیبدلی | '''ای آنکه به فن شاعری بیبدلی''' | ||
استاد قصیدهای و پیر غزلی | استاد قصیدهای و پیر غزلی | ||
'''داری سخن بلند بر اصل متین | '''داری سخن بلند بر اصل متین''' | ||
آری چو تو از نسل معاذ جبلی | آری چو تو از نسل معاذ جبلی | ||
معاذی نیز ضمن اشاره به علو مقام کمال خجندی، به عنایت میرانشاه به شیخ کمال اشاره دارد: | معاذی نیز ضمن اشاره به علو مقام کمال خجندی، به عنایت میرانشاه به شیخ کمال اشاره دارد: | ||
'''شیخ مرشد کمال ملت و دین | |||
دوش میگفت رمزی از سر حال | '''شیخ مرشد کمال ملت و دین''' | ||
'''که شهنشاه میر میرانشاه | دوش میگفت رمزی از سر حال | ||
پادشاهی است بس فرشته خصال | |||
'''در جوابش جمال دین صوفی | '''که شهنشاه میر میرانشاه''' | ||
گفت او خسروی است فرخفال | پادشاهی است بس فرشته خصال | ||
'''بعد از آن در میان معاذی گفت | |||
پادشاهی است با جمال و کمال'''<ref>ر.ک: همان</ref>. | '''در جوابش جمال دین صوفی''' | ||
گفت او خسروی است فرخفال | |||
'''بعد از آن در میان معاذی گفت''' | |||
پادشاهی است با جمال و کمال'''<ref>ر.ک: همان</ref>.''' | |||
کمال خجندی در دیوان خود به طرز مطایبه از معاذی یاد کرده، گوید: | کمال خجندی در دیوان خود به طرز مطایبه از معاذی یاد کرده، گوید: | ||
'''دعای من این است در هر نمازی | '''دعای من این است در هر نمازی''' | ||
به خلوت که یا ملجئی یا ملاذی | به خلوت که یا ملجئی یا ملاذی | ||
نگهدار اصحاب ذوق و طرب را | نگهدار اصحاب ذوق و طرب را | ||
ز چنگ ملاطی و شعر معاذی'''<ref>ر.ک: همان</ref>. | ز چنگ ملاطی و شعر معاذی'''<ref>ر.ک: همان</ref>.''' | ||
==وفات== | ==وفات== | ||
| خط ۱۱۰: | خط ۱۲۷: | ||
==پانویس == | ==پانویس == | ||
<references/> | <references /> | ||
==منابع مقاله== | ==منابع مقاله== | ||
ویرایش