پرش به محتوا

زندگی در پرتو اخلاق: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'سانه' به 'سه‌گانه'
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'سانه' به 'سه‌گانه')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۶: خط ۳۶:
1. نویسنده در مورد اهميت زبان چنين نوشته است: اصلاح «زبان» و گفتار از آن جهت اهميت فوق‌العاده در بحث‌هاى اخلاقى به‌خود گرفته كه زبان، ترجمان دل و نماينده عقل و كليد شخصيت انسان است و مهم‌ترين دريچه‌اى مى‌باشد كه به روح انسان گشوده مى‌شود. اهميت اصلاح زبان آنگاه آشكارتر مى‌گردد كه بدانيم قسمت مهمى از گناهان، مانند قسمت مهمى از اعمال نيك به وسيله زبان انجام مى‌گيرد. مرحوم «فيض» در كتاب «محجة البيضاء» و «[[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]]» در «احياء العلوم» بحث بسيار مشروحى تحت عنوان «گناهان زبان» ذكر كرده‌اند؛ از جمله [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] بيست نوع انحراف و گناه براى زبان نقل نموده است و مواردى از آفات زبان هم هست كه در كلام او ذكر نشده است. جاى ترديد نيست كه مسأله اصلاح زبان بايد به عنوان يكى از مهم‌ترين مسائل اخلاقى مورد مطالعه و تعليم قرار گيرد<ref>ر.ک: متن كتاب، ص71- 75</ref>
1. نویسنده در مورد اهميت زبان چنين نوشته است: اصلاح «زبان» و گفتار از آن جهت اهميت فوق‌العاده در بحث‌هاى اخلاقى به‌خود گرفته كه زبان، ترجمان دل و نماينده عقل و كليد شخصيت انسان است و مهم‌ترين دريچه‌اى مى‌باشد كه به روح انسان گشوده مى‌شود. اهميت اصلاح زبان آنگاه آشكارتر مى‌گردد كه بدانيم قسمت مهمى از گناهان، مانند قسمت مهمى از اعمال نيك به وسيله زبان انجام مى‌گيرد. مرحوم «فيض» در كتاب «محجة البيضاء» و «[[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]]» در «احياء العلوم» بحث بسيار مشروحى تحت عنوان «گناهان زبان» ذكر كرده‌اند؛ از جمله [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] بيست نوع انحراف و گناه براى زبان نقل نموده است و مواردى از آفات زبان هم هست كه در كلام او ذكر نشده است. جاى ترديد نيست كه مسأله اصلاح زبان بايد به عنوان يكى از مهم‌ترين مسائل اخلاقى مورد مطالعه و تعليم قرار گيرد<ref>ر.ک: متن كتاب، ص71- 75</ref>


2. نویسنده تأكيد كرده است: از نظر اجتماعى بزرگ‌ترين خدمتى كه صدق و راستى مى‌تواند به انسانها كند، مسأله جلب اطمينان و اعتماد است. البته مى‌دانيم تمام پيشرفت‌هاى علمى و صنعتى و اقتصادى كه نصيب بشر شده مولود سيستم زندگى او، يعنى زندگى دسته‌جمعى است؛ ولى همكارى و همفكرى كه اساس زندگى دسته‌جمعى است در صورتى ميسر است كه افراد نسبت به هم اعتماد و اطمينان كامل داشته باشند. در غير اين صورت مشكلات زندگى دسته‌جمعى، مزاحمت‌ها، نزاع‌ها، كشمكش‌ها و كارشكنى‌ها را خواهند داشت بدون اينكه از فوايد آن بهره‌مند گردند. بديهى است مهم‌ترين و مؤثرترين وسيله جلب اطمينان و اعتماد همان «صدق و راستى» و خطرناك‌ترين دشمن آن دروغ است.<ref>همان، ص85</ref>
2. نویسنده تأكيد كرده است: از نظر اجتماعى بزرگ‌ترين خدمتى كه صدق و راستى مى‌تواند به انسه‌گانها كند، مسأله جلب اطمينان و اعتماد است. البته مى‌دانيم تمام پيشرفت‌هاى علمى و صنعتى و اقتصادى كه نصيب بشر شده مولود سيستم زندگى او، يعنى زندگى دسته‌جمعى است؛ ولى همكارى و همفكرى كه اساس زندگى دسته‌جمعى است در صورتى ميسر است كه افراد نسبت به هم اعتماد و اطمينان كامل داشته باشند. در غير اين صورت مشكلات زندگى دسته‌جمعى، مزاحمت‌ها، نزاع‌ها، كشمكش‌ها و كارشكنى‌ها را خواهند داشت بدون اينكه از فوايد آن بهره‌مند گردند. بديهى است مهم‌ترين و مؤثرترين وسيله جلب اطمينان و اعتماد همان «صدق و راستى» و خطرناك‌ترين دشمن آن دروغ است.<ref>همان، ص85</ref>


3. نویسنده يادآور شده است: آنچه از احاديث برمى‌آيد اين است كه فرد متجاهر، اصولاً احترام ندارد (همان احترامى كه وجود آن، مانع از جواز غيبت است). به عبارت ديگر اين‌گونه افراد (و افراد ستمگر و بدعت‌گزار) از نظر «شخصيت اجتماعى» محترم نيستند و هتك حيثيت آنها ممنوع نمى‌باشد و به همين دليل ترك غيبت و حفظ آبروى آنها لازم نيست. اگر ما از احاديث فوق چنين استفاده كنيم- همان‌طور كه تعبير «لا غيبة له» و «لا حرمة له» و امثال آن گواهى مى‌دهد- مطلب روشن مى‌گردد و نيازى به توضيح زياد پيدا نمى‌كند؛ زيرا اصولاً ادله عقلى و نقلى حرام بودن غيبت شامل چنين كسى نخواهد بود. ولى بايد توجه داشت كه ظاهراً منظور از متجاهر، هر كسى است كه به كلى پرده حيا را دريده و در برابر گناهان جسور و بى‌باك است، و شامل تمام افرادى كه به علتى دست به يك گناه علنى مى‌زنند نمى‌شود، بنابراین در مورد اين اشخاص تنها در موردى كه متجاهرند، مى‌توان غيبت كرد<ref>ر.ک: همان، ص130- 131</ref>
3. نویسنده يادآور شده است: آنچه از احاديث برمى‌آيد اين است كه فرد متجاهر، اصولاً احترام ندارد (همان احترامى كه وجود آن، مانع از جواز غيبت است). به عبارت ديگر اين‌گونه افراد (و افراد ستمگر و بدعت‌گزار) از نظر «شخصيت اجتماعى» محترم نيستند و هتك حيثيت آنها ممنوع نمى‌باشد و به همين دليل ترك غيبت و حفظ آبروى آنها لازم نيست. اگر ما از احاديث فوق چنين استفاده كنيم- همان‌طور كه تعبير «لا غيبة له» و «لا حرمة له» و امثال آن گواهى مى‌دهد- مطلب روشن مى‌گردد و نيازى به توضيح زياد پيدا نمى‌كند؛ زيرا اصولاً ادله عقلى و نقلى حرام بودن غيبت شامل چنين كسى نخواهد بود. ولى بايد توجه داشت كه ظاهراً منظور از متجاهر، هر كسى است كه به كلى پرده حيا را دريده و در برابر گناهان جسور و بى‌باك است، و شامل تمام افرادى كه به علتى دست به يك گناه علنى مى‌زنند نمى‌شود، بنابراین در مورد اين اشخاص تنها در موردى كه متجاهرند، مى‌توان غيبت كرد<ref>ر.ک: همان، ص130- 131</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش