۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نويسنده' به 'نویسنده') |
جز (جایگزینی متن - 'سانه' به 'سهگانه') |
||
خط ۲۳: | خط ۲۳: | ||
| چاپ =1 | | چاپ =1 | ||
| تعداد جلد =1 | | تعداد جلد =1 | ||
| کتابخانۀ دیجیتال نور = | | کتابخانۀ دیجیتال نور =10254 | ||
| کتابخوان همراه نور =10254 | |||
| کد پدیدآور = | | کد پدیدآور = | ||
| پس از = | | پس از = | ||
خط ۴۱: | خط ۴۲: | ||
1. در شرح اين بيت:{{شعر}}{{ب|''«يكى از بحر وحدت گفت انا الحق''|2=''يكى از قرب و بعد و سير و زورق»''}}{{پایان شعر}} | 1. در شرح اين بيت:{{شعر}}{{ب|''«يكى از بحر وحدت گفت انا الحق''|2=''يكى از قرب و بعد و سير و زورق»''}}{{پایان شعر}} | ||
چنين نوشته است: «يعنى يكى از اولياى خدا، به بحر وحدت رسيد كه مشاهده فناى كل موجودات است. در وجود و بقاى حق، خود را و مجموع موجودات را همچون قطره باران ديد كه به بحر چون رسيدند، وجود و تعين ايشان نماند، عين بحر شدند، به جز «انا البحر» چه گويند؛ ديگر سالك و طالب خدا چون وجود خود را در بقاى حق فانى بديد، او را زبان نماند، هر چه گويد به لسان حق گويد. دليل بر اين، قول خداست جلت عظمته: «لا يزال العبديتقرب الى بالنوافل حتى احبه فاذا احببته كنت سمعه و بصره و | چنين نوشته است: «يعنى يكى از اولياى خدا، به بحر وحدت رسيد كه مشاهده فناى كل موجودات است. در وجود و بقاى حق، خود را و مجموع موجودات را همچون قطره باران ديد كه به بحر چون رسيدند، وجود و تعين ايشان نماند، عين بحر شدند، به جز «انا البحر» چه گويند؛ ديگر سالك و طالب خدا چون وجود خود را در بقاى حق فانى بديد، او را زبان نماند، هر چه گويد به لسان حق گويد. دليل بر اين، قول خداست جلت عظمته: «لا يزال العبديتقرب الى بالنوافل حتى احبه فاذا احببته كنت سمعه و بصره و لسهگانه و يده و رجله فبى يسمع و بى يبصر و بى ينطق و بى يمشى»؛ حق جل جلاله، مىفرمايد كه دائما عبدسالك نزدیک مىشود به من به نوافل كه آن سلوك خاص است تا وقتى كه من او را دوست داشتم؛ چون من او را دوست داشتم، سمع و بصر و لسان او منم، پس به سمع من مىشنود و به بصر من مىبيند و به لسان من مىگويد، چنانكه [[حلاج، حسین بن منصور|منصور حلاج]] گفت عليه الرحمة و يكى ديگر از اولياى خدا...» | ||
2. در تشريح اين بيت:{{شعر}}{{ب|''سيهرويى ز ممكن در دو عالم''|2=''جدا هرگز نشد و الله اعلم''}}{{پایان شعر}} | 2. در تشريح اين بيت:{{شعر}}{{ب|''سيهرويى ز ممكن در دو عالم''|2=''جدا هرگز نشد و الله اعلم''}}{{پایان شعر}} |
ویرایش