پرش به محتوا

جرعه‌ای از زلال قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'سانه' به 'سه‌گانه'
جز (جایگزینی متن - '| تعداد جلد =6 | کد پدیدآور =' به '| تعداد جلد =6 | کتابخانۀ دیجیتال نور = | کد پدیدآور = ')
جز (جایگزینی متن - 'سانه' به 'سه‌گانه')
خط ۳۹: خط ۳۹:
#نویسنده در تفسير خودش براى تفهيم مطالب به مردم از روايات اهل‌بيت(ع) به وفور استفاده كرده است.
#نویسنده در تفسير خودش براى تفهيم مطالب به مردم از روايات اهل‌بيت(ع) به وفور استفاده كرده است.
#نویسنده در بخشى از مباحث كتاب چنين نوشته است كه ما از دين و دستورهاى آن از نظر عقل سه انتظار داريم: 1- معرفى خدا و راه معرفت به او و پرستش ذات ذوالجلال وى؛ 2- بيان كردن قواعد و قوانينى كه مكمل انسانيت و ملكات فاضله باشد؛ 3- تنظيم و ابلاغ موازينى كه ضامن توافق و سازگارى صحيح بين افراد و اجتماع باشد. با نظرى دقيق و خالى از تعصب به ديگر كتب مذهبى و سنجش آن كتب با قرآن مجيد، درك خواهيم كرد كه آنچه قرآن نسبت به اين سه اصل بزرگ -كه قوام ديانتى ما را تشكيل مى‌دهد- بيان داشته، اَقوَم و استوارترين راه است. در حقيقت قرآن راهى را به انسان نشان مى‌دهد كه در نظر عقل و در واقع بهترين راه است.<ref>متن كتاب، ج 1، ص37- 38</ref>
#نویسنده در بخشى از مباحث كتاب چنين نوشته است كه ما از دين و دستورهاى آن از نظر عقل سه انتظار داريم: 1- معرفى خدا و راه معرفت به او و پرستش ذات ذوالجلال وى؛ 2- بيان كردن قواعد و قوانينى كه مكمل انسانيت و ملكات فاضله باشد؛ 3- تنظيم و ابلاغ موازينى كه ضامن توافق و سازگارى صحيح بين افراد و اجتماع باشد. با نظرى دقيق و خالى از تعصب به ديگر كتب مذهبى و سنجش آن كتب با قرآن مجيد، درك خواهيم كرد كه آنچه قرآن نسبت به اين سه اصل بزرگ -كه قوام ديانتى ما را تشكيل مى‌دهد- بيان داشته، اَقوَم و استوارترين راه است. در حقيقت قرآن راهى را به انسان نشان مى‌دهد كه در نظر عقل و در واقع بهترين راه است.<ref>متن كتاب، ج 1، ص37- 38</ref>
#نویسنده مفسر در مورد افسانه غرانيق نوشته است: اهل تشيع اين گفتار را كفر محض مى‌دانند. حتى امام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] كه امام‌المشككين نام دارد اين بيان را مردود دانسته است. شيعه عقيده دارند آنگاه كه نبى محترم مشغول تلاوت سوره نجم بود به قسمت ''' وَ مَنَاة الثَّالِثَة الْأُخْرَى '''<ref>النجم/ 20</ref>كه رسيد مشركان بنا به عادت خود همهمه و غوغا كردند و جمله «تلكَ الغرانيقُ العُلى...» را بيان كردند و در بين گفتار پيامبر(ص) القا نمودند. افرادى كه دور از آن مكان بودند آن گفتار را به حساب كلام پيامبر(ص) آوردند و شاد شدند و پس از اتمام سوره به سجده افتادند زيرا تمنى در پاره‌اى از استعمال‌هاى زبان عرب به معناى قرائت ذكر شده است. با اين تأويل مقصود از شيطان، شيطان انسى است كه در اثناى قرائت پيامبر(ص) القاى باطل نموده است.<ref>همان، ج 2، ص235- 236</ref>
#نویسنده مفسر در مورد افسه‌گانه غرانيق نوشته است: اهل تشيع اين گفتار را كفر محض مى‌دانند. حتى امام [[فخر رازی، محمد بن عمر|فخر رازى]] كه امام‌المشككين نام دارد اين بيان را مردود دانسته است. شيعه عقيده دارند آنگاه كه نبى محترم مشغول تلاوت سوره نجم بود به قسمت ''' وَ مَنَاة الثَّالِثَة الْأُخْرَى '''<ref>النجم/ 20</ref>كه رسيد مشركان بنا به عادت خود همهمه و غوغا كردند و جمله «تلكَ الغرانيقُ العُلى...» را بيان كردند و در بين گفتار پيامبر(ص) القا نمودند. افرادى كه دور از آن مكان بودند آن گفتار را به حساب كلام پيامبر(ص) آوردند و شاد شدند و پس از اتمام سوره به سجده افتادند زيرا تمنى در پاره‌اى از استعمال‌هاى زبان عرب به معناى قرائت ذكر شده است. با اين تأويل مقصود از شيطان، شيطان انسى است كه در اثناى قرائت پيامبر(ص) القاى باطل نموده است.<ref>همان، ج 2، ص235- 236</ref>
#مفسر محترم در مورد آيه ''' «قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّى لَوْ لاَ دُعَاؤُكُمْ...» '''<ref>الفرقان/ 77</ref>چنين نوشته است: اين آيه شريفه به دو كيفيت تفسير شده است: 1- اين‌كه به گروه مشركان بگو: خدا چه اعتنايى دارد كه شما را معذّب كند، اگر موضوع شرك و بت‌پرستى شما نباشد و اگر اين نبود كه شما مردم و يكديگر را به بت‌پرستى دعوت نمى‌كرديد، خدا چه اعتنايى داشت كه عذابتان كند؟ شما تكذيب آيات را نموديد و گفتار الهى را باور نكرديد و تابع حقّ نشديد؛ در نتيجه به زودى عذاب الهى بر شما لازم و همراه مى‌گردد. 2- شايد اين نظر مناسب‌تر باشد و آن اين‌كه خداوند چه اعتنايى به شما دارد اگر حساب دعا و عبوديت شما نباشد. مقصود از دعا را در آيه كريمه، عبوديت دانسته‌اند يعنى شما در نظر بارى‌تعالى وزنى نداشتيد اما حكمت ايجاب مى‌كرد كه پيامبرانى بفرستد و راه توحيد را به شما بنماياند و طريق درك منفعت معنوى را به شما يادآور شود<ref>همان، ج 3، ص246</ref>
#مفسر محترم در مورد آيه ''' «قُلْ مَا يَعْبَأُ بِكُمْ رَبِّى لَوْ لاَ دُعَاؤُكُمْ...» '''<ref>الفرقان/ 77</ref>چنين نوشته است: اين آيه شريفه به دو كيفيت تفسير شده است: 1- اين‌كه به گروه مشركان بگو: خدا چه اعتنايى دارد كه شما را معذّب كند، اگر موضوع شرك و بت‌پرستى شما نباشد و اگر اين نبود كه شما مردم و يكديگر را به بت‌پرستى دعوت نمى‌كرديد، خدا چه اعتنايى داشت كه عذابتان كند؟ شما تكذيب آيات را نموديد و گفتار الهى را باور نكرديد و تابع حقّ نشديد؛ در نتيجه به زودى عذاب الهى بر شما لازم و همراه مى‌گردد. 2- شايد اين نظر مناسب‌تر باشد و آن اين‌كه خداوند چه اعتنايى به شما دارد اگر حساب دعا و عبوديت شما نباشد. مقصود از دعا را در آيه كريمه، عبوديت دانسته‌اند يعنى شما در نظر بارى‌تعالى وزنى نداشتيد اما حكمت ايجاب مى‌كرد كه پيامبرانى بفرستد و راه توحيد را به شما بنماياند و طريق درك منفعت معنوى را به شما يادآور شود<ref>همان، ج 3، ص246</ref>
#نویسنده در بخشى از جلد پنجم كتاب چنين مى‌نويسد كه خداى تعالى در اين سوره مبارکه (عنكبوت) پس از افتتاح به الم -كه رمزى است بين آن مبدأ با پيامبر اكرم(ص)- مردم را متوجه عمومیت دستگاه امتحان براى مكلفان مى‌فرمايد.... اين استفهام انكارى ''' «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لاَ يُفْتَنُونَ» '''<ref>عنكبوت/ 2</ref>متوجه تمام مكلفان مى‌شود كه بدانند وصول به درجات معنوى و مراتب اخروى به صرف گفتار نيست؛ بلكه تحمّل شدايد لازم دارد؛ مشقاتى دربر دارد كه فرد مؤمن بايد آن مصائب را جهت وصول به آن مدارج از صميم قلب بپذيرد و استقبال كند؛ همان‌گونه كه مردان حقيقى چنين كردند<ref>همان، ج 5، ص20- 21</ref>
#نویسنده در بخشى از جلد پنجم كتاب چنين مى‌نويسد كه خداى تعالى در اين سوره مبارکه (عنكبوت) پس از افتتاح به الم -كه رمزى است بين آن مبدأ با پيامبر اكرم(ص)- مردم را متوجه عمومیت دستگاه امتحان براى مكلفان مى‌فرمايد.... اين استفهام انكارى ''' «أَ حَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَ هُمْ لاَ يُفْتَنُونَ» '''<ref>عنكبوت/ 2</ref>متوجه تمام مكلفان مى‌شود كه بدانند وصول به درجات معنوى و مراتب اخروى به صرف گفتار نيست؛ بلكه تحمّل شدايد لازم دارد؛ مشقاتى دربر دارد كه فرد مؤمن بايد آن مصائب را جهت وصول به آن مدارج از صميم قلب بپذيرد و استقبال كند؛ همان‌گونه كه مردان حقيقى چنين كردند<ref>همان، ج 5، ص20- 21</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش