پرش به محتوا

تاریخ ایرانیان و عربها در زمان ساسانیان: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'سانه' به 'سه‌گانه'
جز (جایگزینی متن - 'مدرك' به 'مدرک ')
جز (جایگزینی متن - 'سانه' به 'سه‌گانه')
خط ۳۶: خط ۳۶:
دو مقدمه از مترجم، به همراه پيش‌گفتار و مقدمه مؤلف، آغازگر اين اثر ارزشمند بوده و مباحث در نه فصل و نه ضميمه تدوين شده‌اند.
دو مقدمه از مترجم، به همراه پيش‌گفتار و مقدمه مؤلف، آغازگر اين اثر ارزشمند بوده و مباحث در نه فصل و نه ضميمه تدوين شده‌اند.


مطالب به صورت تاريخ پادشاهان ایرانى مطرح شده و چون در بسيارى از موارد برگرفته از شاهنامه فردوسى است، به شكل داستانى و اغلب افسانه‌اى بيان شده‌اند.
مطالب به صورت تاريخ پادشاهان ایرانى مطرح شده و چون در بسيارى از موارد برگرفته از شاهنامه فردوسى است، به شكل داستانى و اغلب افسه‌گانه‌اى بيان شده‌اند.


درخلال مطالعه كتاب، دريافت مى‌شود كه مؤلفِ دقيق، به جهت تبحّر بسيار زيادى كه در زبان‌هاى يونانى، لاتينى و سريانى داشته، تقريبا آن چه را در اين زبان‌ها دربار تاريخ ساسانى نوشته شده، خوانده و با منابع اسلامى عربى و فارسی تطبيق كرده است؛ كارنامه‌هاى شهداى مسيحيت به زبان سريانى را به دقت خوانده، تلمود بابلى را از متن عبرى آن مطالعه كرده و آثار نويسندگان ارمنى را (از روى ترجمه‌هاى اروپايى) از نظر گذرانده است و....
درخلال مطالعه كتاب، دريافت مى‌شود كه مؤلفِ دقيق، به جهت تبحّر بسيار زيادى كه در زبان‌هاى يونانى، لاتينى و سريانى داشته، تقريبا آن چه را در اين زبان‌ها دربار تاريخ ساسانى نوشته شده، خوانده و با منابع اسلامى عربى و فارسی تطبيق كرده است؛ كارنامه‌هاى شهداى مسيحيت به زبان سريانى را به دقت خوانده، تلمود بابلى را از متن عبرى آن مطالعه كرده و آثار نويسندگان ارمنى را (از روى ترجمه‌هاى اروپايى) از نظر گذرانده است و....
خط ۶۳: خط ۶۳:
ایران در آن زمان، به صورت ملوك‌الطوايفى اداره مى‌شده و اردشير، پس از سركوبى تمام حكومت‌هاى محلى، ایران را به شكل يك كشور واحد تحت حكومت مركزى در آورده و دولت قدرتمندى را تشكيل داده است. اين فصل كتاب به بيان جنگ‌هاى و اعمال او مى‌پردازد.
ایران در آن زمان، به صورت ملوك‌الطوايفى اداره مى‌شده و اردشير، پس از سركوبى تمام حكومت‌هاى محلى، ایران را به شكل يك كشور واحد تحت حكومت مركزى در آورده و دولت قدرتمندى را تشكيل داده است. اين فصل كتاب به بيان جنگ‌هاى و اعمال او مى‌پردازد.


فصل دوم پادشاهى شاپور؛ به نحوه تولد، رشد، به قدرت رسيدن، جنگ‌ها و اعمال شاپور اشاره دارد. در مورد چگونگى به دنيا آمدن او داستانى ذكر شده كه بيشتر به افسانه مى‌ماند. در اين مورد آمده است كه چون اردشير به شاهى مى‌رسد، بنا به وصيت جد خود، ساسان بزرگ، تمام اشكانيان را كشته و كسى از آنان را زنده نمى‌گذارد. گويند از آن خاندان، دخترى زنده مى‌ماند كه اردشير بعد از ديدن او، از او خوشش آمده و چون از تبارش مى‌پرسد، او خود را خدمتكار يكى از بانوان شاه معرفى مى‌كند. اردشير او را به همسرى برگزيده و دخترك از او آبستن مى‌شود. پس از آن چون دخترك خود را ايمن يافته، خويش را معرفى كرده و مى‌گويد كه از خاندان اشكانيان است. اردشير نيز او را به پيرمردى به نام هَرجَند سپرده تا او را به قتل برساند؛ اما چون پيرمرد او را آبستن مى‌يابد، او را در سردابى نگاه داشته و پس از آن، آلت مردى خود را بريده و در حقه‌اى نهاده و آن را مهر كرده، نزد شاه مى‌فرستد و از او مى‌خواهد تا آن را مهر كرده، در يكى از گنج‌خانه‌ها نگاه دارد. پس از به دنيا آمدن كودك، پيرمرد چون نمى‌خواست خود به پسر شاه نامی‌دهد، او را شاه‌پور (پسرشاه) خطاب مى‌كند. پس از بزرگ شدن شاهپور، روزى پيرمرد نزد اردشير آمده و چون او را به سبب نداشتن فرزند اندوهگين مى‌يابد، از او مى‌خواهد تا آن حقه را حاضر كنند. اردشير بعد از شكستن مُهر آن، اعضاى پيرمرد را با نامه‌اى در آن مى‌يابد كه در آن چنين نوشته بود؛ «چون دختر اَشَك را كه به كشتن او فرمان رفته بود، از شاهنشاه آبستن يافتيم، روا نديديم كه كِشتِ پاکيز شاهى را نابود كنيم. پس خود را از آنچه ماى گناه است، دور كرديم تا تهمت زنان را بر ما راهى نباشد. ما كوشش كرديم تا حَقى را كه كاشته شده بود، نيرو دهيم تا به اهل خود برسد و اين در فلان ساعت سال بود.» اردشير نيز بعد از آزمون‌هاى گوناگون، او را شناخته و بعد از يقين به صدق ماجرا، او را به جانشينى خود بر مى‌گزيند.
فصل دوم پادشاهى شاپور؛ به نحوه تولد، رشد، به قدرت رسيدن، جنگ‌ها و اعمال شاپور اشاره دارد. در مورد چگونگى به دنيا آمدن او داستانى ذكر شده كه بيشتر به افسه‌گانه مى‌ماند. در اين مورد آمده است كه چون اردشير به شاهى مى‌رسد، بنا به وصيت جد خود، ساسان بزرگ، تمام اشكانيان را كشته و كسى از آنان را زنده نمى‌گذارد. گويند از آن خاندان، دخترى زنده مى‌ماند كه اردشير بعد از ديدن او، از او خوشش آمده و چون از تبارش مى‌پرسد، او خود را خدمتكار يكى از بانوان شاه معرفى مى‌كند. اردشير او را به همسرى برگزيده و دخترك از او آبستن مى‌شود. پس از آن چون دخترك خود را ايمن يافته، خويش را معرفى كرده و مى‌گويد كه از خاندان اشكانيان است. اردشير نيز او را به پيرمردى به نام هَرجَند سپرده تا او را به قتل برساند؛ اما چون پيرمرد او را آبستن مى‌يابد، او را در سردابى نگاه داشته و پس از آن، آلت مردى خود را بريده و در حقه‌اى نهاده و آن را مهر كرده، نزد شاه مى‌فرستد و از او مى‌خواهد تا آن را مهر كرده، در يكى از گنج‌خانه‌ها نگاه دارد. پس از به دنيا آمدن كودك، پيرمرد چون نمى‌خواست خود به پسر شاه نامی‌دهد، او را شاه‌پور (پسرشاه) خطاب مى‌كند. پس از بزرگ شدن شاهپور، روزى پيرمرد نزد اردشير آمده و چون او را به سبب نداشتن فرزند اندوهگين مى‌يابد، از او مى‌خواهد تا آن حقه را حاضر كنند. اردشير بعد از شكستن مُهر آن، اعضاى پيرمرد را با نامه‌اى در آن مى‌يابد كه در آن چنين نوشته بود؛ «چون دختر اَشَك را كه به كشتن او فرمان رفته بود، از شاهنشاه آبستن يافتيم، روا نديديم كه كِشتِ پاکيز شاهى را نابود كنيم. پس خود را از آنچه ماى گناه است، دور كرديم تا تهمت زنان را بر ما راهى نباشد. ما كوشش كرديم تا حَقى را كه كاشته شده بود، نيرو دهيم تا به اهل خود برسد و اين در فلان ساعت سال بود.» اردشير نيز بعد از آزمون‌هاى گوناگون، او را شناخته و بعد از يقين به صدق ماجرا، او را به جانشينى خود بر مى‌گزيند.


در فصل سوم پادشاهى هرمزد اول؛ پادشاهانى كه پس از شاپور، بر اريك قدرت تكيه زدند، به همراه مختصرى از ويژگى‌ها و اعمال ايشان بيان مى‌شود كه به ترتيب عبارتند از: بهرام اول، بهرام دوم، بهرام سوم، نرسى، هرمزد دوم، شاپورذوالاكتاف، اردشير دوم، شاپورسوم و بهرام چهارم.
در فصل سوم پادشاهى هرمزد اول؛ پادشاهانى كه پس از شاپور، بر اريك قدرت تكيه زدند، به همراه مختصرى از ويژگى‌ها و اعمال ايشان بيان مى‌شود كه به ترتيب عبارتند از: بهرام اول، بهرام دوم، بهرام سوم، نرسى، هرمزد دوم، شاپورذوالاكتاف، اردشير دوم، شاپورسوم و بهرام چهارم.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش