۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'بهریری' به 'بهرهگیری') |
جز (جایگزینی متن - 'سانه' به 'سهگانه') |
||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
# [[بنتالشاطی، عایشه|بنتالشاطی]] معتقد است در مباحث نحوی و اعرابی و بلاغی آیات خود متن قرآن کریم باید معیار و داور باشد و قواعد نحوی و بلاغی بر آیات قرآن عرضه شود تا هرکدام از این قواعد با آیات ناسازگار بود، مردود شود؛ نه آنکه آیات قرآن بر قواعد ادبی عرضه شود و آنگاه برای مطابقت قواعد صنعت نحو و علوم بلاغت با آیات، به تأویل آیات رو آوریم؛ بنابراین هرگز نباید تأویلات علمای گذشته در باب اعراب و بلاغت آیات را اخذ کنیم و آن را بر صریح آیات و سیاق آنها ترجیح دهیم؛ زیرا قرآن کریم در اصالت ادبی و اعجاز بیانیاش در اوج قله است و نص محکمی است که کمترین شائبه تحریف و جعل در آن راه ندارد و همانند شواهد شعری نیست که دچار تنگناهای ضرورت شعری شده باشد تا همانند شعر راه تأویل به روی آن باز باشد. | # [[بنتالشاطی، عایشه|بنتالشاطی]] معتقد است در مباحث نحوی و اعرابی و بلاغی آیات خود متن قرآن کریم باید معیار و داور باشد و قواعد نحوی و بلاغی بر آیات قرآن عرضه شود تا هرکدام از این قواعد با آیات ناسازگار بود، مردود شود؛ نه آنکه آیات قرآن بر قواعد ادبی عرضه شود و آنگاه برای مطابقت قواعد صنعت نحو و علوم بلاغت با آیات، به تأویل آیات رو آوریم؛ بنابراین هرگز نباید تأویلات علمای گذشته در باب اعراب و بلاغت آیات را اخذ کنیم و آن را بر صریح آیات و سیاق آنها ترجیح دهیم؛ زیرا قرآن کریم در اصالت ادبی و اعجاز بیانیاش در اوج قله است و نص محکمی است که کمترین شائبه تحریف و جعل در آن راه ندارد و همانند شواهد شعری نیست که دچار تنگناهای ضرورت شعری شده باشد تا همانند شعر راه تأویل به روی آن باز باشد. | ||
# حمل آیات بر اطلاق: گرچه مؤلف در مقدمه تفسیر بالخصوص از این ویژگی و قاعده به یکی از محورهای تفسیر یاد نکرده است، اما بهشدت گرایش دارد به اینکه الفاظ و آیات را از چنبره تفاسیر محدود و جزئی و موردی رها سازد و آنها را بر اطلاقی که دارند حمل کند. این یکی از مشخصههای بارز این تفسیر است که بخشی از نوآوریهای تفسیری [[بنتالشاطی، عایشه|بنتالشاطی]] را به خود معطوف کرده است. | # حمل آیات بر اطلاق: گرچه مؤلف در مقدمه تفسیر بالخصوص از این ویژگی و قاعده به یکی از محورهای تفسیر یاد نکرده است، اما بهشدت گرایش دارد به اینکه الفاظ و آیات را از چنبره تفاسیر محدود و جزئی و موردی رها سازد و آنها را بر اطلاقی که دارند حمل کند. این یکی از مشخصههای بارز این تفسیر است که بخشی از نوآوریهای تفسیری [[بنتالشاطی، عایشه|بنتالشاطی]] را به خود معطوف کرده است. | ||
# ارائه تحلیلهای روانشناختی و جامعهشناختی از قرآن: از دیگر ویژگیهای برجسته و بارز تفسیر بیانی، بهرهگیری از تحلیلهای | # ارائه تحلیلهای روانشناختی و جامعهشناختی از قرآن: از دیگر ویژگیهای برجسته و بارز تفسیر بیانی، بهرهگیری از تحلیلهای روانشناسهگانه و جامعهشناسهگانه در تفسیر آیات است. امین خولی بر بهره گرفتن از این دو نوع تحلیل در تفسیر آیات قرآن در طرح تفسیر ادبیاش تأکید کرده و در برخی مقالاتش مقصود خود را بهروشنی از آن بیان کرده است. خولی معتقد است مفسر باید شناخت خوبی از روحیات و عواطف و احساسات انسانی، بهویژه مردم عصر نزول داشته باشد و با پشتوانه این آگاهی، به تفسیر و تحلیل آیات روی آورد. [[بنتالشاطی، عایشه|بنتالشاطی]] گاه با تصریح و گاه بدون تصریح، به همین شیوه، آیات قرآن را تحلیل میکند. در تفسیر سوره زلزال میگوید: پدیده تکرار در سخن مقتضای جایگاههایی است که باید در آنجا با اطناب سخن گفت، اما در جایگاههایی که باید به ایجاز سخن گفته شود استفاده از تکرار تأثیری روانشناسهگانه داشته، موجب جلب نظر مخاطب شده و برانگیزانندهتر خواهد بود؛ ازاینرو در سوره زلزال با همه ایجاز و کوتاهی آیاتی که دارد، اما با غرض استوار ساختن و فرونشاندن پیام سوره در جان مخاطب و اقناع او، در هشت موضع آن از تکرار بهره گرفته شده است. | ||
# یکی دیگر از ویژگیهای تفسیر بیانی [[بنتالشاطی، عایشه|بنتالشاطی]]، اجتناب از پرداختن به امور جزئی و فرعی و کماهمیت در فهم و تفسیر آیات است. مؤلف سخت اهتمام دارد از اموری که آیات شریفه از طرح آنها سکوت کرده، بپرهیزد و ازاینرو به شخصیت داستانها، مکانهایی که حوادث در آنها رخ میدهد و نظیر اینها نمیپردازد؛ چه اینکه این امور در فهم آیات شریفه و مقاصد عالیه قرآن و هدایتبخشی آن نقشی ندارد. در ذیل آیه شریفه '''فأراه الآية الكبری''' (نازعات: 20) درباره اشاره این آیه به معجزه بزرگ حضرت موسی(ع) میگوید: ترجیح میدهیم مادام که خود قرآن، آن را معرفی نکرده ما هم آن را تعیین نکنیم و صرفاً به وصف کبری بودن آن اکتفا کنیم. در ذیل '''ما ودعك ربك و ما قلی''' (ضحی: 3) میگوید: لازم نمیبینم در اینجا همچون دیگر مفسران به علل انقطاع وحی بپردازم؛ اموری که هیچ ارتباطی با نظم قرآنی ندارد که اگر میداشت قرآن کریم از بیان آنها سکوت نمیکرد. در ذیل '''ثُمَّ لَتُسْأَ لُنَّ يَوْمَئِذ عَنِ النَّعِيمِ''' (تکاثر: 8) میگوید: مفسران درباره «نعیم» در این آیه اختلاف کردهاند که چه کسی سؤال میکند و از چه کسانی سؤال میشود و در کدام موقف سؤال میشود و نظیر اینها، اما بسیار مایه شگفتی است که قرآن کریم ترجیح داده در اینباره سکوت کند تا آیه شریفه بر اصل سؤال متمرکز باشد و به مسئله بازخواست اهتمام ورزد، اما مفسران رضایت ندادند به این مسائل جزئی غیر مهم نپردازند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/28974/1/17 ر.ک: همان]</ref>. | # یکی دیگر از ویژگیهای تفسیر بیانی [[بنتالشاطی، عایشه|بنتالشاطی]]، اجتناب از پرداختن به امور جزئی و فرعی و کماهمیت در فهم و تفسیر آیات است. مؤلف سخت اهتمام دارد از اموری که آیات شریفه از طرح آنها سکوت کرده، بپرهیزد و ازاینرو به شخصیت داستانها، مکانهایی که حوادث در آنها رخ میدهد و نظیر اینها نمیپردازد؛ چه اینکه این امور در فهم آیات شریفه و مقاصد عالیه قرآن و هدایتبخشی آن نقشی ندارد. در ذیل آیه شریفه '''فأراه الآية الكبری''' (نازعات: 20) درباره اشاره این آیه به معجزه بزرگ حضرت موسی(ع) میگوید: ترجیح میدهیم مادام که خود قرآن، آن را معرفی نکرده ما هم آن را تعیین نکنیم و صرفاً به وصف کبری بودن آن اکتفا کنیم. در ذیل '''ما ودعك ربك و ما قلی''' (ضحی: 3) میگوید: لازم نمیبینم در اینجا همچون دیگر مفسران به علل انقطاع وحی بپردازم؛ اموری که هیچ ارتباطی با نظم قرآنی ندارد که اگر میداشت قرآن کریم از بیان آنها سکوت نمیکرد. در ذیل '''ثُمَّ لَتُسْأَ لُنَّ يَوْمَئِذ عَنِ النَّعِيمِ''' (تکاثر: 8) میگوید: مفسران درباره «نعیم» در این آیه اختلاف کردهاند که چه کسی سؤال میکند و از چه کسانی سؤال میشود و در کدام موقف سؤال میشود و نظیر اینها، اما بسیار مایه شگفتی است که قرآن کریم ترجیح داده در اینباره سکوت کند تا آیه شریفه بر اصل سؤال متمرکز باشد و به مسئله بازخواست اهتمام ورزد، اما مفسران رضایت ندادند به این مسائل جزئی غیر مهم نپردازند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/28974/1/17 ر.ک: همان]</ref>. | ||
ویرایش