۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - ' ' به ' ') |
جز (جایگزینی متن - 'هگ' به '') |
||
خط ۳۱: | خط ۳۱: | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
معلوم نيست در شركت روزنامهاى، چند تن به این كار ارزنده سرگرم بودهاند؛ اما چندين بار نویسنده از خود با عنوان «روزنامهدار» يا «روزنامهچى» ياد مىكند. فزون بر این نويسندگان، شركت در نهان، خبرچيانى را از اهالى ایران يا از ميان نخبگان، حاكمان و حاكمچگان آنها به انحاى | معلوم نيست در شركت روزنامهاى، چند تن به این كار ارزنده سرگرم بودهاند؛ اما چندين بار نویسنده از خود با عنوان «روزنامهدار» يا «روزنامهچى» ياد مىكند. فزون بر این نويسندگان، شركت در نهان، خبرچيانى را از اهالى ایران يا از ميان نخبگان، حاكمان و حاكمچگان آنها به انحاى گونون در خدمت خود داشته و از آنها خبرهاى دست اولى را به دست مىآورده است، در نتيجه آگاهىهاى بسيارى از اوضاع نكبتبار و اسفانگيز این دوره تاریک تاريخ ایران در اسناد شركت مزبور در بايگانى واك در هلند باقى مانده است. | ||
آقاى دكتر ويلم فلور نخستين بار به مطالعه و تحقيقى انتقادى در این اسناد پرداخته و تأليفاتى ارزنده درباره این دوره عرضه داشتهاند. در کتاب نخستين ديديم كه چگونه در پى صد سالى آسايش و راحتطلبى، دندانها و چنگالهاى شير پير حكومت صفويان را سستى و فتور فرو گرفته، توان تصميمگيرى و برابرى با دشوارىهاى امور مملكتى از هيأت حاكم رخت بربسته بود و آن جماعت ناهماهنگ هر یک سازى جداگانه مىنواخت. راحتطلبى حاكمان و فساد دستگاه به حدى رسيد كه سردمداران خواه ناخواه آماده پذيرش هر خفتى شدند، به نعل و به ميخ زدند با اهمال و امهال فرصتهاى گرانبهاى بسيار را از دست دادند؛ از كسانى كه بر سرير قدرت بودند، هيچ كس مرد ميدان كار يا مرد مرد نبود يا اگر بود مجال كار نيافت. شورشها و اعتراضهاى پى در پى مردم پايتخت و ساير جاىها عليه سهلانگارىها و خلافكارىها و اجحافها به جايى نرسيد. | آقاى دكتر ويلم فلور نخستين بار به مطالعه و تحقيقى انتقادى در این اسناد پرداخته و تأليفاتى ارزنده درباره این دوره عرضه داشتهاند. در کتاب نخستين ديديم كه چگونه در پى صد سالى آسايش و راحتطلبى، دندانها و چنگالهاى شير پير حكومت صفويان را سستى و فتور فرو گرفته، توان تصميمگيرى و برابرى با دشوارىهاى امور مملكتى از هيأت حاكم رخت بربسته بود و آن جماعت ناهماهنگ هر یک سازى جداگانه مىنواخت. راحتطلبى حاكمان و فساد دستگاه به حدى رسيد كه سردمداران خواه ناخواه آماده پذيرش هر خفتى شدند، به نعل و به ميخ زدند با اهمال و امهال فرصتهاى گرانبهاى بسيار را از دست دادند؛ از كسانى كه بر سرير قدرت بودند، هيچ كس مرد ميدان كار يا مرد مرد نبود يا اگر بود مجال كار نيافت. شورشها و اعتراضهاى پى در پى مردم پايتخت و ساير جاىها عليه سهلانگارىها و خلافكارىها و اجحافها به جايى نرسيد. | ||
خط ۴۳: | خط ۴۳: | ||
در این اوان هنوز دو مركز تجارى هلند یکى در بندرعباس (اصلى) و ديگرى در اصفهان (فرعى) اندك فعاليتى دارند، از سومين مركز بازرگانى هلند در کرمان تقريبا شايد به سبب ويرانى عظيم شهر چندان سخنى در ميان نيست مدير كل شركت در مركز بندرعباس شخصى است به نام پيتر اتلام و مدير شعبه اصفهان نیکلاس اسخارور نام دارد. پس از غلبه محمود هلنديان مبالغى از سود و سرمايه خود را از دست دادهاند، وضع تجارت شركت به ركود انجاميده است. و اتلام بر سر آنست كه در این هرج و مرج ويرانگر مركز اصلى بازرگانى هلند را از بندرعباس به جزيره هرمز انتقال دهد؛ اما هدف اصلیش اينست كه این جزيره را مستعمره هلند سازد يا در واقع آن را تصرف كند. در این حيص و بيص كاركنان شركت هند خاورى انگليس كه با هلنديان رقابتى سخت شديد دارند، ساكت ننشسته و افزون بر آن كه مىخواهند به لطايفالحيل جزيرههاى قشم و لارك را متصرف شوند، نه همين مانع پيشرفت مقاصد اتلام شده، بلكه در نهان باروخان سركرده اشرف را دل مىدهند تا با حيله و ترفند او و دو تن از كاركنانش را اسير و زندانى كند، سرانجام در نبردى كه ميان هلنديان و اشرفيان برای نجات اتلام و يارانش درمىگيرد، از سه مقام مهم هلندى كه به اسارت باروخان در آمدهاند، یکى در زير شكنجه جان مىدهد، ديگرى، در هنگامه جنگ و گريز جان مىسپارد و اتلام دقايقى پس از رهایى از چنگ زندانبانان درمىگذرد و انگلیسیان «شرير» كه آتش این جنگ را دامن زدهاند به هدف خود مىرسند و بدينسان اتلام رئيس شركت هلند جان خود را بر سر این كار مىنهد. | در این اوان هنوز دو مركز تجارى هلند یکى در بندرعباس (اصلى) و ديگرى در اصفهان (فرعى) اندك فعاليتى دارند، از سومين مركز بازرگانى هلند در کرمان تقريبا شايد به سبب ويرانى عظيم شهر چندان سخنى در ميان نيست مدير كل شركت در مركز بندرعباس شخصى است به نام پيتر اتلام و مدير شعبه اصفهان نیکلاس اسخارور نام دارد. پس از غلبه محمود هلنديان مبالغى از سود و سرمايه خود را از دست دادهاند، وضع تجارت شركت به ركود انجاميده است. و اتلام بر سر آنست كه در این هرج و مرج ويرانگر مركز اصلى بازرگانى هلند را از بندرعباس به جزيره هرمز انتقال دهد؛ اما هدف اصلیش اينست كه این جزيره را مستعمره هلند سازد يا در واقع آن را تصرف كند. در این حيص و بيص كاركنان شركت هند خاورى انگليس كه با هلنديان رقابتى سخت شديد دارند، ساكت ننشسته و افزون بر آن كه مىخواهند به لطايفالحيل جزيرههاى قشم و لارك را متصرف شوند، نه همين مانع پيشرفت مقاصد اتلام شده، بلكه در نهان باروخان سركرده اشرف را دل مىدهند تا با حيله و ترفند او و دو تن از كاركنانش را اسير و زندانى كند، سرانجام در نبردى كه ميان هلنديان و اشرفيان برای نجات اتلام و يارانش درمىگيرد، از سه مقام مهم هلندى كه به اسارت باروخان در آمدهاند، یکى در زير شكنجه جان مىدهد، ديگرى، در هنگامه جنگ و گريز جان مىسپارد و اتلام دقايقى پس از رهایى از چنگ زندانبانان درمىگذرد و انگلیسیان «شرير» كه آتش این جنگ را دامن زدهاند به هدف خود مىرسند و بدينسان اتلام رئيس شركت هلند جان خود را بر سر این كار مىنهد. | ||
کتاب، راوى رويدادهاى مهم زمان سلطه اشرف است، مردى كودن كه با دار و دسته خود يا به قول نويسندگان روزنامه جمعى از «سگان گرسنه»، «ديوان هفت چشم» برای «تاراج، كلاشى و پوست كنى خلايق»؛ مانند بيمارى آكله در كارست، و ظهور برق آساى طهماسبقلى (نادر) در عرشه كشتى طوفانزده ایران، فرار شتابان اشرفيان از اصفهان، دسيسهها و دوز و كلكها و ترفندهاى استعمارگران كهن در آن هنگامه هرج و مرج، برای ماهى گرفتن از آب گلآلود ميهن ما؛ به سخن ديگر در این زمان ایران عرصه چپاول و تاراج است و بازيگران این عرصه چپاول و تاراج، كشتار و آدم دزدى و آدم فروشى: اشرف، زبردستخان، زاهد علىخان، باروخان، تيمورخان ترك بلوچان و جز آنان از یکسو، و مدعیان تاج و تخت و حكومت ایران: طهماسب ميرزا، محمد ميرزا، صفى ميرزا پسران آواره شاه سلطان حسین و قيام كنندگان عليه سلطه اشرفيان: سيداحمدخان مدنى «جنگجوى خانه بدوش»، يوزباشى يزد، قلندر اسماعيل و ديگران از سوى ديگر، بديهى است در كشاكشى كه در ميانه این مدعیان | کتاب، راوى رويدادهاى مهم زمان سلطه اشرف است، مردى كودن كه با دار و دسته خود يا به قول نويسندگان روزنامه جمعى از «سگان گرسنه»، «ديوان هفت چشم» برای «تاراج، كلاشى و پوست كنى خلايق»؛ مانند بيمارى آكله در كارست، و ظهور برق آساى طهماسبقلى (نادر) در عرشه كشتى طوفانزده ایران، فرار شتابان اشرفيان از اصفهان، دسيسهها و دوز و كلكها و ترفندهاى استعمارگران كهن در آن هنگامه هرج و مرج، برای ماهى گرفتن از آب گلآلود ميهن ما؛ به سخن ديگر در این زمان ایران عرصه چپاول و تاراج است و بازيگران این عرصه چپاول و تاراج، كشتار و آدم دزدى و آدم فروشى: اشرف، زبردستخان، زاهد علىخان، باروخان، تيمورخان ترك بلوچان و جز آنان از یکسو، و مدعیان تاج و تخت و حكومت ایران: طهماسب ميرزا، محمد ميرزا، صفى ميرزا پسران آواره شاه سلطان حسین و قيام كنندگان عليه سلطه اشرفيان: سيداحمدخان مدنى «جنگجوى خانه بدوش»، يوزباشى يزد، قلندر اسماعيل و ديگران از سوى ديگر، بديهى است در كشاكشى كه در ميانه این مدعیان گونون درگرفته است تنها خانمانهاى مردم بىگناه است كه مىسوزد و بر باد مىرود. با ظهور نادر خراسانى، آثار اهريمنى این ظلمت آفرينان از پهنه ایران اندك اندك محو و ناپديد مىشود و دوران زبونى و بردگى، على الظاهر به سرافرازى و آزادگى تبديل مىگردد و سرانجام کتاب با سه ضميمه سودمند كه یکى شرح اجمالى جزيره و قلعه هرمز و تاريخچهاى نامستند از حاكمان آن جزيره در طول تاريخ، داستان سلطه پرتگاليان بر آن و غلبه جانانه امامقلىخان سردار بزرگ شاه عباس كبير بر استعمارگران متجاوز پرتگالى است و دو ضميمه. ديگر توصيفى از وضع هرمز است كه با شرحى مختصر از حدود قلمرو سلطه كوتاه محموديان و اشرفيان در سرزمين ایران بزرگ و زمان كوتاه سلطه ايشان كه زمان سلطه جنايت، نفرت، آدمفروشى، آدمكشى و توهين به انسانيت است، خاتمه مىيابد. | ||
==وضعيت کتاب== | ==وضعيت کتاب== |
ویرایش