پرش به محتوا

درسنامه ترجمه اصول، مبانی و فرایند ترجمه قرآن کریم: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ن‎گ' به 'ن‌گ'
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ن' به 'ه‌ن')
جز (جایگزینی متن - 'ن‎گ' به 'ن‌گ')
خط ۴۵: خط ۴۵:
# از نکات مورد توجه، تداخل نکردن مباحث حوزه‌هاى گوناگون علوم مورد نیاز مترجم در مباحث روشى این کتاب است؛ دانش‎هایى مانند روش‎شناسى تفسیر، برخى مباحث ادبیات و زبان فارسى و نیز زبان‌شناسى و مباحث مهم آن در حوزه ایجاد تعادل‎هاى صرفى، نحوى و بلاغى که به دلیل ضیق مجال و تضییع نشدن آن‌ها در انتقال ناقص، به منابع تخصصى مربوط‍‎ واگذار شده است.<ref>ر.ک: همان، ص2-3</ref>.
# از نکات مورد توجه، تداخل نکردن مباحث حوزه‌هاى گوناگون علوم مورد نیاز مترجم در مباحث روشى این کتاب است؛ دانش‎هایى مانند روش‎شناسى تفسیر، برخى مباحث ادبیات و زبان فارسى و نیز زبان‌شناسى و مباحث مهم آن در حوزه ایجاد تعادل‎هاى صرفى، نحوى و بلاغى که به دلیل ضیق مجال و تضییع نشدن آن‌ها در انتقال ناقص، به منابع تخصصى مربوط‍‎ واگذار شده است.<ref>ر.ک: همان، ص2-3</ref>.


نویسنده در فصل اول کتاب، کلیات بحث را مطرح کرده، در فصل دوم، اصول و مبانی ترجمه قرآن را، در فصل سوم مبانی ترجمه را و در فصل چهارم، فرایند ترجمه قرآن را. او در پایان، دو پیوست تحت عنوان‌های «قاموس‎شناسی و مراجعه صحیح به آن‌ها» و «منبع‎شناسی ترجمه»، به کتاب می‌افزاید. در بخشی از فصل دوم کتاب درباره اصول و مبانی ترجمه قرآن می‌خوانیم: «لغت‎شناسان، در نوشته‌هاى خود - تا جایى که نگارنده بررسى کرده است - ‎بین «اصل» و «مبنا» فرق صریحى نیاورده‌اند و نویسندگان نیز گاه این دو را به‌جاى یکدیگر به‌کار مى‌برند، ولى با استفاده از اشاراتى که در کتب لغت دیده می‌شود و کاربرد آن دو در روزگار ما، مى‎توان بین آن‌ها فرقى قائل شد، هرچند تأسیسى در اصطلاح باشد؛ به این ترتیب که «اصل» قواعد و قوانینى است که هر علم بر آن‌ها استوار می‌شود؛ آن‎گونه که هیچ‎کس در موجودیت آن قواعد و قوانین اختلاف نکند، مانند فارسى‎دانى براى مترجم به زبان فارسى و «مبنا» قواعد و پیش‎فرض‎هاى پژوهنده‌اى است که در ابتداى کار بسان یک اصل براى خود قرار مى‎دهد؛ خواه دیگران آن را بپذیرند و خواه نپذیرند.
نویسنده در فصل اول کتاب، کلیات بحث را مطرح کرده، در فصل دوم، اصول و مبانی ترجمه قرآن را، در فصل سوم مبانی ترجمه را و در فصل چهارم، فرایند ترجمه قرآن را. او در پایان، دو پیوست تحت عنوان‌های «قاموس‎شناسی و مراجعه صحیح به آن‌ها» و «منبع‎شناسی ترجمه»، به کتاب می‌افزاید. در بخشی از فصل دوم کتاب درباره اصول و مبانی ترجمه قرآن می‌خوانیم: «لغت‎شناسان، در نوشته‌هاى خود - تا جایى که نگارنده بررسى کرده است - ‎بین «اصل» و «مبنا» فرق صریحى نیاورده‌اند و نویسندگان نیز گاه این دو را به‌جاى یکدیگر به‌کار مى‌برند، ولى با استفاده از اشاراتى که در کتب لغت دیده می‌شود و کاربرد آن دو در روزگار ما، مى‎توان بین آن‌ها فرقى قائل شد، هرچند تأسیسى در اصطلاح باشد؛ به این ترتیب که «اصل» قواعد و قوانینى است که هر علم بر آن‌ها استوار می‌شود؛ آن‌گونه که هیچ‎کس در موجودیت آن قواعد و قوانین اختلاف نکند، مانند فارسى‎دانى براى مترجم به زبان فارسى و «مبنا» قواعد و پیش‎فرض‎هاى پژوهنده‌اى است که در ابتداى کار بسان یک اصل براى خود قرار مى‎دهد؛ خواه دیگران آن را بپذیرند و خواه نپذیرند.
یکى از مبانى ترجمه که بدان خواهیم پرداخت، رعایت مبانى کلامى و فقهى مذهب شیعه (براى مترجم شیعى) است. در تعریف ارائه‌شده، این فقره در زمره مبانى جاى مى‌گیرد و نه اصول؛ زیرا از سوى همگان پذیرفته نمی‌شود و تنها نزد مترجمان شیعى اعتبار دارد. البته مبانى به این مورد محدود نمی‌شود و موارد دیگرى را ممکن است در بر بگیرد؛ به‌ویژه برخى قواعد و مبانى تفسیر که زمینه و چهارچوب‌هاى تفسیرى مفسر و مترجم را فراهم می‌آورد و تعریف مى‌کند... بر اساس تعریف ارائه‌شده، مبنا را مى‎توان مشتمل بر اصل دانست؛ یعنى هر اصلى مبنا نیز هست، ولى هر مبنایى اصل نیست. گفتنى است تصریح به اصل و مبنا، مخاطب را به اعتبار آن نزد همگان یا اعتبار آن نزد گروه و یا شخصى خاص، توجه مى‎دهد... برخى کارشناسان در بیان فرق بین اصل و مبنا گفته‌اند: «مبانى ترجمه عبارت است از زیرساخت‎هاى فقهى، کلامى، ادبى، قرائى، تفسیرى، زبان‌شناختى، روش‎شناختى و واژه‌گزینى که به ترجمه جهت مى‎دهد و به‌عبارت‎دیگر پیش‎فرض‎هایى است که لازم است مترجم قرآن، قبل از ترجمه انتخاب کرده باشد و مقصود از اصول، خطوط‍‎ اصلى و جهت‎گیرى‎هایى است که به ترجمه جهت مى‎دهد. اصول را مترجم انتخاب مى‌کند و با مبانى ترجمه پیوندى نزدیک دارد و گاهى تفکیک‎ناپذیر است».
یکى از مبانى ترجمه که بدان خواهیم پرداخت، رعایت مبانى کلامى و فقهى مذهب شیعه (براى مترجم شیعى) است. در تعریف ارائه‌شده، این فقره در زمره مبانى جاى مى‌گیرد و نه اصول؛ زیرا از سوى همگان پذیرفته نمی‌شود و تنها نزد مترجمان شیعى اعتبار دارد. البته مبانى به این مورد محدود نمی‌شود و موارد دیگرى را ممکن است در بر بگیرد؛ به‌ویژه برخى قواعد و مبانى تفسیر که زمینه و چهارچوب‌هاى تفسیرى مفسر و مترجم را فراهم می‌آورد و تعریف مى‌کند... بر اساس تعریف ارائه‌شده، مبنا را مى‎توان مشتمل بر اصل دانست؛ یعنى هر اصلى مبنا نیز هست، ولى هر مبنایى اصل نیست. گفتنى است تصریح به اصل و مبنا، مخاطب را به اعتبار آن نزد همگان یا اعتبار آن نزد گروه و یا شخصى خاص، توجه مى‎دهد... برخى کارشناسان در بیان فرق بین اصل و مبنا گفته‌اند: «مبانى ترجمه عبارت است از زیرساخت‎هاى فقهى، کلامى، ادبى، قرائى، تفسیرى، زبان‌شناختى، روش‎شناختى و واژه‌گزینى که به ترجمه جهت مى‎دهد و به‌عبارت‎دیگر پیش‎فرض‎هایى است که لازم است مترجم قرآن، قبل از ترجمه انتخاب کرده باشد و مقصود از اصول، خطوط‍‎ اصلى و جهت‎گیرى‎هایى است که به ترجمه جهت مى‎دهد. اصول را مترجم انتخاب مى‌کند و با مبانى ترجمه پیوندى نزدیک دارد و گاهى تفکیک‎ناپذیر است».


۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش