پرش به محتوا

المقصد الثالث؛ في الخلل الواقع في الصلوة: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۱۱ سپتامبر ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ن‎گ' به 'ن‌گ'
جز (جایگزینی متن - 'ن‎ب' به 'ن‌ب')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'ن‎گ' به 'ن‌گ')
خط ۱۶: خط ۱۶:
| تعداد جلد =1
| تعداد جلد =1
| کتابخانۀ دیجیتال نور =33990  
| کتابخانۀ دیجیتال نور =33990  
| کتابخوان همراه نور =34905
| کد پدیدآور =
| کد پدیدآور =
| پس از =
| پس از =
خط ۲۷: خط ۲۸:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
نویسنده منظور از خلل واقع در نماز را این‎گونه بیان می‌کند: «و المراد من الخلل في المقام هو النقص و هو تارة يكون في المأمور به الشرعي بترك شيء مما أخذ فيه وجودياَ كان أو عدمياَ و أخری في المأمور به العقلي بالإخلال باليقين و الإتيان بما يشك في اندراجه في المأمور به...»؛ منظور از خلل در این بحث، نقص است. این نقص، گاهی در مأمور به شرعی پیش می‌آید یعنی مکلف یک امر وجودی یا عدمی را که در مأمور به دخالت دارد، ترک می‌کند. گاهی هم نقص، در مأمور به عقلی است مثل اخلال در یقین به فراغ از عبادت و انجام دادن امری که در اندراج آن تحت مأمور به شک داریم.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص1</ref> صفحه 15 کتاب به بعد درباره رفتن به سجده قبل از انجام رکوع صحبت می‌کند. نویسنده در صفحه 71 با ذکر دو روایت از حفص بختری و ابراهیم بن هاشم، به بحث از سهو امام و مأموم می‌پردازد. او بحث از سهو را در سه جنبه، خود سهو و ماده آن و هیئتش مطرح می‌کند.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/33990/1/71 ر.ک: همان، ص71-85]</ref>  
نویسنده منظور از خلل واقع در نماز را این‌گونه بیان می‌کند: «و المراد من الخلل في المقام هو النقص و هو تارة يكون في المأمور به الشرعي بترك شيء مما أخذ فيه وجودياَ كان أو عدمياَ و أخری في المأمور به العقلي بالإخلال باليقين و الإتيان بما يشك في اندراجه في المأمور به...»؛ منظور از خلل در این بحث، نقص است. این نقص، گاهی در مأمور به شرعی پیش می‌آید یعنی مکلف یک امر وجودی یا عدمی را که در مأمور به دخالت دارد، ترک می‌کند. گاهی هم نقص، در مأمور به عقلی است مثل اخلال در یقین به فراغ از عبادت و انجام دادن امری که در اندراج آن تحت مأمور به شک داریم.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص1</ref> صفحه 15 کتاب به بعد درباره رفتن به سجده قبل از انجام رکوع صحبت می‌کند. نویسنده در صفحه 71 با ذکر دو روایت از حفص بختری و ابراهیم بن هاشم، به بحث از سهو امام و مأموم می‌پردازد. او بحث از سهو را در سه جنبه، خود سهو و ماده آن و هیئتش مطرح می‌کند.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/33990/1/71 ر.ک: همان، ص71-85]</ref>  


وی پس از مباحث شک یا سهو امام و مأموم، به توضیح مسائل کثیرالشک می‌پردازد و چنین بیان می‌دارد: «النصوص و الفتاوی متطابقة علی عدم العبرة بشك كثير الشك ففي الصحيح عن أبي‌جعفر(ع) اذا كثر عليك السهو فامض في صلوتک فانه يوشك أن يدعك انما هو من الشيطان» یعنی: نصوص و فتاوای علما در حکم عدم اعتبار شک شخص کثیر الشک همسانند. در روایتی از امام باقر(ع) آمده: هنگامی‌که سهو در نمازت زیاد شد [به آن اعتنا ننما و] نمازت را ادامه بده زیرا ممکن است این امر از طرف شیطان باشد.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/33990/1/85 ر.ک: همان، ص85]</ref> ادامه مباحث کتاب درباره مباحث ادا و قضاء و... است. نویسنده دراین‌باره می‌نویسد: «هل الأصل و قضية القواعد الأولیة في الفوائت، هو وجوب القضاء حتی یقوم دليل علی العدم و بالعکس...» یعنی: آیا مقتضای اصول و قواعد اولیه این است که قضای عبادت فائته، واجب است تا زمانی که دلیل برخلاف این اصول و قواعد بیاید یا قضیه برعکس است؛ یعنی فی‌نفسه قضا واجب نیست تا زمانی که دلیلی بر وجوب قضا بیابیم؟<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/33990/1/102 ر.ک: همان، ص102]</ref>
وی پس از مباحث شک یا سهو امام و مأموم، به توضیح مسائل کثیرالشک می‌پردازد و چنین بیان می‌دارد: «النصوص و الفتاوی متطابقة علی عدم العبرة بشك كثير الشك ففي الصحيح عن أبي‌جعفر(ع) اذا كثر عليك السهو فامض في صلوتک فانه يوشك أن يدعك انما هو من الشيطان» یعنی: نصوص و فتاوای علما در حکم عدم اعتبار شک شخص کثیر الشک همسانند. در روایتی از امام باقر(ع) آمده: هنگامی‌که سهو در نمازت زیاد شد [به آن اعتنا ننما و] نمازت را ادامه بده زیرا ممکن است این امر از طرف شیطان باشد.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/33990/1/85 ر.ک: همان، ص85]</ref> ادامه مباحث کتاب درباره مباحث ادا و قضاء و... است. نویسنده دراین‌باره می‌نویسد: «هل الأصل و قضية القواعد الأولیة في الفوائت، هو وجوب القضاء حتی یقوم دليل علی العدم و بالعکس...» یعنی: آیا مقتضای اصول و قواعد اولیه این است که قضای عبادت فائته، واجب است تا زمانی که دلیل برخلاف این اصول و قواعد بیاید یا قضیه برعکس است؛ یعنی فی‌نفسه قضا واجب نیست تا زمانی که دلیلی بر وجوب قضا بیابیم؟<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/33990/1/102 ر.ک: همان، ص102]</ref>
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش