۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نح' به 'نح') |
جز (جایگزینی متن - 'ىش' به 'یش') |
||
خط ۳۵: | خط ۳۵: | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب دربردارنده سرآغاز، مقدمه مصحح، مقدمه مؤلف، محتوای مطالب در ده رساله و خاتمه است. | کتاب دربردارنده سرآغاز، مقدمه مصحح، مقدمه مؤلف، محتوای مطالب در ده رساله و خاتمه است. بیشک [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]] در تهیه مباحث کتابش به کتب برخى از حکما و عرفاى متقدم نظر داشته و در بسیارى از موارد از مندرجات کتب ایشان نقل و یا اقتباس کرده است. برخى از آن مراجع و مآخذ عبارتند از: | ||
آثار و تألیفات ابنسینا بخصوص شفا و اشارات؛ تألیفات [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] بخصوص إحیاء العلوم و مشكاة الأنوار و «المستظهري یا فضائح الباطنية»؛ تألیفات عین القضاه میانجی، خصوصاً زبدة الحقائق و یزدان شناخت و تمهیدات؛ تألیفات سهروردى بالأخص حكمة الإشراق؛ تألیفات ابن عربى، خصوصاً فصوص الحكم و فتوحات مكیة؛ عوارف المعارف سهروردى؛ منقولاتى که نویسنده مُسنداً از شیخ و مراد خود سعدالدین حمویه نقل میکند؛ احتمالاً کتاب «مرصاد العباد» نجمالدین رازى؛ آثار سنایی غزنوى بخصوص حديقة الحقيقة و دیوانش؛ آثار ابوبکر بیهقى بخصوص «الأسماء و الصفات».<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، صفحات ده و یازده</ref> | آثار و تألیفات ابنسینا بخصوص شفا و اشارات؛ تألیفات [[غزالی، محمد بن محمد|غزالى]] بخصوص إحیاء العلوم و مشكاة الأنوار و «المستظهري یا فضائح الباطنية»؛ تألیفات عین القضاه میانجی، خصوصاً زبدة الحقائق و یزدان شناخت و تمهیدات؛ تألیفات سهروردى بالأخص حكمة الإشراق؛ تألیفات ابن عربى، خصوصاً فصوص الحكم و فتوحات مكیة؛ عوارف المعارف سهروردى؛ منقولاتى که نویسنده مُسنداً از شیخ و مراد خود سعدالدین حمویه نقل میکند؛ احتمالاً کتاب «مرصاد العباد» نجمالدین رازى؛ آثار سنایی غزنوى بخصوص حديقة الحقيقة و دیوانش؛ آثار ابوبکر بیهقى بخصوص «الأسماء و الصفات».<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، صفحات ده و یازده</ref> | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
از اواخر قرن ششم به بعد فلسفه و کلام در تألیفات صوفیه نفوذ کرد و اصطلاحات حکما و متکلمان در کتابهایشان راه یافت و مسائل فلسفى و کلامى از قبیل وجود و حقیقت آن و ذات بارىتعالى و صفات و افعال او و حقیقت عالم و مبدأ و معاد و حدوث و قدم کلام حق و جبر و اختیار و غیره در مباحث و کلمات صوفیه نیز وارد شد و تصوف تا حدى اساس علمى و فلسفى یافت و زمینه این مطالب که در قرن ششم آماده شده بود به قرن هفتم کشید. این مباحث در این قرن با ظهور محییالدین بن العربى تکمیل و ترتیب یافت. در حقیقت باید او را نقطه تحول تصوف عملى به تصوف نظرى و فلسفى شمرد؛ زیرا فقط پس از انتشار عقاید و آثار او بود که صوفیه عموماً روش خود را در تألیف و تصنیف بر روش او منطبق ساختند و هرکس از صوفیه چیزى نگاشت خواه در تأیید و خواه در رد عقاید محییالدین به شیوه خود محییالدین نگاشت و عدهاى نیز منحصراً به نقل و نقد یا شرح و تبیین و تفسیر عقاید او پرداختند و این شرح و تفسیر در بعضى موارد توأم با احتیاط و ملاحظهکارى و گاهى هم تعقید بود یعنى به تکلف تمام سعى | از اواخر قرن ششم به بعد فلسفه و کلام در تألیفات صوفیه نفوذ کرد و اصطلاحات حکما و متکلمان در کتابهایشان راه یافت و مسائل فلسفى و کلامى از قبیل وجود و حقیقت آن و ذات بارىتعالى و صفات و افعال او و حقیقت عالم و مبدأ و معاد و حدوث و قدم کلام حق و جبر و اختیار و غیره در مباحث و کلمات صوفیه نیز وارد شد و تصوف تا حدى اساس علمى و فلسفى یافت و زمینه این مطالب که در قرن ششم آماده شده بود به قرن هفتم کشید. این مباحث در این قرن با ظهور محییالدین بن العربى تکمیل و ترتیب یافت. در حقیقت باید او را نقطه تحول تصوف عملى به تصوف نظرى و فلسفى شمرد؛ زیرا فقط پس از انتشار عقاید و آثار او بود که صوفیه عموماً روش خود را در تألیف و تصنیف بر روش او منطبق ساختند و هرکس از صوفیه چیزى نگاشت خواه در تأیید و خواه در رد عقاید محییالدین به شیوه خود محییالدین نگاشت و عدهاى نیز منحصراً به نقل و نقد یا شرح و تبیین و تفسیر عقاید او پرداختند و این شرح و تفسیر در بعضى موارد توأم با احتیاط و ملاحظهکارى و گاهى هم تعقید بود یعنى به تکلف تمام سعى میشد تا پارهاى از عقاید محییالدین که بهظاهر و در بادى امر بر ظواهر شرع و مبانى اعتقادى انطباق نداشت مانند مسائل: وحدت وجود، ولایت، معاد، نبوت... و غیره بر ظواهر شرع و نصوص کتاب و سنت منطبق شود؛ و بخصوص شاگردان و مریدان بىواسطه و بهواسطه او همت و جدیت خود را بر نشر و تبلیغ آراء محییالدین مصروف داشتند. | ||
[[نسفی، عزیزالدین بن محمد|شیخ عزیز بن محمد نسفى]] همین شارحان و پیروان آراء و عقاید محییالدین است. گرچه وی ظاهراً «کشف الحقایق» را به ادعاى خود و به ترتیبی که مقرر داشته است براى بیان سخن اهل شریعت و اهل حکمت و اهل وحدت ترتیب و تألیف کرده است اما روشن است که کتاب بر محور عقاید و آراء محییالدین مىگردد و قصد اولى و واقعى عزیز نسفی متوجه توضیح و توجیه عقاید محییالدین است؛ نسفی از او و پیروانش به اصحاب نور وحدت تعبیر میکند و اساساً اقوال صوفیه را منحصر به اقوال محییالدین معرفى مىنماید و آراء محییالدین را بهصورت آراء صوفیه جلوه مىدهد و تقریباً بهطور مستمر و مرتب هر مسئلهاى را که بحث میکند در پایان بحث و پس از نقل اقوال اهل شریعت و اهل حکمت، عقیده محییالدین را در آن مسئله بهعنوان فصل الخطاب مىآورد. گرچه از نقل اقوال کسانى چون «ابن سبعین» که در برخى مسائل با محییالدین موافقتى ندارد نیز خوددارى نمیکند ولى پیداست که نقل اقوال دیگر مشایخ متصوفه، استطرادى است.<ref>ر.ک: سرآغاز کتاب، صفحه هشت</ref> | [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|شیخ عزیز بن محمد نسفى]] همین شارحان و پیروان آراء و عقاید محییالدین است. گرچه وی ظاهراً «کشف الحقایق» را به ادعاى خود و به ترتیبی که مقرر داشته است براى بیان سخن اهل شریعت و اهل حکمت و اهل وحدت ترتیب و تألیف کرده است اما روشن است که کتاب بر محور عقاید و آراء محییالدین مىگردد و قصد اولى و واقعى عزیز نسفی متوجه توضیح و توجیه عقاید محییالدین است؛ نسفی از او و پیروانش به اصحاب نور وحدت تعبیر میکند و اساساً اقوال صوفیه را منحصر به اقوال محییالدین معرفى مىنماید و آراء محییالدین را بهصورت آراء صوفیه جلوه مىدهد و تقریباً بهطور مستمر و مرتب هر مسئلهاى را که بحث میکند در پایان بحث و پس از نقل اقوال اهل شریعت و اهل حکمت، عقیده محییالدین را در آن مسئله بهعنوان فصل الخطاب مىآورد. گرچه از نقل اقوال کسانى چون «ابن سبعین» که در برخى مسائل با محییالدین موافقتى ندارد نیز خوددارى نمیکند ولى پیداست که نقل اقوال دیگر مشایخ متصوفه، استطرادى است.<ref>ر.ک: سرآغاز کتاب، صفحه هشت</ref> | ||
خط ۵۲: | خط ۵۲: | ||
[[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]] در بحث راجع به امور عامه و الهیات و طبیعیات پسازآنکه با رعایت کمال امانت اقوال فلاسفه را نقل میکند بدون اظهارنظر و رد یا قبول آن اقوال از آن مىگذرد و سپس به نقل اقوال و عقاید متصوفه مىپردازد و معمولاً قول متصوفه و بخصوص متصوفه اهل وحدت (قائلین به وحدت وجود- پیروان محییالدین و دیگر قائلین به وحدت وجود) را در آخر کار و بهعنوان «قول فصل» مىآورد. | [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]] در بحث راجع به امور عامه و الهیات و طبیعیات پسازآنکه با رعایت کمال امانت اقوال فلاسفه را نقل میکند بدون اظهارنظر و رد یا قبول آن اقوال از آن مىگذرد و سپس به نقل اقوال و عقاید متصوفه مىپردازد و معمولاً قول متصوفه و بخصوص متصوفه اهل وحدت (قائلین به وحدت وجود- پیروان محییالدین و دیگر قائلین به وحدت وجود) را در آخر کار و بهعنوان «قول فصل» مىآورد. | ||
سواى آن قسمت از متن حاضر که صحت انتساب آن به «[[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]]» و ارتباط آن با «کشف الحقایق» مورد تردید است (یعنى از صفحات 93 الى 96 نسخه حاضر) و همان مطالب نیز در قدیم بهعنوان اصول مسلم شناخته | سواى آن قسمت از متن حاضر که صحت انتساب آن به «[[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]]» و ارتباط آن با «کشف الحقایق» مورد تردید است (یعنى از صفحات 93 الى 96 نسخه حاضر) و همان مطالب نیز در قدیم بهعنوان اصول مسلم شناخته میشده است مابقى کتاب مشتمل بر مباحث و مطالبی است که در باب خود تاکنون نیز به اعتبار و قوت باقی است و در نزد اهلفن (اعم از فلسفه و کلام و تصوف) مقبول است و [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]] در کتاب خود هیچ قول مردود یا ضعیف و شاذى را نیاورده است و این معنى مؤید آن است که بههرحال، [[نسفی، عزیزالدین بن محمد|نسفى]] مردى بصیر و مطلع و جامع بوده و در اقوال حکما و متکلمین و عرفا تتبع کافى داشته است. | ||
ازاینروست که کتاب «کشف الحقایق» به لحاظ اشتمال بر گلچینى از اهم عقاید فلاسفه و متکلمین و صوفیه (بالأخص در آراء و مباحث مربوط به مبدأ و معاد) در نوع خود فردى ممتاز و گرانبهاست و شاید اگر جهات دیگرى (از قبیل فارسى بودن این متن و اینکه از جمله اولین متون فارسى است که به نقل و شرح عقاید محییالدین مشتمل است و غیره.) در نظر گرفته شود این کتاب در نوع خود منحصربهفرد خواهد بود.<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، صفحات نه و ده</ref> | ازاینروست که کتاب «کشف الحقایق» به لحاظ اشتمال بر گلچینى از اهم عقاید فلاسفه و متکلمین و صوفیه (بالأخص در آراء و مباحث مربوط به مبدأ و معاد) در نوع خود فردى ممتاز و گرانبهاست و شاید اگر جهات دیگرى (از قبیل فارسى بودن این متن و اینکه از جمله اولین متون فارسى است که به نقل و شرح عقاید محییالدین مشتمل است و غیره.) در نظر گرفته شود این کتاب در نوع خود منحصربهفرد خواهد بود.<ref>ر.ک: مقدمه مصحح، صفحات نه و ده</ref> |
ویرایش