پرش به محتوا

فرهنگ علوم فلسفی و کلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۹ سپتامبر ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ى‎گ' به 'ى‌گ'
جز (جایگزینی متن - 'ى‎ش' به 'ی‌ش')
جز (جایگزینی متن - 'ى‎گ' به 'ى‌گ')
خط ۴۴: خط ۴۴:


==گزارش محتوا==
==گزارش محتوا==
مؤلف در سرآغاز سخن در مورد فراز و نشیب‌های جمع‎آوری اصطلاح‎نامه بیان می‌دارد که معانى اصطلاحى لغات و اصطلاحات مورد استفاده در علوم و فنون گوناگون، ماوراى معانى لغوى آن‌هاست و با مراجعه به کتب لغوى عادى قابل درک و فهم نیست. همچنین مى‎دانیم که پایه‌گذاران و پژوهندگان هر علم و فنى در علم و فن موردنظر و بحث و تحقیق خود اصطلاحاتى را به‌کار برده‌اند که از حدود معانى لغوى آن‌ها خارج است و چه‌بسا بالکل معانى لغوى خود را از دست داده، معنى و مفهوم دیگرى از آن‌ها اراده شده باشد، مثلاً در فلسفه معنى «مکان» و «حیز» از نظر لغوى ماوراى معنى اصطلاحى آن است و آنچه عرف و لغت از «مکان» و «حیز» درمى‎یابند، به‌جز آن مفهومى است که فیلسوف برمى‎گزیند و مورد بحث و تحقیق قرار مى‎دهد، لذا یک نویسنده خوبی کسى خواهد بود که فى الجمله در همه سقب علوم و فنونى که وارد در فرهنگ اسلامى شده است و یا بالاصالة ویژه فرهنگ اسلامى است، واقف و آگاه باش و به ظرایف و لطایف آن فن تسلط لازم را داشته باشد تا بتواند یک فرهنگ‎نامه دقیق و جامع‎ومانع ارائه دهد.
مؤلف در سرآغاز سخن در مورد فراز و نشیب‌های جمع‎آوری اصطلاح‎نامه بیان می‌دارد که معانى اصطلاحى لغات و اصطلاحات مورد استفاده در علوم و فنون گوناگون، ماوراى معانى لغوى آن‌هاست و با مراجعه به کتب لغوى عادى قابل درک و فهم نیست. همچنین مى‎دانیم که پایه‌گذاران و پژوهندگان هر علم و فنى در علم و فن موردنظر و بحث و تحقیق خود اصطلاحاتى را به‌کار برده‌اند که از حدود معانى لغوى آن‌ها خارج است و چه‌بسا بالکل معانى لغوى خود را از دست داده، معنى و مفهوم دیگرى از آن‌ها اراده شده باشد، مثلاً در فلسفه معنى «مکان» و «حیز» از نظر لغوى ماوراى معنى اصطلاحى آن است و آنچه عرف و لغت از «مکان» و «حیز» درمى‎یابند، به‌جز آن مفهومى است که فیلسوف برمى‌گزیند و مورد بحث و تحقیق قرار مى‎دهد، لذا یک نویسنده خوبی کسى خواهد بود که فى الجمله در همه سقب علوم و فنونى که وارد در فرهنگ اسلامى شده است و یا بالاصالة ویژه فرهنگ اسلامى است، واقف و آگاه باش و به ظرایف و لطایف آن فن تسلط لازم را داشته باشد تا بتواند یک فرهنگ‎نامه دقیق و جامع‎ومانع ارائه دهد.


در این مجموعه سعى وافر به عمل آمد که بجاى برگزیدن متون عربى، از متون فارسى کهن استفاده شود تا فواید آن عام‎تر باشد و مبتدیان را به کار آید و مترسلان را بلاغت افزاید. همچنین اصطلاحات مربوط به ملل و نحل و فرق گوناگون کلامى هم با بانیان آن‌ها آورده شده تا طالبان این علم به ریشه بسیارى عقاید کلامى واقف شوند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24701/1/1 ر.ک: همان، ص1-3]</ref>.
در این مجموعه سعى وافر به عمل آمد که بجاى برگزیدن متون عربى، از متون فارسى کهن استفاده شود تا فواید آن عام‎تر باشد و مبتدیان را به کار آید و مترسلان را بلاغت افزاید. همچنین اصطلاحات مربوط به ملل و نحل و فرق گوناگون کلامى هم با بانیان آن‌ها آورده شده تا طالبان این علم به ریشه بسیارى عقاید کلامى واقف شوند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24701/1/1 ر.ک: همان، ص1-3]</ref>.
خط ۵۴: خط ۵۴:
در ادامه به سه جریان فکرى، علمى و فلسفى‎ اشاره شده است:
در ادامه به سه جریان فکرى، علمى و فلسفى‎ اشاره شده است:
# تفکر و جریان فکرى نوع [[رازی، محمد بن زکریا|زکریاى رازى]] و [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان بیرونى]] و خوارزمى است که جریان فکرى را در مسیر علوم تجربى و مشاهده و استقراء سوق داده، استدلالات عقلى و در حقیقت عقل محض را تخطئه مى‌کنند و آن را در کشف حقایق عینى نارسا مى‎دانند.
# تفکر و جریان فکرى نوع [[رازی، محمد بن زکریا|زکریاى رازى]] و [[ابوریحان بیرونی، محمد بن احمد|ابوریحان بیرونى]] و خوارزمى است که جریان فکرى را در مسیر علوم تجربى و مشاهده و استقراء سوق داده، استدلالات عقلى و در حقیقت عقل محض را تخطئه مى‌کنند و آن را در کشف حقایق عینى نارسا مى‎دانند.
# نمودار جریان فکرى دیگر، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‌سینا]] هستند که هردو نخست خود را کاملاً پیرو مکتب‌های یونان، یعنى افلاطون و ارسطو مى‎دانند؛ البته [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‌سینا]] سعى مى‌کند کاملاً ارسطویى فکر کرده و مکتب استدلالى او را دنبال کند، هرچند خود ابتکاراتى دارد و کاملاً گام در جاى گام [[ارسطو]] نمى‎گذارد، اما [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] جمع بین هردو مکتب افلاطون و [[ارسطو]] مى‌کند و مدار فکرى او [[ارسطو]]<nowiki/>یى- افلاطونى است. در مسائل طبى و اخلاقى هم نظریات بدیعى دارد و در جامعه‌شناسى و نظریه‌های اجتماعى نیز نظریاتى دارد که مأخوذ از دو نظام سیاسى [[ارسطو]] و افلاطون است.
# نمودار جریان فکرى دیگر، [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] و [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‌سینا]] هستند که هردو نخست خود را کاملاً پیرو مکتب‌های یونان، یعنى افلاطون و ارسطو مى‎دانند؛ البته [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|ابن‌سینا]] سعى مى‌کند کاملاً ارسطویى فکر کرده و مکتب استدلالى او را دنبال کند، هرچند خود ابتکاراتى دارد و کاملاً گام در جاى گام [[ارسطو]] نمى‌گذارد، اما [[فارابی، محمد بن محمد|فارابى]] جمع بین هردو مکتب افلاطون و [[ارسطو]] مى‌کند و مدار فکرى او [[ارسطو]]<nowiki/>یى- افلاطونى است. در مسائل طبى و اخلاقى هم نظریات بدیعى دارد و در جامعه‌شناسى و نظریه‌های اجتماعى نیز نظریاتى دارد که مأخوذ از دو نظام سیاسى [[ارسطو]] و افلاطون است.
# مکتب فکرى و جریان فکرى سوم در «[[اخوان الصفا|اخوان‌الصفا و خلان الوفا]]» ممثل می‌شود. این جریان فکرى را باید توجه به حکمت عملى دانست؛ چه اینکه تمام علوم و فنون عصر را در خدمت مدینه فاضله‌اى که خود در نظر دارند قرار مى‎دهند. در ادامه مؤلف به مراحل نقل و ترجمه‎ در طول تاریخ اشاره می‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24701/1/5 ر.ک: همان، ص5-43]</ref>.
# مکتب فکرى و جریان فکرى سوم در «[[اخوان الصفا|اخوان‌الصفا و خلان الوفا]]» ممثل می‌شود. این جریان فکرى را باید توجه به حکمت عملى دانست؛ چه اینکه تمام علوم و فنون عصر را در خدمت مدینه فاضله‌اى که خود در نظر دارند قرار مى‎دهند. در ادامه مؤلف به مراحل نقل و ترجمه‎ در طول تاریخ اشاره می‌کند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24701/1/5 ر.ک: همان، ص5-43]</ref>.


خط ۷۴: خط ۷۴:
پس از ذکر مباحث اخیر، مؤلف به فرهنگنامه پرداخته و واژگان فلسفی و کلامی را یک‎به‎یک و به ترتیب حروف الفبا مورد بررسی قرار داده است.
پس از ذکر مباحث اخیر، مؤلف به فرهنگنامه پرداخته و واژگان فلسفی و کلامی را یک‎به‎یک و به ترتیب حروف الفبا مورد بررسی قرار داده است.


واژه «آباء»(جمع اب: پدران) اولین واژه‌ای است که نویسنده آنرا مورد بررسی قرار داده است و دراین‌باره می‌گوید: این واژه در فلسفه چنین تعریف شده است: فلاسفه عالم جسمانى را عبارت از نه فلک تودرتو مى‎دانستند که نخستین را فلک الافلاک بود؛ این افلاک را از نظر تأثیرى که در عالم عناصر و تکوین موالید دارند آباء نامیده‌اند و مى‎گویند جز فلک الافلاک سایر آن‌ها در تکوین موجودات عالم کون و فساد تأثیر خاصى دارند آن‎چنان تأثیرى که پدر در تولید و پدیدار شدن فرزند دارد، به این معنى که از فعل آن‌ها و انفعال عناصر اربعه موالید ثلث که عبارت از: معدن، نبات و حیوان باشد تکوین مى‎یابند و ازاین‌جهت آن‌ها را آباء ثمانیه و عناصر را امهات اربعه و کائنات ارضى را موالید ثلث نامیده‌اند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24701/2/1 ر.ک: متن کتاب، ص1]</ref>.
واژه «آباء»(جمع اب: پدران) اولین واژه‌ای است که نویسنده آنرا مورد بررسی قرار داده است و دراین‌باره می‌گوید: این واژه در فلسفه چنین تعریف شده است: فلاسفه عالم جسمانى را عبارت از نه فلک تودرتو مى‎دانستند که نخستین را فلک الافلاک بود؛ این افلاک را از نظر تأثیرى که در عالم عناصر و تکوین موالید دارند آباء نامیده‌اند و مى‌گویند جز فلک الافلاک سایر آن‌ها در تکوین موجودات عالم کون و فساد تأثیر خاصى دارند آن‎چنان تأثیرى که پدر در تولید و پدیدار شدن فرزند دارد، به این معنى که از فعل آن‌ها و انفعال عناصر اربعه موالید ثلث که عبارت از: معدن، نبات و حیوان باشد تکوین مى‎یابند و ازاین‌جهت آن‌ها را آباء ثمانیه و عناصر را امهات اربعه و کائنات ارضى را موالید ثلث نامیده‌اند<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/24701/2/1 ر.ک: متن کتاب، ص1]</ref>.


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش