۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هخ' به 'هخ') |
جز (جایگزینی متن - 'نب' به 'نب') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
سید کاظم رشتی که دومین شخصیت بعد از احسائی در فرقه شیخیه است، میگوید: [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] خود فرموده: «... أنا ولي الله في أرضه و المفوض إليه أمره و الحاكم في عباده... أنا أحيي و أميت و أنا أخلق و أرزق...» (من ولی و جانشین خداوند در زمینش هستم. من آنکسی هستم که خداوند امرش را به من تفویض نموده است. من حاکم در میان بندگانش هستم... من زندگانی میبخشم و میمیرانم. من میآفرینم و روزی میدهم...»<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>. او میگوید: این عباراتی که از زبان [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] صادر شده، صریح در این است که این افعال بر وجه حقیقت به آن حضرت منسوب است، نه بر وجه مجاز، آنچنانکه برخی تصور نمودهاند<ref>ر.ک: همان، ص21</ref> | سید کاظم رشتی که دومین شخصیت بعد از احسائی در فرقه شیخیه است، میگوید: [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] خود فرموده: «... أنا ولي الله في أرضه و المفوض إليه أمره و الحاكم في عباده... أنا أحيي و أميت و أنا أخلق و أرزق...» (من ولی و جانشین خداوند در زمینش هستم. من آنکسی هستم که خداوند امرش را به من تفویض نموده است. من حاکم در میان بندگانش هستم... من زندگانی میبخشم و میمیرانم. من میآفرینم و روزی میدهم...»<ref>ر.ک: همان، ص17</ref>. او میگوید: این عباراتی که از زبان [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] صادر شده، صریح در این است که این افعال بر وجه حقیقت به آن حضرت منسوب است، نه بر وجه مجاز، آنچنانکه برخی تصور نمودهاند<ref>ر.ک: همان، ص21</ref> | ||
نویسنده بعد از این نظریه شیخیه، به نظر شیعه در | نویسنده بعد از این نظریه شیخیه، به نظر شیعه در اینباره اشاره نموده است. | ||
بسیاری از ائمه دیگر نسبت به غلات و مفوضه علمکرد بسیار سختگیرانه داشته؛ بهگونهای که آنان را در سلک کفار و مشرکین جای دادهاند. [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] در | بسیاری از ائمه دیگر نسبت به غلات و مفوضه علمکرد بسیار سختگیرانه داشته؛ بهگونهای که آنان را در سلک کفار و مشرکین جای دادهاند. [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] در اینباره میفرماید: ما بنده خدا هستیم. او ما را خلق کرد و برگزید. سوگند به خدا ما هیچ حجتی بر خدا نداریم و هیچ برائتی از ناحیه خدا با ما نیست. ما مىمیریم و در مقابل خدا برپای داشته شده و مورد سؤال واقع میشویم. کسی که غلات را دوست بدارد، دشمن ماست و کسى که غلات را دشمن بدارد دوست ماست. غلات کافرند و مفوضه مشرکند. لعنت خداوند بر غلات باد<ref>ر.ک: همان، ص36</ref>. | ||
شیخیه، در حق رسول خدا و ائمّه اطهار(ع)، بسیار غلو کرده و ایشان را علل اربعه برای مخلوقات دانستهاند. [[احسائی، احمد بن زینالدین|شیخ احمد احسائی]] در | شیخیه، در حق رسول خدا و ائمّه اطهار(ع)، بسیار غلو کرده و ایشان را علل اربعه برای مخلوقات دانستهاند. [[احسائی، احمد بن زینالدین|شیخ احمد احسائی]] در اینباره مینویسد: علت فاعلیه و مادیه ایشانند... علت صوری نیز ایشانن... و علت غایی هم ایشانند؛ زیرا که همه اشیای عالم بهخاطر ایشان خلق شده است<ref>ر.ک: همان، ص39؛ باقری، علیاکبر، ص47</ref>. | ||
نویسنده در جواب از مطالب فوق میگوید: با مراجعه به قرآن عظیم یقین حاصل میشود که فاعل این عالم و خالق و مدبر آن فقط خداوند است. روایات نیز این را تأیید میکنند. علاوه بر آن [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و دیگر ائمه فرمودهاند: هرکس بگوید که ائمه به امر خداوند میآفرینند، یقیناً کافر شده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص45</ref>. | نویسنده در جواب از مطالب فوق میگوید: با مراجعه به قرآن عظیم یقین حاصل میشود که فاعل این عالم و خالق و مدبر آن فقط خداوند است. روایات نیز این را تأیید میکنند. علاوه بر آن [[امام جعفر صادق(ع)|امام صادق(ع)]] و دیگر ائمه فرمودهاند: هرکس بگوید که ائمه به امر خداوند میآفرینند، یقیناً کافر شده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص45</ref>. | ||
خط ۵۹: | خط ۵۹: | ||
[[احسائی، احمد بن زینالدین|شیخ احمد احسائی]] معتقد است آلمحمد(ص) معانی صفات الهی و وجهاللهی هستند که اولیای الهی به آن متوجه میشوند؛ بنابراین معنای تسبیح، تحمید، تکبیر و تهلیل، اهلبیت(ع) هستند<ref>ر.ک: همان، ص51</ref>. شاگرد او سید رشتی میگوید: «الله» به پیامبر و «رحمان» به وصی او اختصاص یافته است. او معتقد است وقتی «یا الله» گفته میشود در واقع «یا محمد» گفته شده است و وقتی «یا محمد» گفته میشود به معنای «یا الله» است..<ref>ر.ک: همان، ص52</ref>. بهطور خلاصه آنان معتقدند که جایز نیست برای خداوند لفظ و صفتی باشد؛ بنابراین ضمیر «هاء» در تمام مواضع قرآنی، به پیامبر و ائمه بازمیگردد؛ زیرا شأن خداوند بزرگتر از این است که با عبارت یا اشارهای از او تعبیر و به او اشاره شود<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>. | [[احسائی، احمد بن زینالدین|شیخ احمد احسائی]] معتقد است آلمحمد(ص) معانی صفات الهی و وجهاللهی هستند که اولیای الهی به آن متوجه میشوند؛ بنابراین معنای تسبیح، تحمید، تکبیر و تهلیل، اهلبیت(ع) هستند<ref>ر.ک: همان، ص51</ref>. شاگرد او سید رشتی میگوید: «الله» به پیامبر و «رحمان» به وصی او اختصاص یافته است. او معتقد است وقتی «یا الله» گفته میشود در واقع «یا محمد» گفته شده است و وقتی «یا محمد» گفته میشود به معنای «یا الله» است..<ref>ر.ک: همان، ص52</ref>. بهطور خلاصه آنان معتقدند که جایز نیست برای خداوند لفظ و صفتی باشد؛ بنابراین ضمیر «هاء» در تمام مواضع قرآنی، به پیامبر و ائمه بازمیگردد؛ زیرا شأن خداوند بزرگتر از این است که با عبارت یا اشارهای از او تعبیر و به او اشاره شود<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>. | ||
آنان میگویند: ملائکه و پیامبران علم خود را از [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] آموختهاند. این اعتقاد نهتنها مخالف ضروریات دین است، بلکه در روایات فریقین نیز آمده که ملائکه علم خود را از خداوند و وصی علمش را از نبی(ص) میگیرد<ref>ر.ک: همان، ص58</ref>. خداوند در | آنان میگویند: ملائکه و پیامبران علم خود را از [[امام على(ع)|امام علی(ع)]] آموختهاند. این اعتقاد نهتنها مخالف ضروریات دین است، بلکه در روایات فریقین نیز آمده که ملائکه علم خود را از خداوند و وصی علمش را از نبی(ص) میگیرد<ref>ر.ک: همان، ص58</ref>. خداوند در اینباره میفرماید: '''وَ عَلَّمَ آدَمَ اَلْأَسْمٰاءَ كلَّهٰا ثُمَّ عَرَضَهُمْ عَلَى اَلْمَلاٰئِكةِ فَقٰالَ أَنْبِئُونِي بِأَسْمٰاءِ هٰؤُلاٰءِ إِنْ كنْتُمْ صٰادِقِينَ قٰالُوا سُبْحٰانَك لاٰ عِلْمَ لَنٰا إِلاّٰ مٰا عَلَّمْتَنٰا إِنَّك أَنْتَ اَلْعَلِيمُ اَلْحَكيمُ''' (بقره: 31-32) (و خدا همه نامها [یِ موجودات] را به آدم آموخت؛ سپس [هویت و حقایق ذات موجودات را] به فرشتگان ارائه کرد و گفت: مرا از نامهای ایشان خبر دهید، اگر [در ادعای سزاوار بودنتان به جانشینی] راستگویید. گفتند: تو از هر عیب و نقصی منزّهی، ما را دانشی جز آنچه خودت به ما آموختهای نیست، یقیناً تویی که بسیار دانا و حکیمی)<ref>ر.ک: همان، ص61</ref>. | ||
یکی دیگر از عقاید فرقه غالی شیخیه این است که آنها میگویند: نزول وحی بر پیامبر(ص) با اذن و امر [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] بوده است. سید رشتی در | یکی دیگر از عقاید فرقه غالی شیخیه این است که آنها میگویند: نزول وحی بر پیامبر(ص) با اذن و امر [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] بوده است. سید رشتی در اینباره میگوید: هیچوقت جبرئیل بر پیامبر(ص) وارد نشد، مگر اینکه از [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] اجازه گرفت و همواره او به اذن [[امام على(ع)|حضرت علی(ع)]] بر پیامبر وارد میشد<ref>همان، ص66</ref>. نویسنده، این عقیده غالیان و عقاید دیگر آنان را درباره پیامبر(ص) و ائمه(ع)، مفصلا نقد میکند. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش