۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'مف' به 'مف') |
جز (جایگزینی متن - 'یه' به 'یه') |
||
خط ۲۸: | خط ۲۸: | ||
==ساختار== | ==ساختار== | ||
کتاب با سه مقدمه از استاد وحیدنیا، علیاکبر کنیپور (مستی) و جمال رضایی آغاز و اشعار در قالب قصائد، غزلیات، تغزل، | کتاب با سه مقدمه از استاد وحیدنیا، علیاکبر کنیپور (مستی) و جمال رضایی آغاز و اشعار در قالب قصائد، غزلیات، تغزل، مثنویها، ترکیببند، دوبیتی ترکیب، دوبیتی پیوسته، ترجیعبند، قطعات، رباعیات، پندنامهها، ترانهها، شعر آزاد، اخوانیات، مذهبیها و سوگنامهها سروده شده است. | ||
==گزارش محتوا== | ==گزارش محتوا== | ||
خط ۸۲: | خط ۸۲: | ||
او مانند همه نازکطبعان و شکستهدلان، از جور روزگار مینالد و میگوید: | او مانند همه نازکطبعان و شکستهدلان، از جور روزگار مینالد و میگوید: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''مرغ جانها را کند دلتنگ، | {{ب|''مرغ جانها را کند دلتنگ، تنگیهای دهر ''|2=''روزگار آزرده «روشن» خاطر شاد مرا''<ref>ر.ک: همان، ص13</ref>}}{{پایان شعر}}. | ||
[[وثوقی، کيومرث|وثوقی]] در آرایش روی و موی معشوق، استعدا خاصی دارد؛ او را چنان باظرافت میستاید که هر سنگدلی را مجبور به نرمی میکند: | [[وثوقی، کيومرث|وثوقی]] در آرایش روی و موی معشوق، استعدا خاصی دارد؛ او را چنان باظرافت میستاید که هر سنگدلی را مجبور به نرمی میکند: | ||
خط ۹۴: | خط ۹۴: | ||
{{ب|''در چشمهسار، سرمه بشوی از چشم''|2='' در جویبار، موی پریشان کن''<ref>ر.ک: همان</ref>}}{{پایان شعر}}. | {{ب|''در چشمهسار، سرمه بشوی از چشم''|2='' در جویبار، موی پریشان کن''<ref>ر.ک: همان</ref>}}{{پایان شعر}}. | ||
[[وثوقی، کيومرث|وثوقی]] آنجا که دلش از | [[وثوقی، کيومرث|وثوقی]] آنجا که دلش از نامردمیهای دوستنمایان به تنگ میآید، بی هیچ مداهنه و ظاهرفریبی، روشن روشن فریاد برمیآورد: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''در گوشه صفا ز وفا توشهای بساز ''|2='' با دوستان، کناره ز نادوستان گزین''}} | {{ب|''در گوشه صفا ز وفا توشهای بساز ''|2='' با دوستان، کناره ز نادوستان گزین''}} | ||
{{ب|''زاد سفر دعای سحر بس که چون مسیح''|2='' از شام آخرین دمدت صبح اولین''<ref>ر.ک: همان، ص13-14</ref>}}{{پایان شعر}}. | {{ب|''زاد سفر دعای سحر بس که چون مسیح''|2='' از شام آخرین دمدت صبح اولین''<ref>ر.ک: همان، ص13-14</ref>}}{{پایان شعر}}. | ||
شاعرانی که وصف طبیعت و | شاعرانی که وصف طبیعت و زیباییهای آن را کردهاند، بسیارند. استاد منوچهری دامغانی، تقریبا از سرآمدان این هنر است که پاییز را بهگونهای ابتکاری در زمان خود وصف کرده است. [[وثوقی، کيومرث|وثوقی]] بی آنکه کوچکترین نمونهبرداری از این استاد کرده باشد، در یک دوبیتی پیوسته میگوید: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''ای ساقی شوخچشم شورانگیز ''|2=''برخیز دوباره، گویمت برخیز''}} | {{ب|''ای ساقی شوخچشم شورانگیز ''|2=''برخیز دوباره، گویمت برخیز''}} | ||
خط ۱۴۳: | خط ۱۴۳: | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== | ||
فهرست مطالب در انتهای کتاب آمده و در | فهرست مطالب در انتهای کتاب آمده و در پاورقیها، به توضیح برخی از کلمات و مطالب مورد نظر در اشعار، پرداخته شده است. | ||
==پانویس== | ==پانویس== |
ویرایش