۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یه' به 'یه') |
جز (جایگزینی متن - 'لت' به 'لت') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
[[عماد خراسانی، عمادالدین|عماد]] از شعرای گذشته بنا به کشش و ذوق و هماهنگی روحی، مأنوس با خداوندان غزل و غنا و رندی و قلندری است و از جمله با [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدی]] و خاصه [[حافظ، شمسالدین محمد|حافظ]] و بالأخص [[مولوی، جلالالدین محمد|مولوی]] و [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] الفتی بسیار دارد. بیشتر شعرهای [[حافظ، شمسالدین محمد|حافظ]] و [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] را در حافظه گرفته، اما اعتقادش به خیام و مولوی از این لحاظ که یکتا و یگانهاند و تلون معنی ندارند بیش از همه است. البته با شعر دیگران نیز آشناست، خوانده است و میخواند اما دمساز دلش اغلب همین چند تنند و ازاینرو طبعاً در شعر عماد گاهی آثار و نشانههایی از شعر این چند شاعر میتوان یافت که البته امری عادی و طبیعی است. علاقه او به [[مولوی، جلالالدین محمد|مولوی]] و از این قبیل بزرگان شعر صوفیانه، فقط به خاطر شور شعر و خیالات و بیان شاعرانه ایشان است نه از این رهگذر که تعلقات صوفیانه داشته باشد، زیرا او از حیث معنی بیشتر در دنیای خیام و حافظ است، یعنی رندی و شیدایی و قلندری.<ref>همان، ص24-25</ref> | [[عماد خراسانی، عمادالدین|عماد]] از شعرای گذشته بنا به کشش و ذوق و هماهنگی روحی، مأنوس با خداوندان غزل و غنا و رندی و قلندری است و از جمله با [[سعدی، مصلح بن عبدالله|سعدی]] و خاصه [[حافظ، شمسالدین محمد|حافظ]] و بالأخص [[مولوی، جلالالدین محمد|مولوی]] و [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] الفتی بسیار دارد. بیشتر شعرهای [[حافظ، شمسالدین محمد|حافظ]] و [[خیام، عمر بن ابراهیم|خیام]] را در حافظه گرفته، اما اعتقادش به خیام و مولوی از این لحاظ که یکتا و یگانهاند و تلون معنی ندارند بیش از همه است. البته با شعر دیگران نیز آشناست، خوانده است و میخواند اما دمساز دلش اغلب همین چند تنند و ازاینرو طبعاً در شعر عماد گاهی آثار و نشانههایی از شعر این چند شاعر میتوان یافت که البته امری عادی و طبیعی است. علاقه او به [[مولوی، جلالالدین محمد|مولوی]] و از این قبیل بزرگان شعر صوفیانه، فقط به خاطر شور شعر و خیالات و بیان شاعرانه ایشان است نه از این رهگذر که تعلقات صوفیانه داشته باشد، زیرا او از حیث معنی بیشتر در دنیای خیام و حافظ است، یعنی رندی و شیدایی و قلندری.<ref>همان، ص24-25</ref> | ||
از آثار عماد، جز آنچه در جراید و مجلات مختلف بیشمار و بعضی کتاب شبه تذکره انتشار یافته، تاکنون یک مثنوی به نام «یک شب در بهشت» حاوی بیش از پانصد بیت در بحر خفیف ابتدا به سال 1320ش در مشهد منتشر شده است. این نخستین اثر جداگانه نشر شده اوست. دوم، کتاب چند غزل از عماد است در 48 صفحه قطع رقعی حاوی چند غزل و سه مسمط ترکیبی و «شبی بر مزار خیام» که به سال 1329ش در مشهد منتشر شده. سوم کتابچه کوچکی است به نام «سبو» که در تهران انتشار یافته و در واقع تجدید طبع چند غزل از دفتر دوم است. دفتر حاضر | از آثار عماد، جز آنچه در جراید و مجلات مختلف بیشمار و بعضی کتاب شبه تذکره انتشار یافته، تاکنون یک مثنوی به نام «یک شب در بهشت» حاوی بیش از پانصد بیت در بحر خفیف ابتدا به سال 1320ش در مشهد منتشر شده است. این نخستین اثر جداگانه نشر شده اوست. دوم، کتاب چند غزل از عماد است در 48 صفحه قطع رقعی حاوی چند غزل و سه مسمط ترکیبی و «شبی بر مزار خیام» که به سال 1329ش در مشهد منتشر شده. سوم کتابچه کوچکی است به نام «سبو» که در تهران انتشار یافته و در واقع تجدید طبع چند غزل از دفتر دوم است. دفتر حاضر مفصلترین کتابی است که تاکنون از او نشر یافته و جز «یک شب در بهشت»، مشهورترین اشعار دینی بسیاری از بهترین غزلها و اقسام دیگر شعر او را در بردارد. مجلد دیگری که بهزودی نشر خواهد یافت قسمتی از مثنویها و قطعات اخوانیات و بعضی دیگر از انواع مختلف شعر او را با خود خواهد داشت.<ref>ر.ک: همان، ص29</ref> | ||
سخن [[عماد خراسانی، عمادالدین|عماد]]، چنانکه دیوانش گواهی میدهد، اغلب فصیح و بلیغ و بلند است، اما اگر گاهی ترک اولی و فتوری در کلامش دیده شود، بیشتر از آن جهت است که او بعد از سرودن و فرود آمدن از حال سرایش و تغنی در موالید طبع خود کمتر تجدیدنظر و آرایش یا به قول خودش «رتوش» روا میدارد و الا در حد ذوق او هست که سخن را پس از اتمام بیاراید و هموارتر و زیباتر کند؛ اما او با این کار اغلب موافق نیست و مواجید و قریحه خود را همچنان که هست و طبعاً از او تراویده، رها میکند.<ref>همان، ص38</ref> | سخن [[عماد خراسانی، عمادالدین|عماد]]، چنانکه دیوانش گواهی میدهد، اغلب فصیح و بلیغ و بلند است، اما اگر گاهی ترک اولی و فتوری در کلامش دیده شود، بیشتر از آن جهت است که او بعد از سرودن و فرود آمدن از حال سرایش و تغنی در موالید طبع خود کمتر تجدیدنظر و آرایش یا به قول خودش «رتوش» روا میدارد و الا در حد ذوق او هست که سخن را پس از اتمام بیاراید و هموارتر و زیباتر کند؛ اما او با این کار اغلب موافق نیست و مواجید و قریحه خود را همچنان که هست و طبعاً از او تراویده، رها میکند.<ref>همان، ص38</ref> |
ویرایش