۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هخ' به 'هخ') |
جز (جایگزینی متن - 'نح' به 'نح') |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
نویسنده، در مقدمه اسراری که در سینه دارد را به وزان زمین میداند و سخن از اشتراکگذاری آنها را مطرح میکند. وی میگوید: چون توانایی جمع بین این دو امر را ندارم که اسرار را در هاله قدسی قرار دهم و از طرفی به نشر معرفتی بپردازم که به درد همه مردم بخورد، میان این دو موضع، تعادل برقرار کرده، به استقصای حجج و براهین پرداخته و از دوستان برای این امر، مشورت گرفتم<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص5-6</ref>. | نویسنده، در مقدمه اسراری که در سینه دارد را به وزان زمین میداند و سخن از اشتراکگذاری آنها را مطرح میکند. وی میگوید: چون توانایی جمع بین این دو امر را ندارم که اسرار را در هاله قدسی قرار دهم و از طرفی به نشر معرفتی بپردازم که به درد همه مردم بخورد، میان این دو موضع، تعادل برقرار کرده، به استقصای حجج و براهین پرداخته و از دوستان برای این امر، مشورت گرفتم<ref>ر.ک: مقدمه کتاب، ص5-6</ref>. | ||
وی برای تحقق این امر موارد زیر را در نظر گرفته است: اول اینکه: سِرّ، همواره راز باقی خواهد ماند و به کنه آن نمیتواند رسید، مگر مؤمن به آن؛ یعنی تلاش ما برای دانستن آن ناکام خواهد ماند، اما | وی برای تحقق این امر موارد زیر را در نظر گرفته است: اول اینکه: سِرّ، همواره راز باقی خواهد ماند و به کنه آن نمیتواند رسید، مگر مؤمن به آن؛ یعنی تلاش ما برای دانستن آن ناکام خواهد ماند، اما درعینحال این تلاش لازم و لابدمنه است. دوم: سر حکمت درزیه، توحید است و بر همگان است که به آن احترام گذاشته و از غنایش بهره ببرند و از اهلش شوند و بر اهلش لازم است که دیگران را هم از این امر منتفع کنند که سعادت بشر و عمومیت یافتن محبت و... بر آن استوار است... نویسنده تا ده شاهد و دلیل برای پرداختن به چنین مباحثی ارائه میکند<ref>ر.ک: همان، ص6-9</ref>. | ||
وی سپس مینویسد: این دلایل دهگانه من را بر آن داشت که به اعلان سِرّ حکمت اقرار کنم که فضیلت اعلان آن به همان اندازه کتمانش است، بلکه گاهی اعلانش کمخطرتر از کتمانش میباشد؛ زیرا خیر عظیمی در اینکه مردم غنای الهی و سر الله را بشناسند و به تبادل معرفت بپردازند و بر معضلات بشر و حل آن تفاهم کنند و... وجود دارد... هرگاه رغبت به معرفت متعلق به خلاص و گزیدنِ راهِ بهتر باشد، سعی در به دست آوردن آن واجب است و هرکه از بشر مانع از این امر شود، قصدش شر است... در برخورد هر سِرّی، یا تقدس آن از بین میرود که در این صورت توخالی بودن آن مشخص میگردد یا از غنای آن استفاده میشود که در هر دو صورت، کسی که سعی در رمزگشایی از این امر دارد، سزاوار ستایش است.<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>. | وی سپس مینویسد: این دلایل دهگانه من را بر آن داشت که به اعلان سِرّ حکمت اقرار کنم که فضیلت اعلان آن به همان اندازه کتمانش است، بلکه گاهی اعلانش کمخطرتر از کتمانش میباشد؛ زیرا خیر عظیمی در اینکه مردم غنای الهی و سر الله را بشناسند و به تبادل معرفت بپردازند و بر معضلات بشر و حل آن تفاهم کنند و... وجود دارد... هرگاه رغبت به معرفت متعلق به خلاص و گزیدنِ راهِ بهتر باشد، سعی در به دست آوردن آن واجب است و هرکه از بشر مانع از این امر شود، قصدش شر است... در برخورد هر سِرّی، یا تقدس آن از بین میرود که در این صورت توخالی بودن آن مشخص میگردد یا از غنای آن استفاده میشود که در هر دو صورت، کسی که سعی در رمزگشایی از این امر دارد، سزاوار ستایش است.<ref>ر.ک: همان، ص9</ref>. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
تاریخ تصنیف این کتابها به میان سالهای 408 تا 434ق، یعنی از آغاز پیدایش تا پایان فرقه دروزیه میرسد. البته برخی از رسائل نیز دارای تاریخ نگارش خاصی نیستند. ترتیب ارائه رسائل توسط «بهاءالدین» از نویسندگان رسائل حکمت، در این کتاب حفظ شده، هرچند به نظر محقق، برخی از این رسائل بهلحاظ تاریخی دارای تقدیم و تأخیرهایی هستند<ref>ر.ک: همان، ص12-13</ref>. | تاریخ تصنیف این کتابها به میان سالهای 408 تا 434ق، یعنی از آغاز پیدایش تا پایان فرقه دروزیه میرسد. البته برخی از رسائل نیز دارای تاریخ نگارش خاصی نیستند. ترتیب ارائه رسائل توسط «بهاءالدین» از نویسندگان رسائل حکمت، در این کتاب حفظ شده، هرچند به نظر محقق، برخی از این رسائل بهلحاظ تاریخی دارای تقدیم و تأخیرهایی هستند<ref>ر.ک: همان، ص12-13</ref>. | ||
مهمترین مؤلفان این رسائل، سه نفر هستند: اولین نفر حمزة بن علی بن احمد از زوزن خراسان، مؤسس دروزیه و ملقب به «عقل» و «قائمالزمان» و «هاديالمستجيبين» است. نفر دوم، اسماعیل بن محمد بن حامد تمیمی، ملقب به «نفس» و «صفوةالمستجيبين» است؛ وی داماد حمزه و وکیل وی در دین دروزی بود. سومین نفر، بهاءالدین ابوالحسن علی بن احمد سموقی ملقب به «تالی» و «مقتفی» است که آخرین از حدود خمسهای بوده که دعوت با آنان پایان پذیرفته است. اکثر رسائل را بهاءالدین نوشته و در بیشتر موارد، نظریات حمزه را تفسیر کرده است. | مهمترین مؤلفان این رسائل، سه نفر هستند: اولین نفر حمزة بن علی بن احمد از زوزن خراسان، مؤسس دروزیه و ملقب به «عقل» و «قائمالزمان» و «هاديالمستجيبين» است. نفر دوم، اسماعیل بن محمد بن حامد تمیمی، ملقب به «نفس» و «صفوةالمستجيبين» است؛ وی داماد حمزه و وکیل وی در دین دروزی بود. سومین نفر، بهاءالدین ابوالحسن علی بن احمد سموقی ملقب به «تالی» و «مقتفی» است که آخرین از حدود خمسهای بوده که دعوت با آنان پایان پذیرفته است. اکثر رسائل را بهاءالدین نوشته و در بیشتر موارد، نظریات حمزه را تفسیر کرده است. درعینحال، در برخی از این رسائل، اسم نویسنده ذکر نشده و در برخی دیگر نیز احتمال اینکه یکی از این سه تن آن را نوشته باشند، منتفی است.<ref>ر.ک: همان، ص13</ref>. | ||
رسائل حکمت انواع مختلفی دارد: برخی از آنها در زمان حاکم و قبل از شروع دعوت گزارش شدهاند و گاهی به عقیده توحید نمیرسند، بلکه به عقاید فاطمیون و اسماعیلیه نزدیک میشوند؛ چهار رساله اول اینگونه هستند؛ دروز در این رسائل، استتار عقاید و توجیه وابستگی ظاهری به اسلام را حفظ کرده است.<ref>ر.ک: همان</ref>. برخی از این رسائل، دعوتنامههایی برای برخی اشخاص بودند که در دولت دارای مرتبه و جایگاهی بودند یا به اشخاصی نوشته شدند که در نشر دعوت دروزیه مشارکت کردند یا به افرادی که از دعوت روی برگرداندند، ارسال شدند. برخی دیگر ردیههای دروزیان بر دشمنانشان است که با روش توبیخ و تأنیب و تحذیر و انذار نوشته شده. برخی دیگر میثاقنامهها و پیماننامهها و نصایح و تعالیم عقیدتی هستند. برخی دیگر حاوی مناجات و دعا و تقدیسند که با روش صوفیانه روحانی دلنشینی نگاشته شدهاند. برخی دیگر در تعریف این دعوت و کشف عقیده آنان و حقیقت دعوتشان است. موضوع برخی دیگر از این رسائل، سیره حاکم و زندگانی حمزه و ارتباط او با معاندین دعوت و تکلیف داعیان در نشر مذهب و تقلید مقامات و القاب و ادوارشان است. بعضی دیگر از رسائل، رسائل بلاد و اهالی شهرها و روستاها و قریهها و قبایل مصر و جزیرةالعرب و سوریه و لبنان و عراقین و بلاد هند و یمن و عرب و... است.<ref>ر.ک: همان، ص13-14</ref>. | رسائل حکمت انواع مختلفی دارد: برخی از آنها در زمان حاکم و قبل از شروع دعوت گزارش شدهاند و گاهی به عقیده توحید نمیرسند، بلکه به عقاید فاطمیون و اسماعیلیه نزدیک میشوند؛ چهار رساله اول اینگونه هستند؛ دروز در این رسائل، استتار عقاید و توجیه وابستگی ظاهری به اسلام را حفظ کرده است.<ref>ر.ک: همان</ref>. برخی از این رسائل، دعوتنامههایی برای برخی اشخاص بودند که در دولت دارای مرتبه و جایگاهی بودند یا به اشخاصی نوشته شدند که در نشر دعوت دروزیه مشارکت کردند یا به افرادی که از دعوت روی برگرداندند، ارسال شدند. برخی دیگر ردیههای دروزیان بر دشمنانشان است که با روش توبیخ و تأنیب و تحذیر و انذار نوشته شده. برخی دیگر میثاقنامهها و پیماننامهها و نصایح و تعالیم عقیدتی هستند. برخی دیگر حاوی مناجات و دعا و تقدیسند که با روش صوفیانه روحانی دلنشینی نگاشته شدهاند. برخی دیگر در تعریف این دعوت و کشف عقیده آنان و حقیقت دعوتشان است. موضوع برخی دیگر از این رسائل، سیره حاکم و زندگانی حمزه و ارتباط او با معاندین دعوت و تکلیف داعیان در نشر مذهب و تقلید مقامات و القاب و ادوارشان است. بعضی دیگر از رسائل، رسائل بلاد و اهالی شهرها و روستاها و قریهها و قبایل مصر و جزیرةالعرب و سوریه و لبنان و عراقین و بلاد هند و یمن و عرب و... است.<ref>ر.ک: همان، ص13-14</ref>. |
ویرایش