۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یب' به 'یب') |
جز (جایگزینی متن - 'هخ' به 'هخ') |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
بهاءالدین خان پیران (مساعدالملک) که ریاض با خانوادهاش ارتباط کامل داشته، به بروجردی دانستن او پاسخ داده و نوشته میرزا جعفر ریاض، اهل همدان و از جوانی در مصاحبت میرزا ابوالقاسم ذوالریاستین همدانی بوده و پس از مرحوم شدن او به تهران مسافرت کرده که شغلی مناسب برای خود تهیه کند، اما شغل مناسبی نیافت؛ باآنکه (به گواهی مقاماتش که به اسلوب بدیعالزمان نوشته و همچنین کتاب گنج شایگانش که به شیوه [[گلستان سعدی: پس از مقابله هفت نسخه خطی و ده نسخه چاپی|گلستان سعدی]] نگاشته شده است)، در عربی و فارسی خبره بود و مهارت کامل داشت. او علاوه بر طبع قدرتمند و تسلطش بر ادبیات فارسی و عربی، در نجوم و هیئت و هندسه هم استاد بوده و بااینهمه در تهران سرگردان بوده و بهسختی روزگار میگذرانیده است.<ref>ر.ک: همان، صفحههای ب و ج</ref>. | بهاءالدین خان پیران (مساعدالملک) که ریاض با خانوادهاش ارتباط کامل داشته، به بروجردی دانستن او پاسخ داده و نوشته میرزا جعفر ریاض، اهل همدان و از جوانی در مصاحبت میرزا ابوالقاسم ذوالریاستین همدانی بوده و پس از مرحوم شدن او به تهران مسافرت کرده که شغلی مناسب برای خود تهیه کند، اما شغل مناسبی نیافت؛ باآنکه (به گواهی مقاماتش که به اسلوب بدیعالزمان نوشته و همچنین کتاب گنج شایگانش که به شیوه [[گلستان سعدی: پس از مقابله هفت نسخه خطی و ده نسخه چاپی|گلستان سعدی]] نگاشته شده است)، در عربی و فارسی خبره بود و مهارت کامل داشت. او علاوه بر طبع قدرتمند و تسلطش بر ادبیات فارسی و عربی، در نجوم و هیئت و هندسه هم استاد بوده و بااینهمه در تهران سرگردان بوده و بهسختی روزگار میگذرانیده است.<ref>ر.ک: همان، صفحههای ب و ج</ref>. | ||
مقدمهنویس دیوان اشعار ریاض مینویسد: «در زمان صدارت امیرکبیر خواستند نامهای به عربی به خدیو مصر یا شریف مکه بنویسند. چندین نسخه به قلم دانشمندان تهیه شد. هیچیک پسند امیر نیفتاد. در این هنگام کسی ریاض را معرفی کرد. به او مراجعه شد و او | مقدمهنویس دیوان اشعار ریاض مینویسد: «در زمان صدارت امیرکبیر خواستند نامهای به عربی به خدیو مصر یا شریف مکه بنویسند. چندین نسخه به قلم دانشمندان تهیه شد. هیچیک پسند امیر نیفتاد. در این هنگام کسی ریاض را معرفی کرد. به او مراجعه شد و او بهخوبی از عهده برآمد. امیر از حال نویسنده پرسید و او را احضار نمود و در خدمت خود نگاه داشت، ولیکن از سوء اتفاق در همان نزدیکی بساط زندگی امیرکبیر را درنوردیدند و ریاض از الطاف او هم بیبهره ماند و به زندگانی نخستین برگشت. دیری نگذشت که خود او هم به مرضی صعب مبتلا شد و در جوانی دار فانی را وداع گفت»<ref>همان، صفحه ج</ref>. | ||
==پانویس== | ==پانویس== |
ویرایش