۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یج' به 'یج') |
جز (جایگزینی متن - 'هس' به 'هس') |
||
خط ۳۶: | خط ۳۶: | ||
{{شعر}}{{ب|''من جز تو کسی ندارم ای دوست ''|2='' فریادرسی ندارم ای دوست''}} | {{شعر}}{{ب|''من جز تو کسی ندارم ای دوست ''|2='' فریادرسی ندارم ای دوست''}} | ||
{{ب|''جز عشق تو کز هوس مبراست''|2='' در سر هوسی ندارم ای دوست''}} | {{ب|''جز عشق تو کز هوس مبراست''|2='' در سر هوسی ندارم ای دوست''}} | ||
{{ب|''تو آتش | {{ب|''تو آتش سینهسوزی و من''|2='' سوز تو به سینه دارم ای دوست''}} | ||
{{ب|''هرچند که با گل وجودت''|2='' مقدار خسی ندارم ای دوست''}} | {{ب|''هرچند که با گل وجودت''|2='' مقدار خسی ندارم ای دوست''}} | ||
{{ب|''با من دو سه روز مهربان باش''|2=''کز عمر بسی ندارم ای دوست''}} | {{ب|''با من دو سه روز مهربان باش''|2=''کز عمر بسی ندارم ای دوست''}} | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
{{ب|''کهکشانافرازی و کیهانوشی ''|2='' آفتابافروزی و انجمفری''<ref>ر.ک: همان، ص7-8</ref>}}{{پایان شعر}}. | {{ب|''کهکشانافرازی و کیهانوشی ''|2='' آفتابافروزی و انجمفری''<ref>ر.ک: همان، ص7-8</ref>}}{{پایان شعر}}. | ||
شاعر این دیوان ارزشمند، انسانی نازکخیال بوده که از هنگامی که قلم به دست گرفته و | شاعر این دیوان ارزشمند، انسانی نازکخیال بوده که از هنگامی که قلم به دست گرفته و چامهسرایی را آغاز کرده، جز درباره دردها و آلام مردم، زیباشناسی، دوستیابی، محبتپروری و مشاعره با بزرگان ادب و هنر معاصر خود و اخوانیات و چامههای عاشقانه و چکامههای باارزش ادبی، سخنی نگفته و خلق اثری نکرده است. او در نهایت سادگی و روانی، زیباترین واژهها را استخدام و قشنگترین مضمونها را آفریده است: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''بیفروغ آید به چشمم چشمه خورشید و ماه''|2='' بینم ار بی روی و مویت رنگ صبح و شام را''}} | {{ب|''بیفروغ آید به چشمم چشمه خورشید و ماه''|2='' بینم ار بی روی و مویت رنگ صبح و شام را''}} | ||
خط ۹۲: | خط ۹۲: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
{{ب|''برگیر از آن بنفشهی مو، شانه ''|2=''بر یاس شانه، مشک تر افشان کن''}} | {{ب|''برگیر از آن بنفشهی مو، شانه ''|2=''بر یاس شانه، مشک تر افشان کن''}} | ||
{{ب|''در | {{ب|''در چشمهسار، سرمه بشوی از چشم''|2='' در جویبار، موی پریشان کن''<ref>ر.ک: همان</ref>}}{{پایان شعر}}. | ||
[[وثوقی، کيومرث|وثوقی]] آنجا که دلش از نامردمیهای دوستنمایان به تنگ میآید، بی هیچ مداهنه و ظاهرفریبی، روشن روشن فریاد برمیآورد: | [[وثوقی، کيومرث|وثوقی]] آنجا که دلش از نامردمیهای دوستنمایان به تنگ میآید، بی هیچ مداهنه و ظاهرفریبی، روشن روشن فریاد برمیآورد: |
ویرایش