۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'حا' به 'حا') |
جز (جایگزینی متن - 'هخ' به 'هخ') |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
با ملاحظه اشعار [[نسیمی، عمادالدين|نسیمی]]، میتوان دریافت که از نظر او، رسیدن و مشاهده همه حقایق با خالی شدن از خود و فانی شدن در خدا و رسیدن به توحید امکانپذیر است؛ یعنی با معرفت حقیقت موجودات و معرفت نفس انسانی که مظهر تمامنمای خداست.<ref>ر.ک: همان، ص23-24</ref>. | با ملاحظه اشعار [[نسیمی، عمادالدين|نسیمی]]، میتوان دریافت که از نظر او، رسیدن و مشاهده همه حقایق با خالی شدن از خود و فانی شدن در خدا و رسیدن به توحید امکانپذیر است؛ یعنی با معرفت حقیقت موجودات و معرفت نفس انسانی که مظهر تمامنمای خداست.<ref>ر.ک: همان، ص23-24</ref>. | ||
بنابراین آنچه از مشاهده خود در عبارات نسیمی و دیگر عارفان، وجود دارد و در مواردی که علیالظاهر بهصورت مبالغهآمیزی مشغول ستایش خود و یا «آدم» است، | بنابراین آنچه از مشاهده خود در عبارات نسیمی و دیگر عارفان، وجود دارد و در مواردی که علیالظاهر بهصورت مبالغهآمیزی مشغول ستایش خود و یا «آدم» است، بهخاطر تلازمی است که خودشناسی با خداشناسی دارد: «من عرف نفسه فقد عرف ربه»؛ نه اینکه خود انسان در قبال خداوند شیئیت و موجودیتی داشته باشد. نسیمی درباره این تلازم میگوید: | ||
{{شعر}} | {{شعر}} | ||
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۴: | ||
{{ب|''یا رب به حق ذکر نسیمی و سوز او ''|2=''من بنده را ببخش گنهم لطف کن عطا''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص26-27</ref>. | {{ب|''یا رب به حق ذکر نسیمی و سوز او ''|2=''من بنده را ببخش گنهم لطف کن عطا''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص26-27</ref>. | ||
نکته آخر آنکه در اشعار [[نسیمی، عمادالدين|نسیمی]] | نکته آخر آنکه در اشعار [[نسیمی، عمادالدين|نسیمی]] بهخاطر حروفی بودنش اشاراتی به حروف ابجد و وجه آدم و خط استوا و عدد ٣٢ وجود دارد. [[نسیمی، عمادالدين|نسیمی]] نیز مانند بسیاری از عارفان به وحدت وجود و مقام فنا قائل است و اشعار او مشحون از مضامین توحیدی است. از نظر [[نسیمی، عمادالدين|نسیمی]] انسان مظهر تام خداوند و حتی مظهر وحدت او در جهان است. تعبیر از وحدت وجود در عبارات عارفان مسلمان کمی متفاوت است و علت آن هم به مشکل بودن بیان شهود وحدت حاکم بر عالم و توحید الهی مربوط است. معمولا عارفان برای بیان حالات و مشهودات خود در این رابطه از زبان نظم و قالب غزل و اصطلاحات خاص شعری استفاده کردهاند. انتساب انسانخدایی به [[نسیمی، عمادالدين|نسیمی]] غیر قابل توجیه است. وی انسان را بزرگترین مظهر الهی در خلقت میداند که کون و مکان گنجایی عظمت او را ندارد. بیان وحدت وجود معمولا به کلمات شبههانگیزی میانجامد که شطح نامیده میشود و برخی تعبیرات نسیمی را باید از همین سنخ دانست و اصولا زبان عرفا با سایر زبانها متفاوت است و همین امر موجب عدم درک تعبیرات آنها شده و از این جهت است که برخی آنها را متهم به کفر و الحاد میکنند<ref>ر.ک: همان، ص27</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش