پرش به محتوا

مجموعه رسائل و مقالات فلسفی علامه رفیعی قزوینی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'ه‎ه' به 'ه‍‌ه'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ز' به 'ی‌ز')
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ه' به 'ه‍‌ه')
خط ۳۸: خط ۳۸:
«مسئله معاد»:
«مسئله معاد»:


نویسنده در این رساله، پس از نقل مشارب و مسالک مختلف در مسئله معاد، به نقل نظریه مختار خود پرداخته، می‌گوید: روح پس از مفارقت از بدن، به بدن برزخى (مثالى) تعلق گرفته و ماده عنصرى و دنیوى بدن، پس از طى مراتب کمال و ارتقا به حدى می‌رسد که لیاقت ساختمان بدن اخروى را دارا شده و در حقیقت روح با همان بدن مثالى و برزخى به بدن اخروى که نتیجه حرکت جوهرى و ارتقای اجزای بدن دنیوى است، تعلق مى‎گیرد و اشکال یک روح و دو بدن - ‎یکى بدن مثالى برزخى و دیگرى بدن مترقى اخروى - ‎پدید نمی‌آید؛ زیرا این دو بدن در طول یکدیگرند و نه در عرض هم تا اشکال وارد باشد و بالاخره این بدن برزخى مطابق با ملکات و کمالات و اخلاق و صفات روح بوده و بدن‏ خاکى دنیوى هم، مطابق با هیئت و شکل بدن مثالى برزخى می‌باشد. این نظریه، اگرچه تکامل‏یافته نظریات [[دشتکی، منصور بن محمد|غیاث‎الدین منصور دشتکى]] و آقا على مدرس تهرانى است و با اعتقادات شرعى و مفاد آیات و احادیث و اخبار معاد مطابقت دارد، از حیث عقلى و حکمى کمتر از دو نظریه پیشین مورد خدشه و صدمه ورود اشکالات است و به‎هرحال تاکنون کسى از فلاسفه و حکمای گذشته و حال، موفق به طرح پیشنهاد نظریه‏‌اى جامع و کامل نشده، که هم با قواعد عقلى و حکمى سازوار افتد و هم بر وفق شریعت حقه باشد. این فقیر نظریه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهین]] را با دقتى که در پیرامون آن نموده و با مشارب دیگر تطبیق کرده‌‏ام، مغایر با هیچ‎یک از آیات و احادیث و اخبار نیافتم؛ زیرا از ظواهر آیات معاد، لزوم مادى بودن بدن اخروى مستفاد نیست؛ اگرچه صورت جسمى آن غیر قابل انکار است و جسم بودن هم تنها به ماده نمی‌باشد و صورت کمالى و داراى فعلیت جسم دنیوى هم، بدن شمرده می‌شود و عود روح در آن با آیات الهى مغایرتى ندارد<ref>ر.ک: همان، صفحه سی‎وپنج – سی‎وشش</ref>.
نویسنده در این رساله، پس از نقل مشارب و مسالک مختلف در مسئله معاد، به نقل نظریه مختار خود پرداخته، می‌گوید: روح پس از مفارقت از بدن، به بدن برزخى (مثالى) تعلق گرفته و ماده عنصرى و دنیوى بدن، پس از طى مراتب کمال و ارتقا به حدى می‌رسد که لیاقت ساختمان بدن اخروى را دارا شده و در حقیقت روح با همان بدن مثالى و برزخى به بدن اخروى که نتیجه حرکت جوهرى و ارتقای اجزای بدن دنیوى است، تعلق مى‎گیرد و اشکال یک روح و دو بدن - ‎یکى بدن مثالى برزخى و دیگرى بدن مترقى اخروى - ‎پدید نمی‌آید؛ زیرا این دو بدن در طول یکدیگرند و نه در عرض هم تا اشکال وارد باشد و بالاخره این بدن برزخى مطابق با ملکات و کمالات و اخلاق و صفات روح بوده و بدن‏ خاکى دنیوى هم، مطابق با هیئت و شکل بدن مثالى برزخى می‌باشد. این نظریه، اگرچه تکامل‏یافته نظریات [[دشتکی، منصور بن محمد|غیاث‎الدین منصور دشتکى]] و آقا على مدرس تهرانى است و با اعتقادات شرعى و مفاد آیات و احادیث و اخبار معاد مطابقت دارد، از حیث عقلى و حکمى کمتر از دو نظریه پیشین مورد خدشه و صدمه ورود اشکالات است و به‍‌هرحال تاکنون کسى از فلاسفه و حکمای گذشته و حال، موفق به طرح پیشنهاد نظریه‏‌اى جامع و کامل نشده، که هم با قواعد عقلى و حکمى سازوار افتد و هم بر وفق شریعت حقه باشد. این فقیر نظریه [[صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم|صدرالمتألهین]] را با دقتى که در پیرامون آن نموده و با مشارب دیگر تطبیق کرده‌‏ام، مغایر با هیچ‎یک از آیات و احادیث و اخبار نیافتم؛ زیرا از ظواهر آیات معاد، لزوم مادى بودن بدن اخروى مستفاد نیست؛ اگرچه صورت جسمى آن غیر قابل انکار است و جسم بودن هم تنها به ماده نمی‌باشد و صورت کمالى و داراى فعلیت جسم دنیوى هم، بدن شمرده می‌شود و عود روح در آن با آیات الهى مغایرتى ندارد<ref>ر.ک: همان، صفحه سی‎وپنج – سی‎وشش</ref>.


«مسئله معراج»:
«مسئله معراج»:
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش