پرش به محتوا

مصقل صفا در نقد کلام مسیحیت: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۷ سپتامبر ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ى‎ب' به 'ى‌ب'
جز (جایگزینی متن - 'ن‎ک' به 'ن‌ک')
جز (جایگزینی متن - 'ى‎ب' به 'ى‌ب')
خط ۴۴: خط ۴۴:
مضافاً اینکه آباى کلیسا به‌تدریج تحت تأثیر اندیشه‌هاى نوافلاطونى، از تثلیث پولس رسول، تفسیرى وجودشناختى ارائه کردند و اتحاد اقنوم دوم و سوم را با خدا به‌صورت اتحاد صفات با ذات الهى مطرح ساختند. مؤلف در این فصل نشان داده است که به‎خوبى بر کلام مسیحیّت وقوف دارد و گریزگاه‌هاى بحث را کاملاً مى‎شناسد. در قدم نخست با مقدمات و براهین دقیق عقلى، هرگونه تعدّدى را از ذات واجب الوجود نفى مى‎کند و اثبات مى‎کند که تثلیث با بساطت و وحدت واجب در تنافى است.
مضافاً اینکه آباى کلیسا به‌تدریج تحت تأثیر اندیشه‌هاى نوافلاطونى، از تثلیث پولس رسول، تفسیرى وجودشناختى ارائه کردند و اتحاد اقنوم دوم و سوم را با خدا به‌صورت اتحاد صفات با ذات الهى مطرح ساختند. مؤلف در این فصل نشان داده است که به‎خوبى بر کلام مسیحیّت وقوف دارد و گریزگاه‌هاى بحث را کاملاً مى‎شناسد. در قدم نخست با مقدمات و براهین دقیق عقلى، هرگونه تعدّدى را از ذات واجب الوجود نفى مى‎کند و اثبات مى‎کند که تثلیث با بساطت و وحدت واجب در تنافى است.


سپس به کتاب مقدس بازمى‎گردد و اوصاف انسانى مسیح را بیرون مى‎کشد تا از این طریق، تغایر و عدم امکان اتّحاد عیسى مسیح با واجب الوجود را اثبات کند. نویسنده «آئینه حق‎نما»، براى جمع بین الوهیّت و فرزند بودن عیسى، به صفاتى چون بصیر و سمیع استدلال مى‎کند که هیچ‎کدام مستلزم جسمیّت نیست. صاحب مصقل تنبّه مى‎دهد که به‎هرحال انجیل، حضرت مسیح را با صفات انسانى و جسمانى توصیف کرده و این صفات با الوهیّت منافات دارد. در اینجا سید احمد مسیر بحث را به سؤال و جواب‌هاى جزئى مى‎کشاند و همه راه‌هاى توجیه را بر خصم خویش مى‎بندد. وى در این میان نشان مى‎دهد که تعبیر «فرزند خدا» در اناجیل اربعه و به‌طور کلّى در عهدین، غیر از معنایى است که مسیحیان متأخر از زمان پولس به بعد ادّعا کرده‌اند. کتاب مقدس، حواریون مسیح، نیکوکاران و راه‎یافتگان و بنى‎اسرائیل و حتى کلّ بشریّت را فرزندان خدا مى‎خواند<ref>ر.ک: همان</ref>.
سپس به کتاب مقدس بازمى‎گردد و اوصاف انسانى مسیح را بیرون مى‎کشد تا از این طریق، تغایر و عدم امکان اتّحاد عیسى مسیح با واجب الوجود را اثبات کند. نویسنده «آئینه حق‎نما»، براى جمع بین الوهیّت و فرزند بودن عیسى، به صفاتى چون بصیر و سمیع استدلال مى‎کند که هیچ‎کدام مستلزم جسمیّت نیست. صاحب مصقل تنبّه مى‎دهد که به‎هرحال انجیل، حضرت مسیح را با صفات انسانى و جسمانى توصیف کرده و این صفات با الوهیّت منافات دارد. در اینجا سید احمد مسیر بحث را به سؤال و جواب‌هاى جزئى مى‎کشاند و همه راه‌هاى توجیه را بر خصم خویش مى‌بندد. وى در این میان نشان مى‎دهد که تعبیر «فرزند خدا» در اناجیل اربعه و به‌طور کلّى در عهدین، غیر از معنایى است که مسیحیان متأخر از زمان پولس به بعد ادّعا کرده‌اند. کتاب مقدس، حواریون مسیح، نیکوکاران و راه‎یافتگان و بنى‎اسرائیل و حتى کلّ بشریّت را فرزندان خدا مى‎خواند<ref>ر.ک: همان</ref>.


در کتاب «آئینه حق‎نما»، مسیح را «علم خداوند» و روح‎القدس را به «میل خداوند به ذات خویش» [محبّت] تفسیر مى‎کند و علم و میل را امورى قائم به ذات و مستلزم تثلیث مى‎داند. مؤلف از دو طریق این مدّعا را ابطال مى‎کند: نخست با مبانى فلسفى اثبات مى‎کند که تأخیر علم و محبّت ذاتى، از ذات اله محال است. سپس با تمسّک به ویژگی‎هاى انسانى - که در انجیل براى مسیح بیان شده - اطلاق علم را بر حضرت عیسى از «سخافت عقل و وقاحت فطرت» مى‎داند. در پایان از این بیان انجیل و قرآن کریم که مسیح را «کلمه» (و به تعبیر مؤلف «حروف») مى‎داند، یک برداشت عرفانى مى‎کند و در نفى علم بودن و الوهیّت مسیح استدلال مى‎کند<ref>ر.ک: همان</ref>.
در کتاب «آئینه حق‎نما»، مسیح را «علم خداوند» و روح‎القدس را به «میل خداوند به ذات خویش» [محبّت] تفسیر مى‎کند و علم و میل را امورى قائم به ذات و مستلزم تثلیث مى‎داند. مؤلف از دو طریق این مدّعا را ابطال مى‎کند: نخست با مبانى فلسفى اثبات مى‎کند که تأخیر علم و محبّت ذاتى، از ذات اله محال است. سپس با تمسّک به ویژگی‎هاى انسانى - که در انجیل براى مسیح بیان شده - اطلاق علم را بر حضرت عیسى از «سخافت عقل و وقاحت فطرت» مى‎داند. در پایان از این بیان انجیل و قرآن کریم که مسیح را «کلمه» (و به تعبیر مؤلف «حروف») مى‎داند، یک برداشت عرفانى مى‎کند و در نفى علم بودن و الوهیّت مسیح استدلال مى‎کند<ref>ر.ک: همان</ref>.
خط ۵۸: خط ۵۸:
نویسنده مصقل صفا در بخشی از کتاب خود، به مسئله بشارت عهدین بر نبوّت پیامبر اکرم(ص) منتقل مى‎شود. یکى از بحث‎انگیزترین مباحث در مناظرات بین مسلمانان و ترسایان همواره همین نکته بوده است. بررسى این بخش از مصقل صفا، خود به مقاله‌اى مفصل نیازمند است. مصحح محترم در تعلیقات خویش قدم فراتر گذاشته و مواضعى از کتاب مقدس را که بر بشارت استدلال شده، یکجا گرد آورده است<ref>ر.ک: همان</ref>.
نویسنده مصقل صفا در بخشی از کتاب خود، به مسئله بشارت عهدین بر نبوّت پیامبر اکرم(ص) منتقل مى‎شود. یکى از بحث‎انگیزترین مباحث در مناظرات بین مسلمانان و ترسایان همواره همین نکته بوده است. بررسى این بخش از مصقل صفا، خود به مقاله‌اى مفصل نیازمند است. مصحح محترم در تعلیقات خویش قدم فراتر گذاشته و مواضعى از کتاب مقدس را که بر بشارت استدلال شده، یکجا گرد آورده است<ref>ر.ک: همان</ref>.


در فصل سوم ابتدا به احکام انجیل و شریعت نصارا مى‎پردازد و نشان مى‎دهد که عبارات انجیل نه‌تنها با تورات در تنافى است، بلکه با دیگر عبارات انجیل نیز سازگار نمى‎باشد. سپس وارد بحث از معاد روحانى و معاد جسمانى مى‎شود. عباراتى که [[علوی عاملی، احمد بن زین‌العابدین|مرحوم علوى عاملى]] از کتاب «آئینه حق‎نما» در این‎باره نقل مى‎کند، چندان گویا نیست، امّا ایشان روحانى بودن معاد را به صاحب کتاب نسبت مى‎دهد و سپس در صدد اثبات معاد جسمانى برمى‎آید. مصقل صفا در مورد معاد جسمانى نیز مطالب جالبى دارد. ایشان معتقد است که همه حکماى الهى به معاد جسمانى باور داشته‌اند، امّا تنها به دلیل نقلى تمسّک مى‎کرده‌اند و از ارائه برهان عقلى عاجز بوده‌اند. ایشان براى نخستین بار در فلسفه بر معاد جسمانى ادله‌اى عقلى اقامه کرده است؛ به‌علاوه با تأمّل در نصوص کتاب مقدس معلوم مى‎شود که انجیل نیز بر معاد جسمانى گواهى مى‎دهد و یا لااقل لازمه پاره‌اى از قطعات انجیل، پذیرش معاد جسمانى است<ref>ر.ک: همان</ref>.
در فصل سوم ابتدا به احکام انجیل و شریعت نصارا مى‎پردازد و نشان مى‎دهد که عبارات انجیل نه‌تنها با تورات در تنافى است، بلکه با دیگر عبارات انجیل نیز سازگار نمى‌باشد. سپس وارد بحث از معاد روحانى و معاد جسمانى مى‎شود. عباراتى که [[علوی عاملی، احمد بن زین‌العابدین|مرحوم علوى عاملى]] از کتاب «آئینه حق‎نما» در این‎باره نقل مى‎کند، چندان گویا نیست، امّا ایشان روحانى بودن معاد را به صاحب کتاب نسبت مى‎دهد و سپس در صدد اثبات معاد جسمانى برمى‎آید. مصقل صفا در مورد معاد جسمانى نیز مطالب جالبى دارد. ایشان معتقد است که همه حکماى الهى به معاد جسمانى باور داشته‌اند، امّا تنها به دلیل نقلى تمسّک مى‎کرده‌اند و از ارائه برهان عقلى عاجز بوده‌اند. ایشان براى نخستین بار در فلسفه بر معاد جسمانى ادله‌اى عقلى اقامه کرده است؛ به‌علاوه با تأمّل در نصوص کتاب مقدس معلوم مى‎شود که انجیل نیز بر معاد جسمانى گواهى مى‎دهد و یا لااقل لازمه پاره‌اى از قطعات انجیل، پذیرش معاد جسمانى است<ref>ر.ک: همان</ref>.


در پایان کتاب، مصنّف به مسئله «نبوّت خاصه» مى‎پردازد و با اشاره به خاتمیّت نبى اکرم(ص)، از پیامبران اولوالعزم و اوصیاى آنها سخن به میان مى‎آورد. هانرى کوربن در مقدّمه خویش در مورد نبوّت و تفسیر اسلامى آن و مقایسه با نبوت در اندیشه مسیحیان نکاتى بیان کرده است که در اینجا مجال طرح آن نیست. [[علوی عاملی، احمد بن زین‌العابدین|میر سید احمد عاملى]] در طى مباحث کتاب سعى مى‎کند که همین تفسیر اسلامى از نبوّت و وحى را از لابه‎لاى انجیل و تورات بیرون کشد<ref>ر.ک: همان</ref>.
در پایان کتاب، مصنّف به مسئله «نبوّت خاصه» مى‎پردازد و با اشاره به خاتمیّت نبى اکرم(ص)، از پیامبران اولوالعزم و اوصیاى آنها سخن به میان مى‎آورد. هانرى کوربن در مقدّمه خویش در مورد نبوّت و تفسیر اسلامى آن و مقایسه با نبوت در اندیشه مسیحیان نکاتى بیان کرده است که در اینجا مجال طرح آن نیست. [[علوی عاملی، احمد بن زین‌العابدین|میر سید احمد عاملى]] در طى مباحث کتاب سعى مى‎کند که همین تفسیر اسلامى از نبوّت و وحى را از لابه‎لاى انجیل و تورات بیرون کشد<ref>ر.ک: همان</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش