۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هو' به 'هو') |
جز (جایگزینی متن - 'یب' به 'یب') |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
بررسی مکتب معتزله و تقسیم آن به دوازده طبقه تاریخی، از جمله مباحث مطرحشده در این بخش است که بر اساس کتاب «المنية و الأمل» ابن مرتضی انجام پذیرفته است. ازآنجاکه نویسنده این کتاب، شیعه زیدی است، در طبقه اول نام [[امام على(ع)|علی(ع)]] را بر خلفای راشدین مقدم نموده است. در دیگر طبقات نیز اسامی ائمه زیدیه و دیگر بزرگان معتزلی را ذکر کرده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص44-40</ref>. | بررسی مکتب معتزله و تقسیم آن به دوازده طبقه تاریخی، از جمله مباحث مطرحشده در این بخش است که بر اساس کتاب «المنية و الأمل» ابن مرتضی انجام پذیرفته است. ازآنجاکه نویسنده این کتاب، شیعه زیدی است، در طبقه اول نام [[امام على(ع)|علی(ع)]] را بر خلفای راشدین مقدم نموده است. در دیگر طبقات نیز اسامی ائمه زیدیه و دیگر بزرگان معتزلی را ذکر کرده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص44-40</ref>. | ||
در بخش دوم کتاب، سایر مذاهب اسلامی دارای افکار فلسفی بررسی شده است؛ چراکه این کتاب در موضوع فلسفه اسلامی است نه تاریخ فرق دینی. به همینخاطر در بررسی فرق اسلامی، غیر از جهت فلسفی یا افکار خاصی که بر استدلال عقلی مبتنی است، چیزی دیگر مد نظر نبوده است. پس جریانات باطنیه اصلی مانند اسماعیلیه، قرامطه و نصیریه مطرح شده است که همگی رویکرد باطنی دارند؛ یعنی نصوص مقدسه یا شبه مقدسه را تأویل | در بخش دوم کتاب، سایر مذاهب اسلامی دارای افکار فلسفی بررسی شده است؛ چراکه این کتاب در موضوع فلسفه اسلامی است نه تاریخ فرق دینی. به همینخاطر در بررسی فرق اسلامی، غیر از جهت فلسفی یا افکار خاصی که بر استدلال عقلی مبتنی است، چیزی دیگر مد نظر نبوده است. پس جریانات باطنیه اصلی مانند اسماعیلیه، قرامطه و نصیریه مطرح شده است که همگی رویکرد باطنی دارند؛ یعنی نصوص مقدسه یا شبه مقدسه را تأویل میبرند؛ تأویلی باطنی که با معنای ظاهری آن نصوص اختلاف کاملی دارد؛ برای اینکه بین این معنا و رویکردهای جدید برای کسب قدرت و گسترش حکومت موافقت ایجاد کنند. از اینجاست که این جریانات، با گرایشهای سیاسی، اجتماعی و اقتصادی مهمی مرتبط هستند<ref>ر.ک: مقدمه، دومین صفحه</ref>. | ||
اسماعیلیه پیروان خود را به یک سری امور نسبت به ائمه الزام میکنند. قاضی نعمان مغربی، کتابی با عنوان «الهمة في آداب اتباع الأئمة» را به این موضوع اختصاص داده که نویسنده، این امور را در یازده مورد خلاصه نموده است؛ از جمله اینکه بر پیروان ائمه لازم است که نفس خود را ادب کنند و اعمالشان در خفا و آشکار موافق با ائمه باشد و از مخالفت با آنها پرهیز کنند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص1048</ref>. | اسماعیلیه پیروان خود را به یک سری امور نسبت به ائمه الزام میکنند. قاضی نعمان مغربی، کتابی با عنوان «الهمة في آداب اتباع الأئمة» را به این موضوع اختصاص داده که نویسنده، این امور را در یازده مورد خلاصه نموده است؛ از جمله اینکه بر پیروان ائمه لازم است که نفس خود را ادب کنند و اعمالشان در خفا و آشکار موافق با ائمه باشد و از مخالفت با آنها پرهیز کنند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص1048</ref>. | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
این یک اشتباه رایج و مصطلح تاریخی است که بنا به برخی شباهتها، اخوانالصفا را اسماعیلی دانسته یا بر اساس آرای نهچندان علمی و آلوده مخالفانشان، اسماعیلی قلمداد نماییم. عبدالرحمن بدوی از جمله کسانی است که چنین ایدهای دارند. وی در این کتاب با فصلی تحت عنوان «الفوارق بين الإسماعيلية و بين إخوانالصفا في مسألة الإبداع» به بررسی تفاوتهای نظری اخوانالصفا و اسماعیلیه پرداخته است. بدوی بهدرستی تأکید میکند: درحالیکه اسماعیلیه هیچ اعتقادی به مسئله فیض ندارند، اخوانالصفا در «الرسائل»، بنیان اعتقادات خود را بر این قاعده نوافلاطونی بنیان نهادهاند؛ کما اینکه فارابی نیز در «آراء أهل المدينة الفاضلة»، نظریه فیض را پذیرفته بود. مبنای نظریه اخوان در این باب چنین است که علت بقای عقل، امداد حضرت باری تعالی بهواسطه فیضی است که بر آن افاضه میشود و نیز علت تمامیت و کمال عقل، استعداد قبول این فیض است. از دیدگاه اخوان، «نفس کلیه» نیز قوه روحانیهای است که بنا به فیض عقل، وجود مییابد. اخوان نخستین ظهور این فیض را جوهر بسیط روحانیهای (عقل فعال) میدانند که در نهایت کمال و فضیلت، نور محض و حامل جمیع صور اشیا است. بنا به نظر بدوی، اخوان هرگاه از ابداع سخن میگویند – بهعنوان مثال «أبدع الموجودات و اخترع المخلوقات» - منظورشان همین فیض است. | این یک اشتباه رایج و مصطلح تاریخی است که بنا به برخی شباهتها، اخوانالصفا را اسماعیلی دانسته یا بر اساس آرای نهچندان علمی و آلوده مخالفانشان، اسماعیلی قلمداد نماییم. عبدالرحمن بدوی از جمله کسانی است که چنین ایدهای دارند. وی در این کتاب با فصلی تحت عنوان «الفوارق بين الإسماعيلية و بين إخوانالصفا في مسألة الإبداع» به بررسی تفاوتهای نظری اخوانالصفا و اسماعیلیه پرداخته است. بدوی بهدرستی تأکید میکند: درحالیکه اسماعیلیه هیچ اعتقادی به مسئله فیض ندارند، اخوانالصفا در «الرسائل»، بنیان اعتقادات خود را بر این قاعده نوافلاطونی بنیان نهادهاند؛ کما اینکه فارابی نیز در «آراء أهل المدينة الفاضلة»، نظریه فیض را پذیرفته بود. مبنای نظریه اخوان در این باب چنین است که علت بقای عقل، امداد حضرت باری تعالی بهواسطه فیضی است که بر آن افاضه میشود و نیز علت تمامیت و کمال عقل، استعداد قبول این فیض است. از دیدگاه اخوان، «نفس کلیه» نیز قوه روحانیهای است که بنا به فیض عقل، وجود مییابد. اخوان نخستین ظهور این فیض را جوهر بسیط روحانیهای (عقل فعال) میدانند که در نهایت کمال و فضیلت، نور محض و حامل جمیع صور اشیا است. بنا به نظر بدوی، اخوان هرگاه از ابداع سخن میگویند – بهعنوان مثال «أبدع الموجودات و اخترع المخلوقات» - منظورشان همین فیض است. | ||
بدوی نفس این اختلاف میان اخوان و اسماعیلیه در امر ابداع و فیض را مبنا قرار داده و نتیجه میگیرد که اخوان در مواضع بسیار، اسماعیلیه را به تمسخر گرفته و آنها را مسبعه مینامند. نویسنده کتاب به این کلام اخوان استناد میکند: «مسبعه، توغّل بسیار میکنند، در کشف اشیای هفتگانه تا در آنها، مفاهیم عجیب و غریبی را اظهار دارند». همچنین بدوی میگوید: از این عبارات معلوم میشود که اخوانالصفا خود را از اسماعیلیه نمیشمارند، پس اگر ما علاوه بر آنچه ذکر شد، موارد دیگری از تفاوتهای جدی میان اخوان و اسماعیلیه را متذکر شویم، یقین پیدا میکنیم که اخوانالصفا مستقل از اسماعیلیه بوده و اسماعیلی محسوب نمیشوند و بلکه هرکدام مذهب جداگانهای دارند؛ به همین دلیل بسیار حیرت میکنیم از اینکه | بدوی نفس این اختلاف میان اخوان و اسماعیلیه در امر ابداع و فیض را مبنا قرار داده و نتیجه میگیرد که اخوان در مواضع بسیار، اسماعیلیه را به تمسخر گرفته و آنها را مسبعه مینامند. نویسنده کتاب به این کلام اخوان استناد میکند: «مسبعه، توغّل بسیار میکنند، در کشف اشیای هفتگانه تا در آنها، مفاهیم عجیب و غریبی را اظهار دارند». همچنین بدوی میگوید: از این عبارات معلوم میشود که اخوانالصفا خود را از اسماعیلیه نمیشمارند، پس اگر ما علاوه بر آنچه ذکر شد، موارد دیگری از تفاوتهای جدی میان اخوان و اسماعیلیه را متذکر شویم، یقین پیدا میکنیم که اخوانالصفا مستقل از اسماعیلیه بوده و اسماعیلی محسوب نمیشوند و بلکه هرکدام مذهب جداگانهای دارند؛ به همین دلیل بسیار حیرت میکنیم از اینکه میبینیم برخی اصرار دارند اخوان را اسماعیلی دانسته و مذهب هر دو را واحد و مشابه بدانند<ref>ر.ک: بلخاری قهی، حسن، ص73-72؛ متن کتاب، ص979-978</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش