۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یز' به 'یز') |
جز (جایگزینی متن - 'تا' به 'تا') |
||
خط ۴۱: | خط ۴۱: | ||
</div> | </div> | ||
'''میرزا محمدحسن اصفهانی، ملقب به صفیعلیشاه''' (1251-1316ق)، از صوفیان بزرگ سلسله | '''میرزا محمدحسن اصفهانی، ملقب به صفیعلیشاه''' (1251-1316ق)، از صوفیان بزرگ سلسله نعمتاللهى و از ارادتمندان رحمتعلیشاه و منورعلیشاه بوده و کتاب «زبدة الأسرار» از آثار اوست. از جمله فعالیتهای او مبارزه با شیخیه و بابیت و بهائیت بود. | ||
== ولادت == | == ولادت == | ||
خط ۴۸: | خط ۴۸: | ||
وی در سن ۲۱ سالگی، و به سال ۱۲۷۲ هجری قمری به شیراز رفت و به میرزاکوچک رحمت علیشاه سر سپرد و جزو مریدان او گردید و به اصطلاح دراویش، به شرف توبه و تلقین از حضرتش مشرف گردید. وی همچنین در اوایل امر، علاوه بر شیراز، مدتی در کرمان و یزد اقامت نمود و سپس به هندوستان رفت و برای چند سال در آن دیار اقامت نمود. | وی در سن ۲۱ سالگی، و به سال ۱۲۷۲ هجری قمری به شیراز رفت و به میرزاکوچک رحمت علیشاه سر سپرد و جزو مریدان او گردید و به اصطلاح دراویش، به شرف توبه و تلقین از حضرتش مشرف گردید. وی همچنین در اوایل امر، علاوه بر شیراز، مدتی در کرمان و یزد اقامت نمود و سپس به هندوستان رفت و برای چند سال در آن دیار اقامت نمود. | ||
شرح حال او را برادرش، رضا، ملقب به حضورعلى | شرح حال او را برادرش، رضا، ملقب به حضورعلى نعمتاللهى، در رسالهاى به نام «تعرفة الأولياء»، از قول خود صفیعلیشاه، به نظم درآورده است. گزارشى از این رساله را مسعود همایونى در کتاب «تاریخ سلسلههاى طریقه نعمةاللهية در ایران» به نثر نوشته است<ref>ر.ک: اسفندیار، محمدرضا</ref>. | ||
صفى همراه با رحمتعلیشاه به کرمان رفت و به اشاره وی سرودن کتاب «زبدة الأسرار» را آغاز کرد. پس از وفات رحمتعلیشاه، وی دست ارادت به منورعلیشاه داد که عموى رحمتعلیشاه و مدعى جانشینی او بود. صفی در حمایت از او و نفى مخالفانش کوشید؛ از جمله گویا مقالاتى نوشت در برترى وی بر سعادتعلیشاه، که ارادتمندانش وی را جانشین برحق رحمتعلیشاه میدانستند. همچنین در «زبدة الأسرار» اشعارى دارد که متضمن تعریضات تند نسبت به سعادتعلیشاه و دفاع از منورعلیشاه است<ref>ر.ک: همان</ref>. | صفى همراه با رحمتعلیشاه به کرمان رفت و به اشاره وی سرودن کتاب «زبدة الأسرار» را آغاز کرد. پس از وفات رحمتعلیشاه، وی دست ارادت به منورعلیشاه داد که عموى رحمتعلیشاه و مدعى جانشینی او بود. صفی در حمایت از او و نفى مخالفانش کوشید؛ از جمله گویا مقالاتى نوشت در برترى وی بر سعادتعلیشاه، که ارادتمندانش وی را جانشین برحق رحمتعلیشاه میدانستند. همچنین در «زبدة الأسرار» اشعارى دارد که متضمن تعریضات تند نسبت به سعادتعلیشاه و دفاع از منورعلیشاه است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
صفى تا 1280 در یزد ماند و آنگاه، برای دومینبار، به هندوستان رفت و علیشاه آقاخان دوم، رهبر اسماعیلیه، از او استقبال کرد. گویا علت سفر او به هندوستان، درخواست علیشاه از منورعلیشاه بود مبنی بر فرستادن شیخ مؤتمنى از طریقت | صفى تا 1280 در یزد ماند و آنگاه، برای دومینبار، به هندوستان رفت و علیشاه آقاخان دوم، رهبر اسماعیلیه، از او استقبال کرد. گویا علت سفر او به هندوستان، درخواست علیشاه از منورعلیشاه بود مبنی بر فرستادن شیخ مؤتمنى از طریقت نعمتاللهى. صفی از هند به زیارت خانه خدا رفت و سپس به هندوستان بازگشت و تألیف «زبدة الأسرار» را به پایان برد و آن را در بمبئى، با حمایت علیشاه، به چاپ رساند. در این سفر وی با بسیارى از مرتاضان و جوکیان ملاقات و گفتگو کرد. پس از چهار سال اقامت در هند، به زیارت عتبات عالیات رفت و در نجف به دیدار [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شیخ مرتضى انصارى]]، از بزرگترین عالمان شیعه و مهمترین مرجع شیعیان عصر، رفت. قصد او از این دیدار، تحویل هدایاى علیشاه، رهبر اسماعیلیان و ابلاغ پیامى از سوى وى بود. گفتهاند که [[انصاری، مرتضی بن محمدامین|شیخ مرتضی انصاری]] از او بهگرمی استقبال و تلویحاً از «زبدة الأسرار» تمجید کرد<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
صفی سپس به ایران آمد و به یزد رفت. در این ایام بر سر جانشینى رحمتعلیشاه، میان سعادتعلیشاه و منورعلیشاه نزاع بالا گرفته بود. صفى بااینکه قبلاً دست ارادت به منورعلیشاه داده بود، براى دورى از منازعات، عزم هندوستان کرد تا باقى عمر را در دکن بماند، اما پس از دو سال اقامت، مشکلاتی پیش آمد که موجب شد به عزم مشهد رهسپار ایران شود. گویا این سال مصادف با وقوع قحطى بود و صفى موفق به سفر مشهد نشد و ناچار در تهران اقامت گزید<ref>ر.ک: همان</ref>. | صفی سپس به ایران آمد و به یزد رفت. در این ایام بر سر جانشینى رحمتعلیشاه، میان سعادتعلیشاه و منورعلیشاه نزاع بالا گرفته بود. صفى بااینکه قبلاً دست ارادت به منورعلیشاه داده بود، براى دورى از منازعات، عزم هندوستان کرد تا باقى عمر را در دکن بماند، اما پس از دو سال اقامت، مشکلاتی پیش آمد که موجب شد به عزم مشهد رهسپار ایران شود. گویا این سال مصادف با وقوع قحطى بود و صفى موفق به سفر مشهد نشد و ناچار در تهران اقامت گزید<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
خط ۶۱: | خط ۶۱: | ||
==فعالیتهای فرهنگی== | ==فعالیتهای فرهنگی== | ||
صفی در سالهاى اقامتش در تهران، علاوه بر تربیت شاگردان، آثارى به نظم و نثر نوشت. یکى از فعالیتهای مهم وی، مبارزه با شیخیه و بابیت و بهائیت بود. او حتی یکى از اهداف تألیف تفسیر منظومش را از قرآن، علاوه بر ترغیب «مردم فارسیزبان به خواندن و فهمیدن معانى و نکات عرفانى قرآن»، مبارزه با بابیه ذکر کرده است و بر آن بود که هرکس این تفسیر را بخواند دیگر به بابیه اعتنایی نمیکند. صفى درویشان | صفی در سالهاى اقامتش در تهران، علاوه بر تربیت شاگردان، آثارى به نظم و نثر نوشت. یکى از فعالیتهای مهم وی، مبارزه با شیخیه و بابیت و بهائیت بود. او حتی یکى از اهداف تألیف تفسیر منظومش را از قرآن، علاوه بر ترغیب «مردم فارسیزبان به خواندن و فهمیدن معانى و نکات عرفانى قرآن»، مبارزه با بابیه ذکر کرده است و بر آن بود که هرکس این تفسیر را بخواند دیگر به بابیه اعتنایی نمیکند. صفى درویشان نعمتاللهى را از رفتن به مجالس وعظ شیخیه بهشدت نهى میکرد و میگفت سخنان آنان «شهدى است آلوده به زهر (که) همهکس ملتفت نیست». او تا آنجا پیش میرفت که سفارش میکرد اگر درویشى، شیخى شده باشد و بخواهد دوباره برگردد و درویش شود، او را از خود برانید<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
صفیعلیشاه در 1311ق، رسالهاى در رد کتاب «ایقان» بهاءالله نوشت، که احتمالا همان رساله صفوت است که در آن صفى یکی از احادیثی را که بهاءالله در ایقان تفسیر کرده بود، شرح داده و در ضمن آن، مندرجات ایقان را رد کرده است. یکی از بهائیان به نام حاجی میرزا حسن شیرازى، معروف به خرطومى نیز در جواب صفى رسالهاى به نام «نجم العرفان في رد من اعترض على الإيقان» را در بمبئى به چاپ رساند؛ اما برخی، بهاشتباه، این رساله را به صفى نسبت دادهاند. گویا ردیه صفى تشکیلات بهائى را به زحمت انداخت و آنان را وادار به پاسخگویى و چارهجویى کرد. علاوه بر رساله خرطومى، چند نامه هم عبدالبهاء در پاسخ به صفى نوشت که در آنها، بهجای پاسخگویی، از در دوستى درآمد و مقام صفى را در عرفان ستود<ref>ر.ک: همان</ref>. | صفیعلیشاه در 1311ق، رسالهاى در رد کتاب «ایقان» بهاءالله نوشت، که احتمالا همان رساله صفوت است که در آن صفى یکی از احادیثی را که بهاءالله در ایقان تفسیر کرده بود، شرح داده و در ضمن آن، مندرجات ایقان را رد کرده است. یکی از بهائیان به نام حاجی میرزا حسن شیرازى، معروف به خرطومى نیز در جواب صفى رسالهاى به نام «نجم العرفان في رد من اعترض على الإيقان» را در بمبئى به چاپ رساند؛ اما برخی، بهاشتباه، این رساله را به صفى نسبت دادهاند. گویا ردیه صفى تشکیلات بهائى را به زحمت انداخت و آنان را وادار به پاسخگویى و چارهجویى کرد. علاوه بر رساله خرطومى، چند نامه هم عبدالبهاء در پاسخ به صفى نوشت که در آنها، بهجای پاسخگویی، از در دوستى درآمد و مقام صفى را در عرفان ستود<ref>ر.ک: همان</ref>. |
ویرایش