پرش به محتوا

فقه‌پژوهی قرآنی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۷ سپتامبر ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ه‎ب' به 'ه‌ب'
جز (جایگزینی متن - 'ی‎ب' به 'ی‌ب')
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ب' به 'ه‌ب')
خط ۴۲: خط ۴۲:
در فصل نخست، قرآن به‌عنوان یکی از منابع فقهی مورد بحث و بررسی قرار گرفته و سپس ویژگی‎های فقه قرآن بازگو گردیده و ادله تشریعی بودن آن بیان شده است<ref>ر.ک: همان، ص21</ref>.
در فصل نخست، قرآن به‌عنوان یکی از منابع فقهی مورد بحث و بررسی قرار گرفته و سپس ویژگی‎های فقه قرآن بازگو گردیده و ادله تشریعی بودن آن بیان شده است<ref>ر.ک: همان، ص21</ref>.


در فصل دوم، حدود فقه و احکام قرآن مورد کنکاش قرار گرفته و به پرسش‎های اصلی در فقه‎پژوهی قرآنی، یعنی گستره احکام، تعداد آیات احکام و طبقه‎بندی آن، مورد توجه قرار گرفته است<ref>ر.ک: همان</ref>.
در فصل دوم، حدود فقه و احکام قرآن مورد کنکاش قرار گرفته و به پرسش‎های اصلی در فقه‎پژوهی قرآنی، یعنی گستره احکام، تعداد آیات احکام و طبقه‌بندی آن، مورد توجه قرار گرفته است<ref>ر.ک: همان</ref>.


احکام تشریعی قرآن، گرچه شامل احکام اعتقادی، اخلاقی و فقهی می‌گردد، اما آنچه به‌صورت اصطلاح آیات احکام در زبان فقیهان و مفسران به‌کار رفته و یا در کتاب‌های حقوقی متداول شده، احکام عملی است که در زمینه عبادات، معاملات، تصرفات و عقوبات، مطرح شده است. به همین دلیل، دستوراتی که به عقیده انسان نسبت به خدا، مبدأ، معاد، ایمان به رسل، ملائکه و عالم غیب مربوط می‌شود و یا آنچه به قلب و سیر و سلوک، آراستگی به فضایل و دوری از رذایل مربوط می‌باشد، از مصادیق احکام تشریعی محسوب نشده و آیات مربوط به آن، جزو احکام قرآن، شمارش نگردیده است. به همین دلیل، عمده تفسیرهای فقهی از طرح این دسته از آیات، به‌عنوان تشریعیات قرآن، خودداری نموده و آن را از حدود فقه قرآن خارج کرده‌اند. نویسنده در این فصل، در پی پاسخ به این سؤال است که آیا چنین تلقی از احکام قرآن، درست است؟ آیا می‌توان آیات احکام را در این محدوده قرار داد. نویسنده در این فصل، به دنبال پرسش‎هایی نظیر این است که منظور از فقه و احکام چیست؟ تقسیم احکام به تکلیفی و وضعی، بر چه مبنا انجام گرفته است؟ تلقی قدما از آیات فقهی و حکمی چه بوده و دیدگاه‌های متفاوت کدام است؟ تعداد آیات احکام و طبقه‎بندی آنها را چه اندازه می‌دانسته‌اند؟
احکام تشریعی قرآن، گرچه شامل احکام اعتقادی، اخلاقی و فقهی می‌گردد، اما آنچه به‌صورت اصطلاح آیات احکام در زبان فقیهان و مفسران به‌کار رفته و یا در کتاب‌های حقوقی متداول شده، احکام عملی است که در زمینه عبادات، معاملات، تصرفات و عقوبات، مطرح شده است. به همین دلیل، دستوراتی که به عقیده انسان نسبت به خدا، مبدأ، معاد، ایمان به رسل، ملائکه و عالم غیب مربوط می‌شود و یا آنچه به قلب و سیر و سلوک، آراستگی به فضایل و دوری از رذایل مربوط می‌باشد، از مصادیق احکام تشریعی محسوب نشده و آیات مربوط به آن، جزو احکام قرآن، شمارش نگردیده است. به همین دلیل، عمده تفسیرهای فقهی از طرح این دسته از آیات، به‌عنوان تشریعیات قرآن، خودداری نموده و آن را از حدود فقه قرآن خارج کرده‌اند. نویسنده در این فصل، در پی پاسخ به این سؤال است که آیا چنین تلقی از احکام قرآن، درست است؟ آیا می‌توان آیات احکام را در این محدوده قرار داد. نویسنده در این فصل، به دنبال پرسش‎هایی نظیر این است که منظور از فقه و احکام چیست؟ تقسیم احکام به تکلیفی و وضعی، بر چه مبنا انجام گرفته است؟ تلقی قدما از آیات فقهی و حکمی چه بوده و دیدگاه‌های متفاوت کدام است؟ تعداد آیات احکام و طبقه‌بندی آنها را چه اندازه می‌دانسته‌اند؟
نویسنده، معتقد است در صورت پاسخ به این سؤال‎ها، حدود فقه قرآن و احکام تشریعی و مبنای آنان در این زمینه، روشن می‌گردد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص109-‎110</ref>.
نویسنده، معتقد است در صورت پاسخ به این سؤال‎ها، حدود فقه قرآن و احکام تشریعی و مبنای آنان در این زمینه، روشن می‌گردد<ref>ر.ک: متن کتاب، ص109-‎110</ref>.


خط ۵۱: خط ۵۱:
فصل چهارم، به جامعیت شریعت و جامعیت دین، به‌عنوان یکی از مباحث معرفت‎شناسی آیات احکام، اختصاص یافته است. در این بحث، گرچه مطالبی، مانند قلمرو دین، انتظار از دین، بحث تأثیر انتظار از دین در فهم نصوص، نظریه حداقل و حداکثری و احکام ثابت و متغیر، مورد توجه قرار گرفته، اما هدف مهم این فصل، تبیین این نکته می‌باشد که اگر قرآن دارای یک تئوری کامل الهی و دستگاه سازنده نظام فکری و اعتقادی است، آیا نسبت به شریعت هم چنین مفهومی قابل اثبات است و اگر قابل اثبات است، به چه معناست؟ آیا به این معناست که قرآن تمام احکام، فروع و جزئیات را بیان کرده، یا آنچه از قرآن توقع می‌رود، بیان کلیات و اصول و تعیین سرخط احکام است؟ برای اینکه این موضوع منقح شود، ملاک‎های جامعیت بیان می‌شود که تفصیل این بحث، به کتاب مستقلی که نویسنده تألیف کرده، احاله شده است<ref>ر.ک: همان</ref>.
فصل چهارم، به جامعیت شریعت و جامعیت دین، به‌عنوان یکی از مباحث معرفت‎شناسی آیات احکام، اختصاص یافته است. در این بحث، گرچه مطالبی، مانند قلمرو دین، انتظار از دین، بحث تأثیر انتظار از دین در فهم نصوص، نظریه حداقل و حداکثری و احکام ثابت و متغیر، مورد توجه قرار گرفته، اما هدف مهم این فصل، تبیین این نکته می‌باشد که اگر قرآن دارای یک تئوری کامل الهی و دستگاه سازنده نظام فکری و اعتقادی است، آیا نسبت به شریعت هم چنین مفهومی قابل اثبات است و اگر قابل اثبات است، به چه معناست؟ آیا به این معناست که قرآن تمام احکام، فروع و جزئیات را بیان کرده، یا آنچه از قرآن توقع می‌رود، بیان کلیات و اصول و تعیین سرخط احکام است؟ برای اینکه این موضوع منقح شود، ملاک‎های جامعیت بیان می‌شود که تفصیل این بحث، به کتاب مستقلی که نویسنده تألیف کرده، احاله شده است<ref>ر.ک: همان</ref>.


یکی از مباحث نظری آیات احکام، بحث استفاده از امثال قرآن کریم در استنباط حکم است. در امثال قرآن، خداوند متعال در مقال تکلیف و تحذیر مخاطبان خود به‌صورت امر و نهی و یا خبر، وظیفه‌ای نخواسته است، تا بتوان به‌طور صریح و روشن و بر طبق ضوابط و قواعد اصولی و مفاد ظاهری، نص این کلمات را حمل بر تکالیف مولوی و ارشادی کرد، بلکه قرآن به‌صورت خبر یا با آوردن مثال و یا تشبیه، پیامی را القا کرده که چه‎بسا می‌توان از آن استفاده حکمی واجب یا حرام یا کراهت و یا استحباب کرد. پس دلالت کلام صریح نیست، بلکه با اشاره و به‌طور غیر مستقیم دلالت می‌کند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص299</ref>؛ ازاین‎رو، در فصل پنجم، امثال در آیات احکام بررسی شده و به این پرسش، توجه شده است که آیا می‌توان از امثال، استنباط حکم کرد؟ اگر مثل در مقام بیان تکلیف و تحذیر مخاطبان خود نیست، پس چگونه می‌توان از آن احکام مولوی و ارشادی به‎ دست آورد؟<ref>ر.ک: مقدمه مؤلف، ص22</ref>.
یکی از مباحث نظری آیات احکام، بحث استفاده از امثال قرآن کریم در استنباط حکم است. در امثال قرآن، خداوند متعال در مقال تکلیف و تحذیر مخاطبان خود به‌صورت امر و نهی و یا خبر، وظیفه‌ای نخواسته است، تا بتوان به‌طور صریح و روشن و بر طبق ضوابط و قواعد اصولی و مفاد ظاهری، نص این کلمات را حمل بر تکالیف مولوی و ارشادی کرد، بلکه قرآن به‌صورت خبر یا با آوردن مثال و یا تشبیه، پیامی را القا کرده که چه‌بسا می‌توان از آن استفاده حکمی واجب یا حرام یا کراهت و یا استحباب کرد. پس دلالت کلام صریح نیست، بلکه با اشاره و به‌طور غیر مستقیم دلالت می‌کند<ref>ر.ک: متن کتاب، ص299</ref>؛ ازاین‎رو، در فصل پنجم، امثال در آیات احکام بررسی شده و به این پرسش، توجه شده است که آیا می‌توان از امثال، استنباط حکم کرد؟ اگر مثل در مقام بیان تکلیف و تحذیر مخاطبان خود نیست، پس چگونه می‌توان از آن احکام مولوی و ارشادی به‎ دست آورد؟<ref>ر.ک: مقدمه مؤلف، ص22</ref>.


یکی از مباحث نظری آیات احکام، بحث قصص قرآن است؛ به این معنا که آیا می‌توان از قصص قرآن، احکام فقهی را استنباط کرد؟ این بحث از این جهت حایز اهمیت است که بخش گسترده‌ای از آیات قرآن را قصه‌های اقوام پیشین و زندگی پیامبران الهی(ع) تشکیل می‌دهد و در آن، از کارهای نیک و بد آن مردمان و همچنین احکام خاصی از شرایع گذشته، یاد شده است و یا پیامبران(ع) اعمالی انجام داده‌انده که دلیلی خاص بر نفی و نسخ یا محدودیت زمانی آن وارد نشده تا بگوییم مخصوص ادیان پیشین بوده است؛ ازاین‎رو، در فصل ششم، ضمن بررسی قصص در قرآن، به بحث پیرامون استنباط احکام فقهی از قصص قرآنی، پرداخته شده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص325</ref>.
یکی از مباحث نظری آیات احکام، بحث قصص قرآن است؛ به این معنا که آیا می‌توان از قصص قرآن، احکام فقهی را استنباط کرد؟ این بحث از این جهت حایز اهمیت است که بخش گسترده‌ای از آیات قرآن را قصه‌های اقوام پیشین و زندگی پیامبران الهی(ع) تشکیل می‌دهد و در آن، از کارهای نیک و بد آن مردمان و همچنین احکام خاصی از شرایع گذشته، یاد شده است و یا پیامبران(ع) اعمالی انجام داده‌انده که دلیلی خاص بر نفی و نسخ یا محدودیت زمانی آن وارد نشده تا بگوییم مخصوص ادیان پیشین بوده است؛ ازاین‎رو، در فصل ششم، ضمن بررسی قصص در قرآن، به بحث پیرامون استنباط احکام فقهی از قصص قرآنی، پرداخته شده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ص325</ref>.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش