۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یب' به 'یب') |
جز (جایگزینی متن - 'هق' به 'هق') |
||
خط ۲۷: | خط ۲۷: | ||
}} | }} | ||
'''تاریخ سند معروف به تاریخ معصومی'''، تألیف [[بکری، محمد معصوم |سید محمدمعصوم بکری]]، تاریخ محلی سند در | '''تاریخ سند معروف به تاریخ معصومی'''، تألیف [[بکری، محمد معصوم |سید محمدمعصوم بکری]]، تاریخ محلی سند در شبهقاره هند میباشد که توسط [[داود پوته، عمر بن محمد|عمر بن محمد داودپوته]] تصحیح شده است. | ||
==انگیزه نگارش== | ==انگیزه نگارش== | ||
خط ۵۰: | خط ۵۰: | ||
آنچه در عمده مطالب چهار جزء کتاب مشهود است، این است که نویسنده در درجه اول به مسائل سیاسی و نظامی پرداخته است و تنها در یک جزء (جزءسوم) به مسائل فرهنگی، بهویژه معرفی علما و اندیشمندان، سادات و مشایخ، قضات و فضلا، شعرا و ادبا میپردازد و در تمام اثر، مسائل اجتماعی، اقتصادی و عمرانی، موردی قابل اعتنا یافت نمیشود. در واقع جزء سوم یک فرهنگنامه محلی از رجال و مشاهیر سند میباشد<ref>ر.ک: همان</ref>. | آنچه در عمده مطالب چهار جزء کتاب مشهود است، این است که نویسنده در درجه اول به مسائل سیاسی و نظامی پرداخته است و تنها در یک جزء (جزءسوم) به مسائل فرهنگی، بهویژه معرفی علما و اندیشمندان، سادات و مشایخ، قضات و فضلا، شعرا و ادبا میپردازد و در تمام اثر، مسائل اجتماعی، اقتصادی و عمرانی، موردی قابل اعتنا یافت نمیشود. در واقع جزء سوم یک فرهنگنامه محلی از رجال و مشاهیر سند میباشد<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
در جزء اول اثر، بیشتر نقل قولها از کتابهای قبلی در باب سند از جمله «چچنامه» سند است. در ابتدای این جزء که مقدماتی در زمینه ورود اسلام به | در جزء اول اثر، بیشتر نقل قولها از کتابهای قبلی در باب سند از جمله «چچنامه» سند است. در ابتدای این جزء که مقدماتی در زمینه ورود اسلام به شبهقاره است، به دولت هند و مذهب داهر بن چچ قبل از ورود محمد بن قاسم پرداخته و علل ورود سپاه اموی در سال ٩٢ق را مورد بررسی قرار داده و به فتوحات در مناطقی مانند سیوستان، الور، ملتان، دیبالپور، قنوج و مکران اشاره داشته است.<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
از جمله اشتباهاتی که در این جزء و در چند موضع به چشم میآید، بهجای دمشق، مرکز خلافت اموی، سخن از دارالسلام بغداد است که در آن زمان به وجود نیامده بود و بیش از نیم قرن پس از ولید و در زمان منصور عباسی و به سال ١٤٥ق، بنیان گذاشته شده است.<ref>همان، ص98</ref>. | از جمله اشتباهاتی که در این جزء و در چند موضع به چشم میآید، بهجای دمشق، مرکز خلافت اموی، سخن از دارالسلام بغداد است که در آن زمان به وجود نیامده بود و بیش از نیم قرن پس از ولید و در زمان منصور عباسی و به سال ١٤٥ق، بنیان گذاشته شده است.<ref>همان، ص98</ref>. | ||
خط ۵۸: | خط ۵۸: | ||
در سومین جزء کتاب هرچند عمده مطالب درباره حکام ارغونیه، بهویژه استیلای آنان بر سند است، اما قسمتهایی در باب قلمرو تیموریان هرات و نواحی تحت سلطه آنان از جمله بلخ، قندهار و کابل است و یا اتفاقات مربوط به برخی حوادث همزمان با ابتدای صفویان در ایران (شاه اسماعیل اول) یا روی کار آمدن بابریان در هند و نیز تسلط شیرخان سوری بر همایون است. همچنین درگیریها و محاربات امرای محلی در مناطق سند، ملتان و تهته و اقدامات نظامی ارغونیان، ترخانیان و محمودخان بهکری است.<ref>ر.ک: همان، ص99</ref>. | در سومین جزء کتاب هرچند عمده مطالب درباره حکام ارغونیه، بهویژه استیلای آنان بر سند است، اما قسمتهایی در باب قلمرو تیموریان هرات و نواحی تحت سلطه آنان از جمله بلخ، قندهار و کابل است و یا اتفاقات مربوط به برخی حوادث همزمان با ابتدای صفویان در ایران (شاه اسماعیل اول) یا روی کار آمدن بابریان در هند و نیز تسلط شیرخان سوری بر همایون است. همچنین درگیریها و محاربات امرای محلی در مناطق سند، ملتان و تهته و اقدامات نظامی ارغونیان، ترخانیان و محمودخان بهکری است.<ref>ر.ک: همان، ص99</ref>. | ||
قسمت سوم اثر، نسبت به دو بخش قبلی و نیز جزء آخر، از تنوع بیشتری برخوردار است؛ زیرا به غرائب و دیدنیهای مناطقی از سند چون سیوی اشاره نموده و از وسعت نهالهای پنبه، وجود حیات وحش از جمله مارهای گزنده و آب گوگرد مهلک آن یاد کرده و از مکانی تاریخی و زیارتی مانند کوه مکلی که از جمله قبرستانهای مهم معنوی در سند و | قسمت سوم اثر، نسبت به دو بخش قبلی و نیز جزء آخر، از تنوع بیشتری برخوردار است؛ زیرا به غرائب و دیدنیهای مناطقی از سند چون سیوی اشاره نموده و از وسعت نهالهای پنبه، وجود حیات وحش از جمله مارهای گزنده و آب گوگرد مهلک آن یاد کرده و از مکانی تاریخی و زیارتی مانند کوه مکلی که از جمله قبرستانهای مهم معنوی در سند و شبهقاره و مدفن بسیاری از عرفا، دانشمندان و سلاطین است، اخباری ارائه نموده است.<ref>ر.ک: همان، ص99-100</ref>. | ||
در کنار اطلاعات شایان و ارزشمندی که در باب ارغونیان مانند امیر ذوالنون و پسرش شاهبیگ آورده، همزمانی و رؤیت حوادث و اتفاقات از سوی نویسنده، بر ارزش کار او افزوده است. از حکامی که همزمان با ارغونیان در برخی مناطق سند از جمله بهکر و لنگان استیلا داشته، نام برده و اخباری در اختیار میگذارد؛ از جمله اینکه سلطان محمودخان بهکری را اصفهانیالاصل و از موضعی به نام خواسکان یا خراسان دانسته که باید همان خوراسگان اصفهان باشد. نویسنده از اجداد محمودخان و علل انتقال آنان به سند، مطالبی را عرضه کرده که قابل تأمل است.<ref>همان، ص100</ref>. | در کنار اطلاعات شایان و ارزشمندی که در باب ارغونیان مانند امیر ذوالنون و پسرش شاهبیگ آورده، همزمانی و رؤیت حوادث و اتفاقات از سوی نویسنده، بر ارزش کار او افزوده است. از حکامی که همزمان با ارغونیان در برخی مناطق سند از جمله بهکر و لنگان استیلا داشته، نام برده و اخباری در اختیار میگذارد؛ از جمله اینکه سلطان محمودخان بهکری را اصفهانیالاصل و از موضعی به نام خواسکان یا خراسان دانسته که باید همان خوراسگان اصفهان باشد. نویسنده از اجداد محمودخان و علل انتقال آنان به سند، مطالبی را عرضه کرده که قابل تأمل است.<ref>همان، ص100</ref>. |
ویرایش