۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هج' به 'هج') |
جز (جایگزینی متن - 'یز' به 'یز') |
||
خط ۶۶: | خط ۶۶: | ||
نسب او به موسی مبرقع پسر امام جواد(ع) میرسد. به همین دلیل است که خانواده او برقعی و مبرقعی لقب دارند. از تیره سادات برقعی در قم نیز ساکنند و در خراسان هم سلسله بزرگ و معروفی را تشکیل میدهند. عماد خراسانی، هم از طرف مادر سید است و هم از طرف پدر. از طرف پدر چنانکه گذشت از سادات برقعی رضوی هستند و مادرش از سادات حسینی است.<ref>ر.ک: همان</ref> | نسب او به موسی مبرقع پسر امام جواد(ع) میرسد. به همین دلیل است که خانواده او برقعی و مبرقعی لقب دارند. از تیره سادات برقعی در قم نیز ساکنند و در خراسان هم سلسله بزرگ و معروفی را تشکیل میدهند. عماد خراسانی، هم از طرف مادر سید است و هم از طرف پدر. از طرف پدر چنانکه گذشت از سادات برقعی رضوی هستند و مادرش از سادات حسینی است.<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
پدرش «سید محمدتقی معین دفتر» از صاحبمنصبان آستان قدس رضوی بود و مادرش بیبی «حرمت» از بانوان محترم خاندانش. اقوام عماد بهویژه از طرف مادری اهل ذوق و فضل و ادب بودند. پدرش نیز شعر میگفته و «معین» تخلص میکرده ولی اعتنایی به جمع اشعارش نداشته و از روی تفنن شعر میگفته است. همچنین صدای خوشی داشته است.<ref>ر.ک: همان، ص15-16</ref> عماد در سهسالگی مادر و در ششسالگی پدرش را از دست داد و پرورشش به عهده پدربزرگ (سید محمد اقتدار التولیه) و مادربزرگش (بیبی زهرا ملقب به بیبی عالم) از طرف مادری، افتاد. اقتدار التولیه هم در سیزدهسالگی عماد، از دنیا رفت و عماد پیش بیبی عالم ماند.<ref>ر.ک: همان، ص16</ref> بیبی عالم، او را «آق عماد» صدا | پدرش «سید محمدتقی معین دفتر» از صاحبمنصبان آستان قدس رضوی بود و مادرش بیبی «حرمت» از بانوان محترم خاندانش. اقوام عماد بهویژه از طرف مادری اهل ذوق و فضل و ادب بودند. پدرش نیز شعر میگفته و «معین» تخلص میکرده ولی اعتنایی به جمع اشعارش نداشته و از روی تفنن شعر میگفته است. همچنین صدای خوشی داشته است.<ref>ر.ک: همان، ص15-16</ref> عماد در سهسالگی مادر و در ششسالگی پدرش را از دست داد و پرورشش به عهده پدربزرگ (سید محمد اقتدار التولیه) و مادربزرگش (بیبی زهرا ملقب به بیبی عالم) از طرف مادری، افتاد. اقتدار التولیه هم در سیزدهسالگی عماد، از دنیا رفت و عماد پیش بیبی عالم ماند.<ref>ر.ک: همان، ص16</ref> بیبی عالم، او را «آق عماد» صدا میزده است. عماد، در 29 سالگی مادربزرگش را هم از دست داد و این مصیبت برایش سخت دردناک بود. او در شعر «قصههای ناتمام» جایی که از مادر سخن میگوید، منظورش همین مادربزرگش، بیبی عالم است.<ref>ر.ک: همان، ص17</ref> | ||
عماد یک برادر و دو خواهر دارد که پدرشان یکی است ولی از طرف مادری با هم متفاوتند.<ref>ر.ک: همان</ref> | عماد یک برادر و دو خواهر دارد که پدرشان یکی است ولی از طرف مادری با هم متفاوتند.<ref>ر.ک: همان</ref> | ||
خط ۸۱: | خط ۸۱: | ||
== شروع شعر و تخلص شعری == | == شروع شعر و تخلص شعری == | ||
خود عماد در اوایل، چند صباحی به «شاهین» تخلص گرفته بود ولی بعدها تخلص «عماد» را برای خود برگزید که جزئی از نامش هم هست. اخوان ثالث نقل میکند که عماد در اوایل، گاهی شعرِ خود را اینجا و آنجا میخواند و مثل کمالالدین اسعد، پروین اعتصامی و ملکالشعرای بهار و بعضی دیگر بر او تهمت | خود عماد در اوایل، چند صباحی به «شاهین» تخلص گرفته بود ولی بعدها تخلص «عماد» را برای خود برگزید که جزئی از نامش هم هست. اخوان ثالث نقل میکند که عماد در اوایل، گاهی شعرِ خود را اینجا و آنجا میخواند و مثل کمالالدین اسعد، پروین اعتصامی و ملکالشعرای بهار و بعضی دیگر بر او تهمت میزدند که شعر دیگران (مثلاً پدرش) را به نام خودش میخواند، زیرا باورشان نمیشد که بچهای به آن سن (عماد از نهسالگی شروع به گفتن شعر کرده است) بتواند شعر بهنجار و روان و لطیف بسراید. عماد در محافل دوستانه یکی از داییهایش چند باری امتحان داد و بدیههگویی کرد تا توانست این تهمت را از خود بزداید.<ref>ر.ک: همان، ص16</ref> | ||
نخستین مشوق عماد به شعر و ادب جد مادریش بیبی عالم و یکی از داییهایش یعنی سید حسنعلی تقوی، بود که عماد را بسیار دوست داشت و به پرورش ذوق ادبی او بسیار اعتنا میکرد. او برای تشویق عماد در محافل دوستان از عماد شعر میطلبید.<ref>ر.ک: همان</ref> | نخستین مشوق عماد به شعر و ادب جد مادریش بیبی عالم و یکی از داییهایش یعنی سید حسنعلی تقوی، بود که عماد را بسیار دوست داشت و به پرورش ذوق ادبی او بسیار اعتنا میکرد. او برای تشویق عماد در محافل دوستان از عماد شعر میطلبید.<ref>ر.ک: همان</ref> |
ویرایش