۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نه' به 'نه') |
جز (جایگزینی متن - 'یب' به 'یب') |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
</div> | </div> | ||
'''جعفر بن محمد بن خلدی''' (253-348ق)، معروف به خلدی، صوفی و محدث بغدادی است که ابوالقاسم جنید بغدادی و ابوبکر شبلی از مهمترین اساتید او و ابونصر سراج طوسی از مهمترین شاگردان او در تصوف | '''جعفر بن محمد بن خلدی''' (253-348ق)، معروف به خلدی، صوفی و محدث بغدادی است که ابوالقاسم جنید بغدادی و ابوبکر شبلی از مهمترین اساتید او و ابونصر سراج طوسی از مهمترین شاگردان او در تصوف میباشند. کتاب «الفوائد و الزهد و الرقائق و المراثي» از جمله آثار وی میباشد. | ||
==نام و نسب== | ==نام و نسب== | ||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
==سفرها== | ==سفرها== | ||
به نظر میرسد وی بسیار سفر کرده است. او از بغداد به دیگر شهرهای عراق همچون کوفه و کربلا و نیز مصر، مکه، مدینه، بیتالمقدس و حمص سفر کرد و هرجا از شیخی، نام و آوازهای برمیخاست، خود را به مجلس او میرساند و بهره | به نظر میرسد وی بسیار سفر کرده است. او از بغداد به دیگر شهرهای عراق همچون کوفه و کربلا و نیز مصر، مکه، مدینه، بیتالمقدس و حمص سفر کرد و هرجا از شیخی، نام و آوازهای برمیخاست، خود را به مجلس او میرساند و بهره میبرد و سرانجام در زادگاهش بغداد رحل اقامت افکند<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/80725/99 ر.ک: همان، ص99]</ref>. | ||
از سفرهای او حکایتهایی نقل کردهاند. یک بار که به حمص رفته بود، مردم آنجا از او خواستند مدتی در شهرشان رحل اقامت اندازد. او این مسئله را به گردآوری مقادیر زیادی دینار مشروط کرد. مردمان نیز پذیرفتند و وقتی آن مال فراوان جمع شد، خلدی به ایشان گفت که ندا دردهند تا فقیران شهر در مسجد جامع گرد آیند. سپس تمام دینارها را میان ایشان تقسیم کرد و خود چیزی از آنها برنداشت و علت کارش را چنین توضیح داد: لم أكن أحتاجُ إلى الدَّنانيرِ و لكن أرَدتُ أن أُجرِّبَ رَغبَتَكم في وُقُوفي عِندَكم؛ مرا به دینارهای شما نیازی نیست، میخواستم رغبتتان را بر حضورم در اینجا بیازمایم<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/80725/99 ر.ک: همان]</ref>. | از سفرهای او حکایتهایی نقل کردهاند. یک بار که به حمص رفته بود، مردم آنجا از او خواستند مدتی در شهرشان رحل اقامت اندازد. او این مسئله را به گردآوری مقادیر زیادی دینار مشروط کرد. مردمان نیز پذیرفتند و وقتی آن مال فراوان جمع شد، خلدی به ایشان گفت که ندا دردهند تا فقیران شهر در مسجد جامع گرد آیند. سپس تمام دینارها را میان ایشان تقسیم کرد و خود چیزی از آنها برنداشت و علت کارش را چنین توضیح داد: لم أكن أحتاجُ إلى الدَّنانيرِ و لكن أرَدتُ أن أُجرِّبَ رَغبَتَكم في وُقُوفي عِندَكم؛ مرا به دینارهای شما نیازی نیست، میخواستم رغبتتان را بر حضورم در اینجا بیازمایم<ref>[https://www.noormags.ir/view/fa/articlepage/80725/99 ر.ک: همان]</ref>. |
ویرایش