۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هت' به 'هت') |
جز (جایگزینی متن - 'هم' به 'هم') |
||
خط ۵۴: | خط ۵۴: | ||
در بخش نخست، به بررسی معنای لغوی و اصطلاحی قاعده و سپس به معنای قواعد کلی و جایگاه فقهی آن، پرداخته شده است<ref>ر.ک: همان، ص33</ref>. در بخش دوم، به اهمیت و جایگاه این قواعد و موقعیت آنها نسبت به اصول شریعت، اشاره شده<ref>ر.ک: همان، ص35</ref> و در بخش سوم، قواعد کلی فقهی، از لحاظ تاریخی، مورد بحث قرار گرفته و سه کتابی که در این موضوع، به نگارش درآمده است، مورد بررسی قرار گرفته است که عبارتند از: «قواعد الأحكام في مصالح الأنام»، [[ابن عبدالسلام، عبدالعزیز بن عبدالسلام|عزالدین عبدالعزیز بن عبدالسلام]] (متوفی 660ق)؛ «الفروق»، شهابالدین احمد بن ادریس قرافی (684ق) و «[[القواعد في الفقه الإسلامی|القواعد]]»، [[ابن رجب، عبدالرحمن بن احمد|عبدالرحمن بن رجب]] (متوفی 795ق) <ref>ر.ک: همان، ص36-44</ref>. | در بخش نخست، به بررسی معنای لغوی و اصطلاحی قاعده و سپس به معنای قواعد کلی و جایگاه فقهی آن، پرداخته شده است<ref>ر.ک: همان، ص33</ref>. در بخش دوم، به اهمیت و جایگاه این قواعد و موقعیت آنها نسبت به اصول شریعت، اشاره شده<ref>ر.ک: همان، ص35</ref> و در بخش سوم، قواعد کلی فقهی، از لحاظ تاریخی، مورد بحث قرار گرفته و سه کتابی که در این موضوع، به نگارش درآمده است، مورد بررسی قرار گرفته است که عبارتند از: «قواعد الأحكام في مصالح الأنام»، [[ابن عبدالسلام، عبدالعزیز بن عبدالسلام|عزالدین عبدالعزیز بن عبدالسلام]] (متوفی 660ق)؛ «الفروق»، شهابالدین احمد بن ادریس قرافی (684ق) و «[[القواعد في الفقه الإسلامی|القواعد]]»، [[ابن رجب، عبدالرحمن بن احمد|عبدالرحمن بن رجب]] (متوفی 795ق) <ref>ر.ک: همان، ص36-44</ref>. | ||
درباره هر قاعده، ابتدا به شرح مفردات و لغات قاعده و معنای کلی آن و سپس به تطبیق قاعده پرداخته شده و در پایان، ضمن ذکر تنبیهات مربوط به هر قاعده، به استثنائات موجود پیرامون هر قاعده، اشاره گردیده است. | درباره هر قاعده، ابتدا به شرح مفردات و لغات قاعده و معنای کلی آن و سپس به تطبیق قاعده پرداخته شده و در پایان، ضمن ذکر تنبیهات مربوط به هر قاعده، به استثنائات موجود پیرامون هر قاعده، اشاره گردیده است. بهمنظور آشنایی با محتوای کتاب، به دو نمونه از این قواعد، اشاره میشود: | ||
# «اليقين لا يزول بالشك» | # «اليقين لا يزول بالشك» | ||
## شرح: در شرح این قاعده، ابتدا به تعریف واژه «یقین» و «شک» پرداخته شده و سپس به اهمیت این قاعده و چرخش بسیاری از قواعد فقهی بر مدار آن، اشاره است. یقین در لغت، یعنی علمی که تردیدی در آن نیست و در اصطلاح، عبارت است از اعتقاد جازم مطابق با واقع<ref>ر.ک: همان، ص79-82</ref>. | ## شرح: در شرح این قاعده، ابتدا به تعریف واژه «یقین» و «شک» پرداخته شده و سپس به اهمیت این قاعده و چرخش بسیاری از قواعد فقهی بر مدار آن، اشاره است. یقین در لغت، یعنی علمی که تردیدی در آن نیست و در اصطلاح، عبارت است از اعتقاد جازم مطابق با واقع<ref>ر.ک: همان، ص79-82</ref>. | ||
## تطبیق: از جمله مثالهایی که در تطبیق این قاعده زده شده است، آن است که اگر انسانی بداند که مثلا بکر، هزار دینار به عمرو بدهکار است، میتواند علیه بکر در بدهکار بودن وی به عمرو نسبت به مبلغ مزبور شهادت دهد؛ حتی اگر شک در پرداخت نمودن بکر یا ابراء ذمه وی توسط عمرو کند؛ زیرا این شک در مقابل یقین، اعتباری ندارد<ref>ر.ک: همان، ص82</ref>. | ## تطبیق: از جمله مثالهایی که در تطبیق این قاعده زده شده است، آن است که اگر انسانی بداند که مثلا بکر، هزار دینار به عمرو بدهکار است، میتواند علیه بکر در بدهکار بودن وی به عمرو نسبت به مبلغ مزبور شهادت دهد؛ حتی اگر شک در پرداخت نمودن بکر یا ابراء ذمه وی توسط عمرو کند؛ زیرا این شک در مقابل یقین، اعتباری ندارد<ref>ر.ک: همان، ص82</ref>. | ||
## استثناء: استثنایی که در این قاعده ذکر شده، آن است که اگر مشتری، بعد از قبض مبیع، عیبی در مبیع که موجب رد آن به بایع میشود را ادعا کند، مجبور به دفع ثمن به بایع نمیگردد... در این صورت اگر ثابت شود که عیب از قبل بوده، بیع فسخ میشود و اگر مشتری نتواند آن را ثابت کند، مجبور است ثمن را بپردازد. در اینجا، یقین (وجوب دفع ثمنی که متیقنبه بوده) ، | ## استثناء: استثنایی که در این قاعده ذکر شده، آن است که اگر مشتری، بعد از قبض مبیع، عیبی در مبیع که موجب رد آن به بایع میشود را ادعا کند، مجبور به دفع ثمن به بایع نمیگردد... در این صورت اگر ثابت شود که عیب از قبل بوده، بیع فسخ میشود و اگر مشتری نتواند آن را ثابت کند، مجبور است ثمن را بپردازد. در اینجا، یقین (وجوب دفع ثمنی که متیقنبه بوده) ، بهمجرد شک (قدم عیب که ثبوت و عدم آن محتمل است)، از بین رفته است<ref>ر.ک: همان، ص85-86</ref>. | ||
# «لا ضرر و لا ضرار»: | # «لا ضرر و لا ضرار»: | ||
## شرح: معنای این قاعده آن است که در دین ما، از لحاظ شرعی، جایز نیست که کسی به دیگری ضرری برساند و اینکه این قاعده به اسلوب نفی جنس آمده، برای بلیغتر بودن نهی و زجر از این کار است<ref>ر.ک: همان، ص165</ref>. | ## شرح: معنای این قاعده آن است که در دین ما، از لحاظ شرعی، جایز نیست که کسی به دیگری ضرری برساند و اینکه این قاعده به اسلوب نفی جنس آمده، برای بلیغتر بودن نهی و زجر از این کار است<ref>ر.ک: همان، ص165</ref>. |
ویرایش