پرش به محتوا

لوامع الأسرار في شرح مطالع الأنوار (قطب‌‌الدین رازی): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'س‎ا' به 'س‌ا'
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ع' به 'ه‌ع')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
جز (جایگزینی متن - 'س‎ا' به 'س‌ا')
خط ۳۹: خط ۳۹:
مطالع الأنوار شامل دو بخش اصلی است؛ در بخش اول آن مباحث منطقی بیان شده است و در بخش دوم آنکه به چهار فصل تقسیم شده است به ترتیب، مباحث امور عامه، جواهر، اعراض و الهیات به معنی اخص بیان گردیده است. در این کتاب (لوامع الأسرار...)، بخش منطق، شرح شده است. در واقع این اثر دربردارنده کتاب مطالع الأسرار سراج‎الدین ارموی و شرح آن به نام لوامع الأسرار فی شرح مطالع الأنوار [[قطب‌الدین رازی، محمد بن محمد|قطب‎الدین رازی]] است؛ مطالب ارموی در حاشیه کتاب ذکر شده و متن اصلی از آن [[قطب‌الدین رازی، محمد بن محمد|رازی]] است.
مطالع الأنوار شامل دو بخش اصلی است؛ در بخش اول آن مباحث منطقی بیان شده است و در بخش دوم آنکه به چهار فصل تقسیم شده است به ترتیب، مباحث امور عامه، جواهر، اعراض و الهیات به معنی اخص بیان گردیده است. در این کتاب (لوامع الأسرار...)، بخش منطق، شرح شده است. در واقع این اثر دربردارنده کتاب مطالع الأسرار سراج‎الدین ارموی و شرح آن به نام لوامع الأسرار فی شرح مطالع الأنوار [[قطب‌الدین رازی، محمد بن محمد|قطب‎الدین رازی]] است؛ مطالب ارموی در حاشیه کتاب ذکر شده و متن اصلی از آن [[قطب‌الدین رازی، محمد بن محمد|رازی]] است.


[[قطب‌الدین رازی، محمد بن محمد|قطب‎الدین رازی]] در مقدمه‌اش به بیان اهمیت علم منطق پرداخته و بیان کرده که بدون درک مطالب این علم انسان به راه مستقیم هدایت نمی‌شود «و لایهتدی الی سواء السبیل الا بدرک مطالبه و لولاها لما یتضح الخطاء من الصواب» و گفته «هر رأی و نظری که با این معیار سنجش نشود در معرض بطلان است».<ref>ر.ک: متن کتاب، ص2</ref> او عبارتی از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|بوعلی]] و دیدگاه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] را در اهمیت و رئیس‎العلوم بودن این علم ذکر می‌کند.<ref>ر.ک: همان، ص2-3</ref> سپس از تلاش مستمرش در آموزش این علم و غور در کتاب‌های منطقی سخن می‌گوید تا جایی که بیان می‌کند: «و لا یبقی فیه کتاب یبالی بشأنه او یرغب فی انتهاج سنن میدانه الا و قد تصفحت شینه و سینه و تعرفت غثه و ثمینه» یعنی؛ کتاب قابل ذکری در این علم نمانده که من در درست و غلط و ارزشمند و بی‌ارزش آن را مرور نکرده باشم. وی درباره کتاب شفای [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|بوعلی]] هم که در منطق نوشته و سوءبرداشت‎های از آن صحبت می‌کند و می‌گوید به ذهنم آمد که در زمان حاضر نیاز به کتابی در منطق هست که اسرار آن را توضیح دهد و سوءبرداشت‎ها را حل کند. او در میان کلماتش گلایه‌ای هم از مردمان زمان خودش می‌کند و می‌نویسد: «اذ انا فی زمان صار الجهل فیه مشهورا و العلم کأن لم یکن شیئا مذکورا... و لو قلت عمیت اعین الزمان لما کذبت...» یعنی من در زمانی هستم که جهل در آن مشهور [جا افتاده] است و گویا علم هیچ ارزشی ندارد... و اگر بگویم چشم‎های زمان کور شده است، دروغ نگفته‌ام.<ref>ر.ک: همان، ص3</ref>
[[قطب‌الدین رازی، محمد بن محمد|قطب‎الدین رازی]] در مقدمه‌اش به بیان اهمیت علم منطق پرداخته و بیان کرده که بدون درک مطالب این علم انسان به راه مستقیم هدایت نمی‌شود «و لایهتدی الی سواء السبیل الا بدرک مطالبه و لولاها لما یتضح الخطاء من الصواب» و گفته «هر رأی و نظری که با این معیار سنجش نشود در معرض بطلان است».<ref>ر.ک: متن کتاب، ص2</ref> او عبارتی از [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|بوعلی]] و دیدگاه [[فارابی، محمد بن محمد|فارابی]] را در اهمیت و رئیس‌العلوم بودن این علم ذکر می‌کند.<ref>ر.ک: همان، ص2-3</ref> سپس از تلاش مستمرش در آموزش این علم و غور در کتاب‌های منطقی سخن می‌گوید تا جایی که بیان می‌کند: «و لا یبقی فیه کتاب یبالی بشأنه او یرغب فی انتهاج سنن میدانه الا و قد تصفحت شینه و سینه و تعرفت غثه و ثمینه» یعنی؛ کتاب قابل ذکری در این علم نمانده که من در درست و غلط و ارزشمند و بی‌ارزش آن را مرور نکرده باشم. وی درباره کتاب شفای [[ابن سینا، حسین بن عبدالله|بوعلی]] هم که در منطق نوشته و سوءبرداشت‎های از آن صحبت می‌کند و می‌گوید به ذهنم آمد که در زمان حاضر نیاز به کتابی در منطق هست که اسرار آن را توضیح دهد و سوءبرداشت‎ها را حل کند. او در میان کلماتش گلایه‌ای هم از مردمان زمان خودش می‌کند و می‌نویسد: «اذ انا فی زمان صار الجهل فیه مشهورا و العلم کأن لم یکن شیئا مذکورا... و لو قلت عمیت اعین الزمان لما کذبت...» یعنی من در زمانی هستم که جهل در آن مشهور [جا افتاده] است و گویا علم هیچ ارزشی ندارد... و اگر بگویم چشم‎های زمان کور شده است، دروغ نگفته‌ام.<ref>ر.ک: همان، ص3</ref>


[[قطب‌الدین رازی، محمد بن محمد|قطب‎الدین رازی]]، در ادامه می‌گوید که این کتاب را برای غیاث‎الدین محمد شرح داده است. او وقتی به نام وی می‌رسد حدود یک صفحه او را با القاب و تشبیهات غلوآمیز می‌ستاید و در بخشی با استناد به شعری بیان می‌کند «ما ان مدحت محمدا بمقالتی/لکن مدحت مقالتی بمحمد» و سپس می‌گوید در میان کتاب‌های منطقی لوامع الأسرار را برای شرح کردن انتخاب کردم زیرا شاگردان و اطرافیانم(اصحاب) به درس و بحث آن اهتمام داشتند و از من هم درخواست کردند آن را شرح کنم؛ و من در شرح آن صرفاً بر حل ترکیب و روشن کردن اسلوب‌های بحث تمرکز نکردم بلکه قواعد فن و مقاصد منطقیان را محقق کردم و در نقد کلامشان و رد و قبول آن مبالغه کردم و آن را لوامع الأسرار فی شرح مطالع الأنوار نامیدم.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص4</ref>
[[قطب‌الدین رازی، محمد بن محمد|قطب‎الدین رازی]]، در ادامه می‌گوید که این کتاب را برای غیاث‎الدین محمد شرح داده است. او وقتی به نام وی می‌رسد حدود یک صفحه او را با القاب و تشبیهات غلوآمیز می‌ستاید و در بخشی با استناد به شعری بیان می‌کند «ما ان مدحت محمدا بمقالتی/لکن مدحت مقالتی بمحمد» و سپس می‌گوید در میان کتاب‌های منطقی لوامع الأسرار را برای شرح کردن انتخاب کردم زیرا شاگردان و اطرافیانم(اصحاب) به درس و بحث آن اهتمام داشتند و از من هم درخواست کردند آن را شرح کنم؛ و من در شرح آن صرفاً بر حل ترکیب و روشن کردن اسلوب‌های بحث تمرکز نکردم بلکه قواعد فن و مقاصد منطقیان را محقق کردم و در نقد کلامشان و رد و قبول آن مبالغه کردم و آن را لوامع الأسرار فی شرح مطالع الأنوار نامیدم.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص4</ref>


شارح پس از ذکر امور فوق در مقدمه‌اش بر کتاب، به توضیح مباحث منطقی‌ای که ارموی در مطالع الأنوار ذکر کرده می‌پردازد؛ او پس از حمد الهی در ابتدا کلیاتی مانند وجه احتیاج به این علم و اهمیت آن و نیز موضوع این علم را مطرح می‌کند و تصور و تصدیق، مفرد و مرکب، اسم و فعل و حرف را توضیح می‌دهد.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص5-45</ref> وی پس‎ازآن در باب دوم کتاب، مباحث کلی و جزئی را شرح می‌دهد و در این باب درباره تساوی نقیض دو متساوی و تقسیمات کلی به نوع و جنس و فصل و عرض خاص و عام بحث می‌کند. در باب سوم مباحث مربوط به نوع را شرح می‌دهد، در فصل چهارم مباحث مربوط به فصل را، در فصل پنجم مباحث عرض عام و خاص را.<ref>ر.ک: همان، ص45-90</ref> وی سپس در فصل ششم به سراغ مباحث تعریف می‌رود و در آن خلل در تعریف با اخلال به‎شرط، تعریف به مثال و... را توضیح می‌دهد و سپس به سراغ قضایای شرطیه رفته و شرطیه‎های متصله ومنفصله و محصوره و مهمله و... را شرح می‌دهد و پس‎ازآن صور قضایا و نسبت بین آن‎ها را بیان می‌کند.<ref>ر.ک: همان، ص91-159</ref> ادامه مباحث کتاب درباره ضرورت و امکان، تناقض، بیان عکس مستوی و نقیض، انواع قضایای شرطیه از لزومیه و اتفاقیه و...، تلازم در شرطیات، اختلاف و اتفاق در کم و کیف این قضایا و... صحبت می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص160-247</ref> و پس‎ازآن به سراغ بیان قیاس می‌رود. او در مباحث قیاس ضمن فصول متعددی، از اقسام قیاس و ضرورت وجود مقدمتین در قیاس حملی، شرایط انتاج در اشکال اربعه قیاس، توضیح قیاس‎های شرطی اقترانی و استثنایی، حد وسط و شرایط آن، ارتباط دو قضیه در قیاس شرطی از لحاظ مانعة‎الجمع یا خلو بودن یکی یا هردو، قیاس استثنائی، قیاس خلف و سایر مباحث آن، صحبت می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص247-348</ref> وی پس از شرح عبارات ارموی در قیاس، در ادامه، مختصری هم متن او را در باب برهان و استقراء توضیح می‌دهد و در پایان، مغالطات (قیاسات مغالطی) را شرح می‌کند.<ref>ر.ک: همان، ص248-351</ref>
شارح پس از ذکر امور فوق در مقدمه‌اش بر کتاب، به توضیح مباحث منطقی‌ای که ارموی در مطالع الأنوار ذکر کرده می‌پردازد؛ او پس از حمد الهی در ابتدا کلیاتی مانند وجه احتیاج به این علم و اهمیت آن و نیز موضوع این علم را مطرح می‌کند و تصور و تصدیق، مفرد و مرکب، اسم و فعل و حرف را توضیح می‌دهد.<ref>ر.ک: متن کتاب، ص5-45</ref> وی پس‌ازآن در باب دوم کتاب، مباحث کلی و جزئی را شرح می‌دهد و در این باب درباره تساوی نقیض دو متساوی و تقسیمات کلی به نوع و جنس و فصل و عرض خاص و عام بحث می‌کند. در باب سوم مباحث مربوط به نوع را شرح می‌دهد، در فصل چهارم مباحث مربوط به فصل را، در فصل پنجم مباحث عرض عام و خاص را.<ref>ر.ک: همان، ص45-90</ref> وی سپس در فصل ششم به سراغ مباحث تعریف می‌رود و در آن خلل در تعریف با اخلال به‎شرط، تعریف به مثال و... را توضیح می‌دهد و سپس به سراغ قضایای شرطیه رفته و شرطیه‎های متصله ومنفصله و محصوره و مهمله و... را شرح می‌دهد و پس‌ازآن صور قضایا و نسبت بین آن‎ها را بیان می‌کند.<ref>ر.ک: همان، ص91-159</ref> ادامه مباحث کتاب درباره ضرورت و امکان، تناقض، بیان عکس مستوی و نقیض، انواع قضایای شرطیه از لزومیه و اتفاقیه و...، تلازم در شرطیات، اختلاف و اتفاق در کم و کیف این قضایا و... صحبت می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص160-247</ref> و پس‌ازآن به سراغ بیان قیاس می‌رود. او در مباحث قیاس ضمن فصول متعددی، از اقسام قیاس و ضرورت وجود مقدمتین در قیاس حملی، شرایط انتاج در اشکال اربعه قیاس، توضیح قیاس‎های شرطی اقترانی و استثنایی، حد وسط و شرایط آن، ارتباط دو قضیه در قیاس شرطی از لحاظ مانعة‎الجمع یا خلو بودن یکی یا هردو، قیاس استثنائی، قیاس خلف و سایر مباحث آن، صحبت می‌کند<ref>ر.ک: همان، ص247-348</ref> وی پس از شرح عبارات ارموی در قیاس، در ادامه، مختصری هم متن او را در باب برهان و استقراء توضیح می‌دهد و در پایان، مغالطات (قیاسات مغالطی) را شرح می‌کند.<ref>ر.ک: همان، ص248-351</ref>


==وضعیت کتاب==
==وضعیت کتاب==
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش