۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هو' به 'هو') |
جز (جایگزینی متن - 'هص' به 'هص') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
«فحيث أن الوجود حقيقة أصيلة و لا غير له في الخارج لبطلانه فهو صرف فكل ما فرضناه ثانيا له فهو هو إذ لو كان غيره أو امتاز بغيره كان باطلا فالثاني ممتنع الفرض فهو واحد بالوحدة الحقة على ما تقدم و من هنا يظهر أنه مشتمل على كل كمال حقيقي في ذاته بنحو العينية و حيث أن الوجود بذاته يناقض العدم و يطارده فهو بذاته غير قابل لطروّ العدم و حمله عليه فهو حقيقة واجبة الوجود بذاتها. فحقيقة الوجود حقيقة واجبة الوجود بالذات و من جميع الجهات مستجمعة لجميع صفات الكمال منزهة عن جميع صفات النقص و العدميات»<ref>ر.ک: طباطبائی، سید محمدحسین، ص6</ref>. | «فحيث أن الوجود حقيقة أصيلة و لا غير له في الخارج لبطلانه فهو صرف فكل ما فرضناه ثانيا له فهو هو إذ لو كان غيره أو امتاز بغيره كان باطلا فالثاني ممتنع الفرض فهو واحد بالوحدة الحقة على ما تقدم و من هنا يظهر أنه مشتمل على كل كمال حقيقي في ذاته بنحو العينية و حيث أن الوجود بذاته يناقض العدم و يطارده فهو بذاته غير قابل لطروّ العدم و حمله عليه فهو حقيقة واجبة الوجود بذاتها. فحقيقة الوجود حقيقة واجبة الوجود بالذات و من جميع الجهات مستجمعة لجميع صفات الكمال منزهة عن جميع صفات النقص و العدميات»<ref>ر.ک: طباطبائی، سید محمدحسین، ص6</ref>. | ||
«وجود، حقیقت اصیلى است و غیرى براى او در خارج نیست؛ زیرا هرچه غیر او باشد، پوچ و باطل خواهد بود؛ بنابراین وجود، یک حقیقت صرف و خالص است. در نتیجه، هرچه را بهعنوان «دوم» براى آن در نظر بگیریم، همان خواهد بود؛ زیرا اگر چیز دیگر باشد و یا بهوسیله چیز دیگر از آن ممتاز شود، پوچ و باطل خواهد بود. پس فرض «دوم» براى وجود، ممتنع مىباشد؛ ازاینرو، حقیقت وجود، واحد است و وحدتش | «وجود، حقیقت اصیلى است و غیرى براى او در خارج نیست؛ زیرا هرچه غیر او باشد، پوچ و باطل خواهد بود؛ بنابراین وجود، یک حقیقت صرف و خالص است. در نتیجه، هرچه را بهعنوان «دوم» براى آن در نظر بگیریم، همان خواهد بود؛ زیرا اگر چیز دیگر باشد و یا بهوسیله چیز دیگر از آن ممتاز شود، پوچ و باطل خواهد بود. پس فرض «دوم» براى وجود، ممتنع مىباشد؛ ازاینرو، حقیقت وجود، واحد است و وحدتش بهصورت وحدت حقه مىباشد. از اینجا روشن مىگردد که حقیقت وجود، داراى هر کمال واقعى، بلکه عین آن مىباشد و چون وجود، ذاتاً نقیض عدم و طردکننده آن است، ذاتش بهگونهاى مىباشد که عدم، نمىتواند بر آن عارض و حمل شود؛ ازاینرو، وجود، حقیقتى است که ذاتاً، واجبالوجود باشد. بنابراین، حقیقت وجود، ذاتاً و از هر جهتى، واجبالوجود است و داراى همه صفات کمال و مبرا از تمام نقصها و امور عدمى مىباشد»<ref>ر.ک: متن کتاب، ص16</ref>. | ||
فهرست مطالب در ابتدا و نمایه اعلام و کتابهای مذکور در متن، در انتهای کتاب آمده است. | فهرست مطالب در ابتدا و نمایه اعلام و کتابهای مذکور در متن، در انتهای کتاب آمده است. |
ویرایش