پرش به محتوا

علم کلی: تفاوت میان نسخه‌ها

هیچ تغییری در اندازه به وجود نیامده‌ است. ،  ‏۶ سپتامبر ۲۰۱۹
جز
جایگزینی متن - 'ه‎ط' به 'ه‌ط'
جز (جایگزینی متن - 'ن‎ج' به 'ن‌ج')
جز (جایگزینی متن - 'ه‎ط' به 'ه‌ط')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۵: خط ۳۵:
نگارنده در سرآغاز کتاب به طرح مبادی و مقدمات مباحث فلسفی و تبیین یک سری مفاهیم عام و کلی می‌پردازد. از جمله آن‎ها:
نگارنده در سرآغاز کتاب به طرح مبادی و مقدمات مباحث فلسفی و تبیین یک سری مفاهیم عام و کلی می‌پردازد. از جمله آن‎ها:
# تعریف فلسفه: فلسفه استکمال نفس به فراگرفتن حقایق جهان به همان ترتیبی که واقعیت ذاتی دارند است.
# تعریف فلسفه: فلسفه استکمال نفس به فراگرفتن حقایق جهان به همان ترتیبی که واقعیت ذاتی دارند است.
# موضوع فلسفه: به‎طورکلی موضوع هر علمی چیزی است که از عوارض ذاتیه آن بحث می‌شود و مقصود این است که مطالب هر علمی فقط پیرامون موضوع آن باید نفی و یا اثبات گردد.
# موضوع فلسفه: به‌طورکلی موضوع هر علمی چیزی است که از عوارض ذاتیه آن بحث می‌شود و مقصود این است که مطالب هر علمی فقط پیرامون موضوع آن باید نفی و یا اثبات گردد.
# تقسیمات فلسفه: حکمت که توجه نفس انسانی به‎سوی کمالاتی است که در هر دو جانب علم و عمل برای وی امکان حصول دارد در بدو امر به حکمت علمی و حکمت نظری تقسیم شده و سپس هر یک به اقسام عدیده‌ای منقسم گردیده‌اند.
# تقسیمات فلسفه: حکمت که توجه نفس انسانی به‎سوی کمالاتی است که در هر دو جانب علم و عمل برای وی امکان حصول دارد در بدو امر به حکمت علمی و حکمت نظری تقسیم شده و سپس هر یک به اقسام عدیده‌ای منقسم گردیده‌اند.
# فلسفه الهی به معنی عام: در میان مسائل و فنون حکمت نظری چون فلسفه الهی به معنی عام، عمومی‌تر و نزدیک‎تر به افهام و عقول است؛ امور عامه را در علم اعلی (فلسفه کلی) مانند کلیات علم طبیعی شمرده و گفته‌اند همان‎طور که در علم طبیعی مباحث کلی و عمومی همچون شکل طبیعی جسم و تناهی یا عدم‎تناهی ابعاد جسم و نظایر آن مقدم بر سایر مسائل طبیعیات است، در علم کلی نیز مطالب کلی و امور عامه طبعاً بر سایر مباحث فلسفه حق تقدم دارند، لذا فلسفه الهی به معنای عام را بر سایر فصول و مباحث مقدم ذکر کرده‌اند<ref>ر.ک: سرآغاز، ص1-7</ref>.
# فلسفه الهی به معنی عام: در میان مسائل و فنون حکمت نظری چون فلسفه الهی به معنی عام، عمومی‌تر و نزدیک‎تر به افهام و عقول است؛ امور عامه را در علم اعلی (فلسفه کلی) مانند کلیات علم طبیعی شمرده و گفته‌اند همان‎طور که در علم طبیعی مباحث کلی و عمومی همچون شکل طبیعی جسم و تناهی یا عدم‎تناهی ابعاد جسم و نظایر آن مقدم بر سایر مسائل طبیعیات است، در علم کلی نیز مطالب کلی و امور عامه طبعاً بر سایر مباحث فلسفه حق تقدم دارند، لذا فلسفه الهی به معنای عام را بر سایر فصول و مباحث مقدم ذکر کرده‌اند<ref>ر.ک: سرآغاز، ص1-7</ref>.
خط ۵۱: خط ۵۱:
بخش بعدی کتاب در ارتباط با وجود ذهنی است که مؤلف با تشریح و بیان معنای وجود ذهنی و ادله وجود آن به اثبات این مهم می‌پردازد. سپس در مورد وجود ذهنی تعبیر به معمایی بسیار دشوار می‌کند که این بحث در میان مباحث دقیق فلسفه با اهمیت خاصی جلوه‎گر شده و میدان مبارزه آراء و انظار فلاسفه قرار گرفته است. نگارنده پس از طرح این معما به بیان جواب آن رو آورده است و نظریه ملاصدرا در این بحث را مطرح می‌کند و بیان می‌دارد که صدرالمتألهین که معمولاً در بیشتر مباحث حکمت طریقه پیشوا و افکار متعالی و بدیعی را از خود به نمایش می‌گذارد، در این مسئله نیز شاهکاری از خود بنیان نهاده است؛ وی نظریه خود را در وجود ذهنی و حل معمای آن با یک مقدمه منطقی اثبات می‌کند. این مقدمه نه‎تنها در اینجا بلکه در بسیاری از مسائل حساسیت دارد.
بخش بعدی کتاب در ارتباط با وجود ذهنی است که مؤلف با تشریح و بیان معنای وجود ذهنی و ادله وجود آن به اثبات این مهم می‌پردازد. سپس در مورد وجود ذهنی تعبیر به معمایی بسیار دشوار می‌کند که این بحث در میان مباحث دقیق فلسفه با اهمیت خاصی جلوه‎گر شده و میدان مبارزه آراء و انظار فلاسفه قرار گرفته است. نگارنده پس از طرح این معما به بیان جواب آن رو آورده است و نظریه ملاصدرا در این بحث را مطرح می‌کند و بیان می‌دارد که صدرالمتألهین که معمولاً در بیشتر مباحث حکمت طریقه پیشوا و افکار متعالی و بدیعی را از خود به نمایش می‌گذارد، در این مسئله نیز شاهکاری از خود بنیان نهاده است؛ وی نظریه خود را در وجود ذهنی و حل معمای آن با یک مقدمه منطقی اثبات می‌کند. این مقدمه نه‎تنها در اینجا بلکه در بسیاری از مسائل حساسیت دارد.


موضوع دیگر موردبحث در این بخش در مورد یکی از ویژگی‎های وجود است و آن اینکه وجود، جوهر یا عرض نیست. حقیقت وجود جوهر نیست، برای آنکه جوهر ماهیتی است که اگر در عرصه هستی وجود خارجی بیاید به موضوع موجود تعلق نمی‌پذیرد و وجود ماهیت نیست تا مشمول این تعریف گردد؛ و همچنین عرض نیست برای آنکه عرض به‎طورکلی در محل موجود تحقق می‎یابد درصورتی‎که شخصیت وجود هرگز به موضوعی بستگی ندارد بلکه باید گفت موجودیت هر موضوعی در پرتو نور وجود میسر است<ref>ر.ک: همان، ص34-88</ref>.
موضوع دیگر موردبحث در این بخش در مورد یکی از ویژگی‎های وجود است و آن اینکه وجود، جوهر یا عرض نیست. حقیقت وجود جوهر نیست، برای آنکه جوهر ماهیتی است که اگر در عرصه هستی وجود خارجی بیاید به موضوع موجود تعلق نمی‌پذیرد و وجود ماهیت نیست تا مشمول این تعریف گردد؛ و همچنین عرض نیست برای آنکه عرض به‌طورکلی در محل موجود تحقق می‎یابد درصورتی‎که شخصیت وجود هرگز به موضوعی بستگی ندارد بلکه باید گفت موجودیت هر موضوعی در پرتو نور وجود میسر است<ref>ر.ک: همان، ص34-88</ref>.


موضوع بخش بعدی امکان است. امکان یکی از اصطلاحات متداول در فلسفه است که به معانی مختلفی آورده شده است:
موضوع بخش بعدی امکان است. امکان یکی از اصطلاحات متداول در فلسفه است که به معانی مختلفی آورده شده است:
خط ۷۷: خط ۷۷:
# تقدم و تأخر دهری<ref>ر.ک: همان، ص95-102</ref>.
# تقدم و تأخر دهری<ref>ر.ک: همان، ص95-102</ref>.


حمل و اقسام آن از جمله مباحثی است که نویسنده به‎طور مفصل در این کتاب به آن پرداخته است. مؤلف بیان می‌دارد هر جا که اتحاد و هوهویت اتفاق بیافتد حمل صحیح و شایسته خواهد بود و هر جا کثرت و افتراق حاصل شود مغایرت و تقابل و در نهایت صحت سلب قطعیت می‎یابد<ref>ر.ک: همان، ص113-115</ref>.
حمل و اقسام آن از جمله مباحثی است که نویسنده به‌طور مفصل در این کتاب به آن پرداخته است. مؤلف بیان می‌دارد هر جا که اتحاد و هوهویت اتفاق بیافتد حمل صحیح و شایسته خواهد بود و هر جا کثرت و افتراق حاصل شود مغایرت و تقابل و در نهایت صحت سلب قطعیت می‎یابد<ref>ر.ک: همان، ص113-115</ref>.


از دیگر مباحث کتاب موضوع کثرت، مغایرت و تقابل است. نقطه مقابل وحدت، کثرت است که مغایرت از عوارض و متعلقات ذاتی آن است و دو شیئی متغایر که در جهت مخالف یکدیگر قرار دارند و اجتماع آن‎ها در محل واحد و در زمان واحد از جهت واحد ممکن نیست اصطلاحاً متقابلین گفته می‌شود و بدین ترتیب کثرت منشأ اصلی مغایرت و مغایرت مقسم انواع تقابل خواهد بود.
از دیگر مباحث کتاب موضوع کثرت، مغایرت و تقابل است. نقطه مقابل وحدت، کثرت است که مغایرت از عوارض و متعلقات ذاتی آن است و دو شیئی متغایر که در جهت مخالف یکدیگر قرار دارند و اجتماع آن‎ها در محل واحد و در زمان واحد از جهت واحد ممکن نیست اصطلاحاً متقابلین گفته می‌شود و بدین ترتیب کثرت منشأ اصلی مغایرت و مغایرت مقسم انواع تقابل خواهد بود.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش