۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هو' به 'هو') |
جز (جایگزینی متن - 'یآ' به 'یآ') |
||
خط ۴۵: | خط ۴۵: | ||
==وضعیت شرح و آثار مرتبط با آن== | ==وضعیت شرح و آثار مرتبط با آن== | ||
این اثر در زمره مشهورترین متون کلامی اهل سنت بشمار | این اثر در زمره مشهورترین متون کلامی اهل سنت بشمار میآید و دهها شرح و حاشیه بر آن نوشته شده است. علی بن سلطان محمد قاری در کتابی با عنوان «فرائد القلائد على أحاديث شرح العقائد»، احادیث کتاب [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]] را گردآوری و شرح کرده است. این کتاب بارها به چاپ رسیده و چند بار بهصورت تحقیقی نیز عرضه شده که از آن جمله است: به کوشش کلود سلامه در دمشق (1974م)؛ به کوشش احمد حجازی سقا در قاهره (1408ق)؛ نیز به کوشش محمد عدنان درویش در دمشق (1411ق). از این کتاب ترجمهای به آلمانی به قلم پلانت و ترجمه فرانسوی قطعاتی به قلم دوسون در جلد اول کتاب «فهرست عمومی امپراتوری عثمانی» انتشار یافته است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
==اهمیت و ویژگیهای شرح== | ==اهمیت و ویژگیهای شرح== | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
صفت «کلام» همواره محل نزاع متکلمان بوده است. به رأی [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]]، نزد اهلحق یا همان اشاعره، «کلام» خداوند نه از جنس اصوات و حروف است که صفتی ازلی و قائم به ذات اوست. اطلاق کلام خداوند به قرآن به این معناست که این عبارتها و اشارهها بر کلام قدیم خداوند دلالت دارند. به رأی وی، اشاعره با اثبات «کلام نفسی»، با همه فرقهها و بهویژه معتزله به مخالفت پرداختهاند. اما اگر حدوث قرآن را به معنای حادث بودن «کلام حسی» متشکل از حروف و اصوات بگیریم، اشاعره در اینباره با معتزله اختلافی ندارند<ref>ر.ک: همان، ص674</ref>. | صفت «کلام» همواره محل نزاع متکلمان بوده است. به رأی [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]]، نزد اهلحق یا همان اشاعره، «کلام» خداوند نه از جنس اصوات و حروف است که صفتی ازلی و قائم به ذات اوست. اطلاق کلام خداوند به قرآن به این معناست که این عبارتها و اشارهها بر کلام قدیم خداوند دلالت دارند. به رأی وی، اشاعره با اثبات «کلام نفسی»، با همه فرقهها و بهویژه معتزله به مخالفت پرداختهاند. اما اگر حدوث قرآن را به معنای حادث بودن «کلام حسی» متشکل از حروف و اصوات بگیریم، اشاعره در اینباره با معتزله اختلافی ندارند<ref>ر.ک: همان، ص674</ref>. | ||
به نظر میرسد، [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]] آراء [[نسفی، عمر بن محمد|نسفی]] را درباره افعال، متناقض دانسته است؛ چه، [[نسفی، عمر بن محمد|نسفی]] از سویی معتقد است که «بندگان دارای افعال اختیاری هستند که بهواسطه آنها ثواب و یا عقاب میشوند» و از سوی دیگر خداوند را «محدِث عالم» و «خالق افعال بندگان» برشمرده است؛ ازاینرو، [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]] برای رفع این تناقض در این شرح چنین استدلال کرده است که هر فعل دو جنبه دارد: یکی «کسب»، که همان بهکار گرفتن اراده و قدرت است از سوی بنده برای انجام دادن فعل و دیگری «خلق» که ایجاد فعل از سوی خداوند در پی کسب است. در واقع او اختیار را به «اختیار کسبکردن» تفسیرکرده است. البته، این توضیح را نابسنده دانسته، میگوید برای خلاصه کردن این معنا که فعل بنده، مخلوق خداوند است و درعینحال بههمراه اراده و قدرت بنده بهوجود | به نظر میرسد، [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]] آراء [[نسفی، عمر بن محمد|نسفی]] را درباره افعال، متناقض دانسته است؛ چه، [[نسفی، عمر بن محمد|نسفی]] از سویی معتقد است که «بندگان دارای افعال اختیاری هستند که بهواسطه آنها ثواب و یا عقاب میشوند» و از سوی دیگر خداوند را «محدِث عالم» و «خالق افعال بندگان» برشمرده است؛ ازاینرو، [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]] برای رفع این تناقض در این شرح چنین استدلال کرده است که هر فعل دو جنبه دارد: یکی «کسب»، که همان بهکار گرفتن اراده و قدرت است از سوی بنده برای انجام دادن فعل و دیگری «خلق» که ایجاد فعل از سوی خداوند در پی کسب است. در واقع او اختیار را به «اختیار کسبکردن» تفسیرکرده است. البته، این توضیح را نابسنده دانسته، میگوید برای خلاصه کردن این معنا که فعل بنده، مخلوق خداوند است و درعینحال بههمراه اراده و قدرت بنده بهوجود میآید، بیان بهتری نیافته است. به رأی برخی، نظریه کسب ماتریدی که [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]] آن را به [[نسفی، عمر بن محمد|نسفی]] نسبت داده، ازآنجاکه بنا بر آن قدرت کسب که خداوند در بنده میآفریند و فعل کسب که بنده در حقیقت فاعل آن است، هر دو مقدم بر فعلند، نمایاننده نظر ضرار بن عمرو است<ref>ر.ک: همان</ref>. | ||
[[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]] همچون دیگر اشاعره، «تکلیف مالایطاق» را جایز میدانست. او در اینباره همچون دیگر متکلمان متأخر اشعری، تقسیمبندی سهگانهای از «مالایطاق» ارائه داده است. یکی اموری که محالند؛ زیرا خداوند عالم است که آنها به انجام نمیرسند و درباره آنها خبر داده است، مانند ایمان نیاوردن کافران. دیگر اموری که به ذات خود محالند، مانند جمع دو ضد و سه دیگر اموری که به ذات خود ممکن هستند، اما قدرت بنده به آنها تعلق نمیگیرد، مانند خلق اجسام. او تکلیف مالایطاق به معنای اخیر را جایز میداند، که البته بحثی صرفاً نظری است. به عقیده وی این مطلب را میتوان از راه استقراء و نیز آیات مختلفی از قرآن کریم دریافت. در اینباره، رأی وی با رأی نسفی، مبنی بر اینکه تکلیف مالایطاق بر بنده جایز نیست، مغایرت دارد<ref>ر.ک: همان</ref>. | [[تفتازانی، مسعود بن عمر|تفتازانی]] همچون دیگر اشاعره، «تکلیف مالایطاق» را جایز میدانست. او در اینباره همچون دیگر متکلمان متأخر اشعری، تقسیمبندی سهگانهای از «مالایطاق» ارائه داده است. یکی اموری که محالند؛ زیرا خداوند عالم است که آنها به انجام نمیرسند و درباره آنها خبر داده است، مانند ایمان نیاوردن کافران. دیگر اموری که به ذات خود محالند، مانند جمع دو ضد و سه دیگر اموری که به ذات خود ممکن هستند، اما قدرت بنده به آنها تعلق نمیگیرد، مانند خلق اجسام. او تکلیف مالایطاق به معنای اخیر را جایز میداند، که البته بحثی صرفاً نظری است. به عقیده وی این مطلب را میتوان از راه استقراء و نیز آیات مختلفی از قرآن کریم دریافت. در اینباره، رأی وی با رأی نسفی، مبنی بر اینکه تکلیف مالایطاق بر بنده جایز نیست، مغایرت دارد<ref>ر.ک: همان</ref>. |
ویرایش