۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'لا' به 'لا') |
جز (جایگزینی متن - 'سا' به 'سا') |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
شارح در مقدمه کتاب مینویسد: کتاب «اعتقاد ائمة الحدیث» ابوبکر احمد بن ابراهیم اسماعیلی (متوفی 371 ه) را در مسجد شرح میکردم که یکی از طلاب از من خواست این شرح را بیرون بدهم. من رغبتی به نشر آن نشان ندادم؛ زیرا از ابتدا قصد چنین کاری را نداشتم بعلاوه اینکه مقام شرح غیر از مقام تصنیف است. سپس یکی از طلاب بر من اصرار کرد که شرحی بر آن بنویسم و این انگیزهای شد که تلاشم را در این راه مصروف بدارم.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38556/1/5 ر.ک: مقدمه محقق، ص5]</ref> | شارح در مقدمه کتاب مینویسد: کتاب «اعتقاد ائمة الحدیث» ابوبکر احمد بن ابراهیم اسماعیلی (متوفی 371 ه) را در مسجد شرح میکردم که یکی از طلاب از من خواست این شرح را بیرون بدهم. من رغبتی به نشر آن نشان ندادم؛ زیرا از ابتدا قصد چنین کاری را نداشتم بعلاوه اینکه مقام شرح غیر از مقام تصنیف است. سپس یکی از طلاب بر من اصرار کرد که شرحی بر آن بنویسم و این انگیزهای شد که تلاشم را در این راه مصروف بدارم.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38556/1/5 ر.ک: مقدمه محقق، ص5]</ref> | ||
نویسنده در این شرح سعی کرده دلیل هر قطعهای از عقیده را از کتاب و سنت ذکر کند؛ زیرا در این اثر، عقاید مسلمانان بیان میشود و عقیده مسلمان باید از کتاب و سنت برگرفته شود؛ به قول ابوبکر آجری (متوفی 360ه) «لأن الحجة اذا کانت من کتاب الله تعالی و من سنة رسولالله(ص)، فلیس لمخالف حجة». او همچنین نصوص کتاب و سنت را با آثار صحابه پی گرفته است و معتقد است قول صحابه اساس جماعت و اجماع است. او به همراه ذکر ادله، هر قطعهای را با ذکر اجماع مقارن میکند؛ وی این کار را از جهت تظافر ادله انجام میدهد و به این جهت که بیان کند، مخالفان بر غیر طریق مؤمنین میروند؛ عثمان بن سعید دارمی (متوفی 280ه) میگوید: «فإذا اجتمع الکتاب و قول الرسول و إجماع الأمة لم یبق لمتأول عندها تأول، الا لمکابر أو جاحد». نویسنده، برخی آثار سلف در اعتقاد را انتخاب کرده و در آن حد اعتدال را مراعات کرده تا حجم کتاب، بیخودی طولانی نشود. غرض از این امر بیان این است که عقیده اهل سنت از سلف امت گرفته شده و مستند به تابعین و صحابه است. او همچنین میخواهد بیان کند که مبتدعه از سلف بریدهاند و به آنان اقتدا نکردهاند بلکه آنان پیرو هوا و هوس نفس خودشان هستند؛ عثمان دارمی | نویسنده در این شرح سعی کرده دلیل هر قطعهای از عقیده را از کتاب و سنت ذکر کند؛ زیرا در این اثر، عقاید مسلمانان بیان میشود و عقیده مسلمان باید از کتاب و سنت برگرفته شود؛ به قول ابوبکر آجری (متوفی 360ه) «لأن الحجة اذا کانت من کتاب الله تعالی و من سنة رسولالله(ص)، فلیس لمخالف حجة». او همچنین نصوص کتاب و سنت را با آثار صحابه پی گرفته است و معتقد است قول صحابه اساس جماعت و اجماع است. او به همراه ذکر ادله، هر قطعهای را با ذکر اجماع مقارن میکند؛ وی این کار را از جهت تظافر ادله انجام میدهد و به این جهت که بیان کند، مخالفان بر غیر طریق مؤمنین میروند؛ عثمان بن سعید دارمی (متوفی 280ه) میگوید: «فإذا اجتمع الکتاب و قول الرسول و إجماع الأمة لم یبق لمتأول عندها تأول، الا لمکابر أو جاحد». نویسنده، برخی آثار سلف در اعتقاد را انتخاب کرده و در آن حد اعتدال را مراعات کرده تا حجم کتاب، بیخودی طولانی نشود. غرض از این امر بیان این است که عقیده اهل سنت از سلف امت گرفته شده و مستند به تابعین و صحابه است. او همچنین میخواهد بیان کند که مبتدعه از سلف بریدهاند و به آنان اقتدا نکردهاند بلکه آنان پیرو هوا و هوس نفس خودشان هستند؛ عثمان دارمی پسازاینکه آثار سلف درباره رؤیت را ذکر میکند میگوید: «آیا از اینکه این آثار مروی از سلف، مأثور از آنان و مستفیض در آنان هستند شکایت دارید؟ و از این شاکی هستید که قرن به قرن از یکی به دیگری به ارث رسیده است؟ آنان میگویند بله و ما به آنان خواهیم گفت: اقرار خودتان بر این امر، حجتی علیه شما خواهد بود...».<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38556/1/6 ر.ک: همان، ص6-7]</ref> | ||
حمد بن ابراهیم سعی کرده، شواهدی از فطرت و عقل در ادله سمعیه در مباحث این عقیده ارائه دهد و علت این امر را این ذکر میکند که تضافر ادله بر وضوح حق میافزاید. همچنین آنچه اهل ملل از مسلمانان بر آن اتفاق دارند را ذکر کرده است تا شذوذ مبتدعه گمراه را از آنچه جمیع اهل ملل بر آن اتفاق دارند روشن گرداند. سعی وی بر این بوده که در میان احادیث، صرفاً به روایات صحیح استناد کند.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38556/1/8 ر.ک: همان، ص8]</ref> احیاناً اگر حدیثی هم بوده که علمای اهل سنت در باب اعتقاد آن را از احادیث ضعیفه نقل کردهاند صرفاً از باب اعتضاد بوده نه از بابت اعتماد.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38556/1/9 ر.ک: همان، ص9]</ref> در کل، مسائلی که توسط علما در باب اعتقادات ذکر شده به مسائل مورد اعتماد، مسائلی در اعتضاد و اموری که واضح الفساد نیستند، تقسیم میشود؛ ممکن است کسی بگوید از جمله مسائلی که برخی از سلف روایت کردهاند و نصی از آثار تابعین در آن نمیتوان یافت میتوان مورد ذیل را نام برد و آن را تشنیعی بر منکرانش دانست؛ البته در پاسخ به این سؤال باید گفت که این مسئله جاری بر اصول (اهل سنت) است و منظور از ذکر آن اذیت و تشنیع مبتدعه است مانند قول مجاهد درباره کلام خداوند در عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا ﴿٧٩﴾ در سوره اسراء که ابوداود درباره آن گفته: «ما زال الناس یحدثون بهذا یریدون مغایظة الجهمیة و ذلک أن الجمهیة ینکرون ان علی العرش شیئا» مردم همواره این را نقل میکنند و منظورشان عصبانیکردن جهمیه است؛ زیرا جهمیه منکر این هستند که بر عرش چیزی باشد.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38556/1/10 ر.ک: همان، ص10]</ref> | حمد بن ابراهیم سعی کرده، شواهدی از فطرت و عقل در ادله سمعیه در مباحث این عقیده ارائه دهد و علت این امر را این ذکر میکند که تضافر ادله بر وضوح حق میافزاید. همچنین آنچه اهل ملل از مسلمانان بر آن اتفاق دارند را ذکر کرده است تا شذوذ مبتدعه گمراه را از آنچه جمیع اهل ملل بر آن اتفاق دارند روشن گرداند. سعی وی بر این بوده که در میان احادیث، صرفاً به روایات صحیح استناد کند.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38556/1/8 ر.ک: همان، ص8]</ref> احیاناً اگر حدیثی هم بوده که علمای اهل سنت در باب اعتقاد آن را از احادیث ضعیفه نقل کردهاند صرفاً از باب اعتضاد بوده نه از بابت اعتماد.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38556/1/9 ر.ک: همان، ص9]</ref> در کل، مسائلی که توسط علما در باب اعتقادات ذکر شده به مسائل مورد اعتماد، مسائلی در اعتضاد و اموری که واضح الفساد نیستند، تقسیم میشود؛ ممکن است کسی بگوید از جمله مسائلی که برخی از سلف روایت کردهاند و نصی از آثار تابعین در آن نمیتوان یافت میتوان مورد ذیل را نام برد و آن را تشنیعی بر منکرانش دانست؛ البته در پاسخ به این سؤال باید گفت که این مسئله جاری بر اصول (اهل سنت) است و منظور از ذکر آن اذیت و تشنیع مبتدعه است مانند قول مجاهد درباره کلام خداوند در عَسَى أَن يَبْعَثَكَ رَبُّكَ مَقَامًا مَّحْمُودًا ﴿٧٩﴾ در سوره اسراء که ابوداود درباره آن گفته: «ما زال الناس یحدثون بهذا یریدون مغایظة الجهمیة و ذلک أن الجمهیة ینکرون ان علی العرش شیئا» مردم همواره این را نقل میکنند و منظورشان عصبانیکردن جهمیه است؛ زیرا جهمیه منکر این هستند که بر عرش چیزی باشد.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38556/1/10 ر.ک: همان، ص10]</ref> |
ویرایش