۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هص' به 'هص') |
جز (جایگزینی متن - 'هو' به 'هو') |
||
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
متن موجود متأسفانه ناتمام است و به نظر میرسد بخشهای موجود تدوین نهایی کتاب نباشد. ابتدای متن دارای مقدمه و فصلبندی منظم است، اما پس از چهار فصل، متن بهصورت ذکر وقایع و حوادث پیش میرود که دارای ترتیب نسبی تاریخی است.<ref>ر.ک: پیشگفتار، صفحه نوزده</ref>. | متن موجود متأسفانه ناتمام است و به نظر میرسد بخشهای موجود تدوین نهایی کتاب نباشد. ابتدای متن دارای مقدمه و فصلبندی منظم است، اما پس از چهار فصل، متن بهصورت ذکر وقایع و حوادث پیش میرود که دارای ترتیب نسبی تاریخی است.<ref>ر.ک: پیشگفتار، صفحه نوزده</ref>. | ||
محقق درباره شیوه نگارش مؤلف بیان میدارد که وی در عین سادگی در نوشتن، بسیار ادیبانه مینویسد؛ قلم او حال و هوای ادبیات مشروطه را دارد و گاهی قلم وی متأثر از گونه زبانی رایج در جنوب ایران و | محقق درباره شیوه نگارش مؤلف بیان میدارد که وی در عین سادگی در نوشتن، بسیار ادیبانه مینویسد؛ قلم او حال و هوای ادبیات مشروطه را دارد و گاهی قلم وی متأثر از گونه زبانی رایج در جنوب ایران و بهویژه گویش بوشهری است. متن کتاب حاوی اطلاعات ارزشمندی در حوزههای مختلف نیز هست. این اطلاعات را میتوان در مواردی مانند نهادها و مؤسسات تمدنی جدید، ابزار و وسایل جدید، ابزار و وسایل جنگی، اوزان و مقیاسهای جدید و معادلهای قدیم و... طبقهبندی کرد<ref>ر.ک: همان، صفحه بیستویک – بیستوسه</ref>. | ||
[[خيرانديش، عبدالرسول|عبدالرسول خیراندیش]] در مقدمه کتاب به نقد و نظر درباره این تألیف پرداخته و بیان میدارد که این کتاب را میتوان اثری استثنایی و جالب توجه دانست؛ زیرا بر اساس منابع و مدارک موجود علیرغم اهمیت فراوان بوشهر در تاریخ معاصر ایران اثری مستقل و جامع آنچنانکه سبک و سیاق علمی داشته باشد، تألیف نشده است. هرچند این اثر پس از گذشت نزدیک به یک قرن، جای تجید نظرهای اساسی دارد، اما در جایگاه خویش دربردارنده نگاهی جامع به تاریخ بوشهر محسوب میشود. | [[خيرانديش، عبدالرسول|عبدالرسول خیراندیش]] در مقدمه کتاب به نقد و نظر درباره این تألیف پرداخته و بیان میدارد که این کتاب را میتوان اثری استثنایی و جالب توجه دانست؛ زیرا بر اساس منابع و مدارک موجود علیرغم اهمیت فراوان بوشهر در تاریخ معاصر ایران اثری مستقل و جامع آنچنانکه سبک و سیاق علمی داشته باشد، تألیف نشده است. هرچند این اثر پس از گذشت نزدیک به یک قرن، جای تجید نظرهای اساسی دارد، اما در جایگاه خویش دربردارنده نگاهی جامع به تاریخ بوشهر محسوب میشود. | ||
مرحوم سعادت که خود سالها ساکن بوشهر و فعال در امور فرهنگی آنجا بود، مشاهدات و اندیشههای خود را در مسائل گوناگون بوشهر منعکس کرده است؛ لذا هرچند قسمتهایی از این کتاب در بردارنده تاریخ شبهجزیره بوشهر از عهد باستان است و نیز مباحثی از دوره افشاریه، زندیه تا نیمه نخست قاجاریه را که مربوط به بوشهر است ارائه مینماید، اما این بخش از مطالب مأخوذ از منابع تاریخی و جغرافیایی تاریخی است، لذا هرچند سعی او در ارائه طرحی کلی از تاریخ بوشهر، بهنحوی منسجم و مرتب جای تقدیر فراوان دارد، اما از نظر دانش و روش جدید تحقیقات تاریخی محل نقد و نظر نیز هست<ref>ر.ک: مقدمه عبدالرسول خیراندیش، صفحه بیستوهفت – | مرحوم سعادت که خود سالها ساکن بوشهر و فعال در امور فرهنگی آنجا بود، مشاهدات و اندیشههای خود را در مسائل گوناگون بوشهر منعکس کرده است؛ لذا هرچند قسمتهایی از این کتاب در بردارنده تاریخ شبهجزیره بوشهر از عهد باستان است و نیز مباحثی از دوره افشاریه، زندیه تا نیمه نخست قاجاریه را که مربوط به بوشهر است ارائه مینماید، اما این بخش از مطالب مأخوذ از منابع تاریخی و جغرافیایی تاریخی است، لذا هرچند سعی او در ارائه طرحی کلی از تاریخ بوشهر، بهنحوی منسجم و مرتب جای تقدیر فراوان دارد، اما از نظر دانش و روش جدید تحقیقات تاریخی محل نقد و نظر نیز هست<ref>ر.ک: مقدمه عبدالرسول خیراندیش، صفحه بیستوهفت – پنجاهویک</ref>. | ||
مقدمه مؤلف درباره موقعیت جغرافیایی و احوال طبیعی و امور سیاسی و اقتصادی و تقسیمات ملکی سواحل خلیج ایران است، که نگارنده بهترتیب و بهاختصار به هریک از این موضوعات اشاره میکند<ref>ر.ک: مقدمه مؤلف، ص5-11</ref>. | مقدمه مؤلف درباره موقعیت جغرافیایی و احوال طبیعی و امور سیاسی و اقتصادی و تقسیمات ملکی سواحل خلیج ایران است، که نگارنده بهترتیب و بهاختصار به هریک از این موضوعات اشاره میکند<ref>ر.ک: مقدمه مؤلف، ص5-11</ref>. | ||
خط ۶۲: | خط ۶۲: | ||
فصل چهارم و نهایی کتاب در بیان وقایع گذشته و حوادث جاریه است. نگارنده بهتریب و اختصار به حکومت خاندان زندیه بر مناطق جنوبی ایران و دستبهدست شدن این حکمرانی اشاره میکند؛ تا زمان سلطنت آقامحمد خان و اوایل جلوس فتحعلى شاه که مصادف شد با اتفاقاتی که زمینه حضور انگلیسیها را در ایران فراهم ساخت و برحسب اتفاقاتی که در منطقه افتاد، قراردادها و تعهداتی در طول زمان بین انگلیسیها و دولت ایران نوشته شد که نگارنده به ماجرا و مفاد آنها میپردازد. | فصل چهارم و نهایی کتاب در بیان وقایع گذشته و حوادث جاریه است. نگارنده بهتریب و اختصار به حکومت خاندان زندیه بر مناطق جنوبی ایران و دستبهدست شدن این حکمرانی اشاره میکند؛ تا زمان سلطنت آقامحمد خان و اوایل جلوس فتحعلى شاه که مصادف شد با اتفاقاتی که زمینه حضور انگلیسیها را در ایران فراهم ساخت و برحسب اتفاقاتی که در منطقه افتاد، قراردادها و تعهداتی در طول زمان بین انگلیسیها و دولت ایران نوشته شد که نگارنده به ماجرا و مفاد آنها میپردازد. | ||
از جمله اتفاقات مهم مذکور در این فصل حمله انگلیسیها به ایران و شکست ایرانیان است؛ ماجرا از این قرار بود که | از جمله اتفاقات مهم مذکور در این فصل حمله انگلیسیها به ایران و شکست ایرانیان است؛ ماجرا از این قرار بود که بهواسطه اتفاقات و بینظمیهایی که در هرات صورت گرفته بود و دولت ایران تصمیم بر فتح افغانستان و الحاق آن به ایران گرفت و عساکر ایران در تحت ریاست نواب حسامالسلطنه، شهر هرات را محاصره نموده و شهر را فتح کردند، ازآنجاکه کابینه دولت انگلیس، الحاق افغانستان را به ایران منافى با حفظ هندوستان تصوّر مىکرد، بهمجرد تسخیر هرات، سفیر و قونسلات دولت انگلیس، عَلَم دولت خود را خوابانیده از خاک ایران بیرون رفتند تا علایم دشمنى و خصومت را آشکار سازند. | ||
روز بیستوسوم ربیعالاول، سه فروند کشتى جنگى انگلیسى به لنگرگاه بوشهر وارد شد و تا روز سوم ربیعالثانى سى فروند کشتى جنگى در غاوى بوشهر مجتمع گردید و پس از آمادهسازی دیگر لوازم جنگی، جنگ با ایران آغاز گردید، که در نهایت پس از مدتها درگیری ایرانیان از انگلیسیها شکست خوردند. نگارنده سبب عمده شکست لشکر ایران را اولاً، تباین افکار و عدم توافق آراى رؤساى عساکر نظام و رؤساى عساکر چریک میداند؛ ثانیاً، عدم کفایت و لیاقت سردار کل در مناقشه او با جهالت و بىعلمى ضبّاط و صاحبمنصبان عسکرى نظامى که نه از قانون سوق عسکرى خبرت و بصیرت داشتند و نه در علم جنگ و ارکان مسائل حرب، از تجربه و اطّلاع کافى بهرمند بودند<ref>ر.ک: همان، ص94-102</ref>. | روز بیستوسوم ربیعالاول، سه فروند کشتى جنگى انگلیسى به لنگرگاه بوشهر وارد شد و تا روز سوم ربیعالثانى سى فروند کشتى جنگى در غاوى بوشهر مجتمع گردید و پس از آمادهسازی دیگر لوازم جنگی، جنگ با ایران آغاز گردید، که در نهایت پس از مدتها درگیری ایرانیان از انگلیسیها شکست خوردند. نگارنده سبب عمده شکست لشکر ایران را اولاً، تباین افکار و عدم توافق آراى رؤساى عساکر نظام و رؤساى عساکر چریک میداند؛ ثانیاً، عدم کفایت و لیاقت سردار کل در مناقشه او با جهالت و بىعلمى ضبّاط و صاحبمنصبان عسکرى نظامى که نه از قانون سوق عسکرى خبرت و بصیرت داشتند و نه در علم جنگ و ارکان مسائل حرب، از تجربه و اطّلاع کافى بهرمند بودند<ref>ر.ک: همان، ص94-102</ref>. |
ویرایش