۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'موسس' به 'مؤسس') |
جز (جایگزینی متن - 'هط' به 'هط') |
||
خط ۵۷: | خط ۵۷: | ||
محروم ماند و گوهر مقصود را نیافت؛ یعنی زندگانی جدید را حاصل ننمود و نشانه تیر او خطا رفته، برای زندگانی ابدی به طلب شیء فانی کوشش کرد و برای رسیدن به ملک چین راه فرنگستان را پیمود»<ref>ر.ک: همان، ص19-18</ref>. | محروم ماند و گوهر مقصود را نیافت؛ یعنی زندگانی جدید را حاصل ننمود و نشانه تیر او خطا رفته، برای زندگانی ابدی به طلب شیء فانی کوشش کرد و برای رسیدن به ملک چین راه فرنگستان را پیمود»<ref>ر.ک: همان، ص19-18</ref>. | ||
در بخش دیگری از عبارات کتاب به نقل از نامهنگار کوه نور لاهور، اختلاف انتشار اخبار در روزنامههای منتشره در هندوستان و انگلستان اشاره شده است: «اخباری که متعلق به روس و هندوستان است، روزنامهنگاران انگلیسی هندوستان در روزنامهجات خود خیلی مجمل طبع و نشر مینمایند؛ برخلاف نامهنگاران انگلستان اخباری که متعلق به روس و هندوستان است، | در بخش دیگری از عبارات کتاب به نقل از نامهنگار کوه نور لاهور، اختلاف انتشار اخبار در روزنامههای منتشره در هندوستان و انگلستان اشاره شده است: «اخباری که متعلق به روس و هندوستان است، روزنامهنگاران انگلیسی هندوستان در روزنامهجات خود خیلی مجمل طبع و نشر مینمایند؛ برخلاف نامهنگاران انگلستان اخباری که متعلق به روس و هندوستان است، بهطوری موشکافی مینمایند که از قرینه استدراک میشود که یا اخبار رسمی دولتی است یا آنکه اخبارنویسان نوشتهجات دولتی را به دست آوردهاند»<ref>ر.ک: همان، ص34</ref>. | ||
از جمله مطالب جالب توجه، گزارشی است که یکی از روزنامهها از اوضاع لشکر ایران ارائه کرده و بسیار تأسفآور است؛ بدین شرح: «اما بیان تعداد آنها لزومی ندارد؛ زیراکه از اینگونه لشکر و سپاهش که مشاهده شد هرقدر باشند کم است؛ زیراکه هیچکدام قابل جنگ و میدان رزم نیستند و هیچیک قادر بر مقابلی با خصم نمیباشند؛ مثلاً سرباز ایران یک عمر باید نوکری کند؛ یعنی تا دم نزع ملازمت لشکری دارد. دیگر آنکه هرگاه برای یک موضعی قراول معین میشود سربازها بر روی زمین مینشینند؛ چنانکه وقتی که ماها به طهران رسیدیم، یکی از سربازها چون نظرش بر اروپاییها افتاد فیالفور از روی زمین برخاست و تفنگ خود را به دست گرفت و | از جمله مطالب جالب توجه، گزارشی است که یکی از روزنامهها از اوضاع لشکر ایران ارائه کرده و بسیار تأسفآور است؛ بدین شرح: «اما بیان تعداد آنها لزومی ندارد؛ زیراکه از اینگونه لشکر و سپاهش که مشاهده شد هرقدر باشند کم است؛ زیراکه هیچکدام قابل جنگ و میدان رزم نیستند و هیچیک قادر بر مقابلی با خصم نمیباشند؛ مثلاً سرباز ایران یک عمر باید نوکری کند؛ یعنی تا دم نزع ملازمت لشکری دارد. دیگر آنکه هرگاه برای یک موضعی قراول معین میشود سربازها بر روی زمین مینشینند؛ چنانکه وقتی که ماها به طهران رسیدیم، یکی از سربازها چون نظرش بر اروپاییها افتاد فیالفور از روی زمین برخاست و تفنگ خود را به دست گرفت و بهطوری ایستاد که همراهان ما از مشاهده وضع او به خنده آمدند... چیزی که از نشانه سربازی از آنها فهمیده میشد، همان علامات نظامی ایشان بود؛ لیکن بهقدری کثیف و متعفن که انسان از مشاهده آن تنفر میجست. موهای سر ایشان شانه بهتنهایی نمیشود. اغلب دکمههای لباس رسمی آنها ناقص، صورتها نشسته و عموماً پستقد و معمر و باریکاندام که به وجوه مذکوره میتوانیم گفت یک نفر از مردمان معمولی آنها را بلند کرده و به کناری بیفکند و جمیع لباس و اسلحه ایشان را بگیرد». سپس با عبارتی کنایهآمیز چنین مینویسد: «لیکن تأسف در اینجاست که موقعی برای ما حاصل نشد که طریق مشق نظامی آنها را مشاهده نماییم»<ref>ر.ک: همان، ص45-43</ref>. | ||
==وضعیت کتاب== | ==وضعیت کتاب== |
ویرایش