۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'هو' به 'هو') |
جز (جایگزینی متن - 'سا' به 'سا') |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
محقق، مقدمه کتاب را با ستایش خدای متعال و پیامبر اکرم(ص) و خاندان و اصحاب ایشان آغاز میکند. سپس خدا را به خاطر اینکه ابوحنیفه نعمان (متوفی 150ق) را مقتدای شریعت و قائد امت قرار داده و علوم را به دست او میان مسلمین آشکار کرده و در میان مؤمنین نشر داده و احکام شرعی را از اسلاف گرفته و به اخلاف رسانده، شکر میکند. سپس مینویسد: برادران! بدانید که علوم زیادند و عمرها کوتاه. پس بهتر است که عمر در أهم علوم صرف شود و به نفع بردن از اعم بپردازیم. کتاب «العمدة في أصول الدين» دارای اهمیت خاصی است زیرا حجم کوچکی از میراث عظیمی را به نمایش میگذارد که تاکنون چیز زیادی از آن ارائه نشده است؛ و آن میراث عظیم، میراث مکتب ماتریدی در علم کلام است. مکتب ماتریدی از مکاتب بزرگ اهل سنت و جماعت است و پابهپای مکتب اشعری میآید. الا اینکه اوضاع سیاسی و عقیدتی بیشتر با انتشار آرای اشعریان از اهل سنت یار بوده تا ماتریدیان. تا چندی پیش، کتاب شرح عقاید نسفیه نجمالدین ابوحفص عمر بن محمد نسفی (متوفی 537ق) برای طلاب تدریس میشد؛ این کتاب شامل افکار اهل سنت و جماعت بود و به مکتب ماتریدیه یا اشعریان تخصیص نداشت. ازاینرو به نظر محقق آمده که به هدف کشف از میراث این مکتب بر نشر برخی از این تصانیف، اقدام کند. او این کار را حق واجب و فرض لازم بر خود دانسته و سعی کرده با تمام مشغلههایی که داشته و مشکلاتی مانند کمبود قصور ماده این صناعت و... در حد طاقت و وسعش بر این امر بکوشد.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38970/1/3 ر.ک: مقدمه محقق، ص3-4]</ref> | محقق، مقدمه کتاب را با ستایش خدای متعال و پیامبر اکرم(ص) و خاندان و اصحاب ایشان آغاز میکند. سپس خدا را به خاطر اینکه ابوحنیفه نعمان (متوفی 150ق) را مقتدای شریعت و قائد امت قرار داده و علوم را به دست او میان مسلمین آشکار کرده و در میان مؤمنین نشر داده و احکام شرعی را از اسلاف گرفته و به اخلاف رسانده، شکر میکند. سپس مینویسد: برادران! بدانید که علوم زیادند و عمرها کوتاه. پس بهتر است که عمر در أهم علوم صرف شود و به نفع بردن از اعم بپردازیم. کتاب «العمدة في أصول الدين» دارای اهمیت خاصی است زیرا حجم کوچکی از میراث عظیمی را به نمایش میگذارد که تاکنون چیز زیادی از آن ارائه نشده است؛ و آن میراث عظیم، میراث مکتب ماتریدی در علم کلام است. مکتب ماتریدی از مکاتب بزرگ اهل سنت و جماعت است و پابهپای مکتب اشعری میآید. الا اینکه اوضاع سیاسی و عقیدتی بیشتر با انتشار آرای اشعریان از اهل سنت یار بوده تا ماتریدیان. تا چندی پیش، کتاب شرح عقاید نسفیه نجمالدین ابوحفص عمر بن محمد نسفی (متوفی 537ق) برای طلاب تدریس میشد؛ این کتاب شامل افکار اهل سنت و جماعت بود و به مکتب ماتریدیه یا اشعریان تخصیص نداشت. ازاینرو به نظر محقق آمده که به هدف کشف از میراث این مکتب بر نشر برخی از این تصانیف، اقدام کند. او این کار را حق واجب و فرض لازم بر خود دانسته و سعی کرده با تمام مشغلههایی که داشته و مشکلاتی مانند کمبود قصور ماده این صناعت و... در حد طاقت و وسعش بر این امر بکوشد.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38970/1/3 ر.ک: مقدمه محقق، ص3-4]</ref> | ||
العمدة في أصول الدين، کتابی است در توحید یا اصول دین یا علم کلام و در کل، ردی است بر معتزله و ارائهای است از مذهب اهل سنت و جماعت. در خطبه کتاب چنین آمده است: «جمعت في هذا المختصر عمدة عقائد أهل السنّة و الجماعة | العمدة في أصول الدين، کتابی است در توحید یا اصول دین یا علم کلام و در کل، ردی است بر معتزله و ارائهای است از مذهب اهل سنت و جماعت. در خطبه کتاب چنین آمده است: «جمعت في هذا المختصر عمدة عقائد أهل السنّة و الجماعة قدساللهارواحهم اجابة للسائلین و صونا لهم من عقائد المبطلين»؛ یعنی در این مختصر، عمده عقاید اهل سنت و جماعت را جمع کردهام تا پاسخی بر سؤالات پرسشگران باشد و عقایدشان از دست باطلگرایان، در امان باشد. وی سپس در اعتماد بر شرح عمده مینویسد: «لما رأیت المهم مائلة الی العمدة التی صنفتها فی بیان عقیدة اهل السنة و الجماعة و هی و إن کانت مشحونة بالروایات غیر خالیة عن الذّرایات، فهی مفتقرة الی شرح موضح للمشکلات مبین للمعضلات، أردت أن أجمع کتابا فیه شرح مسائلها و بسط دلائلها بتوفیق خالق العباد مسمّی بالاعتماد فی الاعتقاد و الله کافی من توکّل علیه و معین من فوّض اموره الیه و هو حسبی و نعم المعین». ظاهراً شیوه [[نسفی، عبدالله بن احمد|نسفی]] در «العمدة» بعد از وی، در سایر کتابهای کلامی حنفی و شافعی یا ماتریدی و اشعری، رواج پیدا کرده است. این روش را میتوان در شش مورد زیر خلاصه کرد: | ||
# مقدمه کلی درباره موضوع این علم و تفاوت میان کلام و فقه. | # مقدمه کلی درباره موضوع این علم و تفاوت میان کلام و فقه. | ||
# باب شناخت که شامل طرق موصله به علم به موضوعات این باب میشود که عبارت است از: حس و خبر و عقل، یعنی معرفت حسی و خبری و عقلی. | # باب شناخت که شامل طرق موصله به علم به موضوعات این باب میشود که عبارت است از: حس و خبر و عقل، یعنی معرفت حسی و خبری و عقلی. | ||
خط ۵۶: | خط ۵۶: | ||
وی از برخی از معتزله که در ادیان غیر اسلامی نوشتهاند، مثل کعبی استفاده کرده است که البته کتابهای آنان مفقود است وی از قاضی عبدالجبار در جزء پنجم از کتاب «المغنی» که اختصاص به ادیان غیر اسلامی دارد، نیز بهره برده است؛ قاضی نیز از مؤلفان پیشین استفاده کرده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38970/1/61 ر.ک: همان، ص61]</ref> | وی از برخی از معتزله که در ادیان غیر اسلامی نوشتهاند، مثل کعبی استفاده کرده است که البته کتابهای آنان مفقود است وی از قاضی عبدالجبار در جزء پنجم از کتاب «المغنی» که اختصاص به ادیان غیر اسلامی دارد، نیز بهره برده است؛ قاضی نیز از مؤلفان پیشین استفاده کرده است.<ref>[https://www.noorlib.ir/View/fa/Book/BookView/Image/38970/1/61 ر.ک: همان، ص61]</ref> | ||
نسفی | نسفی پسازآن، فصلی طولانی در اثبات نبوت و رسالت نوشته که از فصول شیرین مطالب کتاب است. وی منکرین رسالت را رد کرده و ادله بر صحت رسالت رسول را تبیین کرده است. وی در این راستا، نه تنها بر سمنیه و براهمه و دیگران که قائل به استقلال عقل از نیاز به ارسال رسل هستند حمله کرده بلکه به صوفیان که متصف به انحلال هستند نیز هجمه میبرد و به جهت صون عقیده، به تطهیر بلاد مسلمانان از آنان فرا میخواند. | ||
نسفی از افعال بندگان و تعدیل و تجویز و استطاعت و آنچه به افعال بندگان مربوط است نیز سخن گفته و از تولد و آجال و ارزاق که آیا فعل عبداست یا به امر الله تعالی است نیز مطالبی بیان نموده است. وی در ادامه قصد دارد قول معتزله را با کلام رسا ابطال نماید. در همه این موارد مناقشه مستفیضه آرای معتزله و همچنین اشعری را شاهدیم. | نسفی از افعال بندگان و تعدیل و تجویز و استطاعت و آنچه به افعال بندگان مربوط است نیز سخن گفته و از تولد و آجال و ارزاق که آیا فعل عبداست یا به امر الله تعالی است نیز مطالبی بیان نموده است. وی در ادامه قصد دارد قول معتزله را با کلام رسا ابطال نماید. در همه این موارد مناقشه مستفیضه آرای معتزله و همچنین اشعری را شاهدیم. |
ویرایش