۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'نج' به 'نج') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'هد' به 'هد') |
||
خط ۶۳: | خط ۶۳: | ||
مقاله بعدی، در واقع، پاسخ [[جوادی آملی، عبدالله|آیتالله جوادی آملی]] است بهنقد استاد حائری بر مقاله سیری در مبانی ولایتفقیه، در بخشی از آن در جواب به [[حائری یزدی، مهدی|استاد حائری]] که به استدلال به آیه «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» نقد وارد کرده بود، آمده است: اولاً گرچه امر به اطاعت در آیه مزبور و مانند آن ارشادی است، لیکن حکم ارشادی تابع مرشدالیه است؛ اگر مطبوع آن واجب بود، امر ارشادی نیز همان وجوب را میفهماند و اگر استحبابی بود امر ارشادی نیز همان استحباب را میرساند. ثانیاً وجوب اطاعت در اینگونه موارد شرعی است، یعنی فعل آن ثواب اخروی دارد و ترک آن عقاب اخروی. حکم شرعی مانند وجوب در اینگونه موارد گاهی از دلیل نقلی استفاده میشود، مانند قرآن، سنت معصومین و اجماع منتهی به سنت و گاهی از دلیل عقلی استفاده میشود، مانند همین مورد که عقل بهطور مستقل دلالت میکند بر وجوب اطاعت از مولای حقیقی و منصوبین او<ref>ر.ک: همان، ص321-323</ref>. | مقاله بعدی، در واقع، پاسخ [[جوادی آملی، عبدالله|آیتالله جوادی آملی]] است بهنقد استاد حائری بر مقاله سیری در مبانی ولایتفقیه، در بخشی از آن در جواب به [[حائری یزدی، مهدی|استاد حائری]] که به استدلال به آیه «اطیعوا الله و اطیعوا الرسول و اولی الامر منکم» نقد وارد کرده بود، آمده است: اولاً گرچه امر به اطاعت در آیه مزبور و مانند آن ارشادی است، لیکن حکم ارشادی تابع مرشدالیه است؛ اگر مطبوع آن واجب بود، امر ارشادی نیز همان وجوب را میفهماند و اگر استحبابی بود امر ارشادی نیز همان استحباب را میرساند. ثانیاً وجوب اطاعت در اینگونه موارد شرعی است، یعنی فعل آن ثواب اخروی دارد و ترک آن عقاب اخروی. حکم شرعی مانند وجوب در اینگونه موارد گاهی از دلیل نقلی استفاده میشود، مانند قرآن، سنت معصومین و اجماع منتهی به سنت و گاهی از دلیل عقلی استفاده میشود، مانند همین مورد که عقل بهطور مستقل دلالت میکند بر وجوب اطاعت از مولای حقیقی و منصوبین او<ref>ر.ک: همان، ص321-323</ref>. | ||
عنوان مکاتبه دیگر در این بخش مباحثی درباره تبیین ولایتفقیه است که مؤلف در طی چند نکته مطالب خود را عرضه میکند: یکم: تضارب آراء که موجب تولد رأی صائب است و در واقع بهنوبه خود یک نکاح فکری است و ظهور یک مطلب علمی بدون تحلیل ناقدان و عرضه بر پژوهشگران بهتنهایی از فکر بکر یک انسان منزوی و تک اندیش بسیار نادر است. دوم: چون عقل ناب از منابع غنی و قوی شرع است به استناد قضایای بین یا مبین، حسن و قبح عناوین کلی را استنباط مینماید و همین روش بهنوبه خود اجتهاد مشروع بوده و فتوای چنین عقلی حجت شرعی و کلی است. سوم: اگر عقل ناب حجت شرعی است و ادراک حسن چیزی که به نصاب صلاح ملزم رسیده است سبب حکم عقل مزبور به وجوب آن میشود. چهارم: حکم کلی، دائم، ضروری، ذاتی، نه | عنوان مکاتبه دیگر در این بخش مباحثی درباره تبیین ولایتفقیه است که مؤلف در طی چند نکته مطالب خود را عرضه میکند: یکم: تضارب آراء که موجب تولد رأی صائب است و در واقع بهنوبه خود یک نکاح فکری است و ظهور یک مطلب علمی بدون تحلیل ناقدان و عرضه بر پژوهشگران بهتنهایی از فکر بکر یک انسان منزوی و تک اندیش بسیار نادر است. دوم: چون عقل ناب از منابع غنی و قوی شرع است به استناد قضایای بین یا مبین، حسن و قبح عناوین کلی را استنباط مینماید و همین روش بهنوبه خود اجتهاد مشروع بوده و فتوای چنین عقلی حجت شرعی و کلی است. سوم: اگر عقل ناب حجت شرعی است و ادراک حسن چیزی که به نصاب صلاح ملزم رسیده است سبب حکم عقل مزبور به وجوب آن میشود. چهارم: حکم کلی، دائم، ضروری، ذاتی، نه عهدهدار اصل وجود موضوع جزئی خود است و نه کفیل ثبات آن و نه ضامن بقای او خواهد بود. پنجم: اگر حجیت شرعی عقل ناب پذیرفته شد فتوای آن مانند فتوای دلیل نقلی همان حکم دینی است.<ref>ر.ک: همان، ص328-332</ref>. | ||
بخش چهارم کتاب مشتمل بر گفتگوهایی است که در موضوعات مختلف فلسفه، منطق، فقه و غیره مطرح شده است. از جمله آنها گفتگویی است پیرامون حکمت احکام فقهی که به بررسی کمال علم فقه میپردازد، کمال فقه مانند هر پدیدهای تقسیم میشود به کمال اول که اصل هستی و موجودیت بسیطه شیء است و کمال ثانوی که از افزودگیهای شیء است. کمال ثانوی یا اکتسابی است یا اختیاری و طبیعی<ref>ر.ک: همان، ص383-487</ref>. | بخش چهارم کتاب مشتمل بر گفتگوهایی است که در موضوعات مختلف فلسفه، منطق، فقه و غیره مطرح شده است. از جمله آنها گفتگویی است پیرامون حکمت احکام فقهی که به بررسی کمال علم فقه میپردازد، کمال فقه مانند هر پدیدهای تقسیم میشود به کمال اول که اصل هستی و موجودیت بسیطه شیء است و کمال ثانوی که از افزودگیهای شیء است. کمال ثانوی یا اکتسابی است یا اختیاری و طبیعی<ref>ر.ک: همان، ص383-487</ref>. |
ویرایش