۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'لا' به 'لا') |
جز (جایگزینی متن - 'یم' به 'یم') |
||
خط ۴۰: | خط ۴۰: | ||
در شرح حال و تاریخ زندگانی [[امیرعلیشیر نوایی، علیشیر بن کیچکنه|نظامالدین علیشیر]]، ارباب تواریخ و سیر چه در زمان او و چه بعد از او تحقیقات بسیاری کردهاند که محقق اثر به بخشهایی از آنها اشاره کرده است. خود مؤلف نیز در چند جا از کتابش اشاره به روابط و آشناییهای خود با بسیاری از رجال معروف معاصرش نموده است.<ref>ر.ک: همان، صفحه ز</ref>. | در شرح حال و تاریخ زندگانی [[امیرعلیشیر نوایی، علیشیر بن کیچکنه|نظامالدین علیشیر]]، ارباب تواریخ و سیر چه در زمان او و چه بعد از او تحقیقات بسیاری کردهاند که محقق اثر به بخشهایی از آنها اشاره کرده است. خود مؤلف نیز در چند جا از کتابش اشاره به روابط و آشناییهای خود با بسیاری از رجال معروف معاصرش نموده است.<ref>ر.ک: همان، صفحه ز</ref>. | ||
بخش دیگری از مقدمه محقق اثر به آثار و ابنیه و موقوفات | بخش دیگری از مقدمه محقق اثر به آثار و ابنیه و موقوفات برجایمانده از [[امیرعلیشیر نوایی، علیشیر بن کیچکنه|علیشیر]] اختصاص یافته است. همچنین ترجمه بخشهایی از وقفنامه [[امیرعلیشیر نوایی، علیشیر بن کیچکنه|علیشیر]] ارائه شده که بسیار خواندنی است.<ref>ر.ک: همان، صفحه ک</ref>. | ||
در تذکره مجالس النفائس درباره شاعران نادان این دوره از تاریخ ادب فارسی مـوارد بـسیارى مـىیابیم؛ [[امیرعلیشیر نوایی، علیشیر بن کیچکنه|امیر علیشیر]] در ذیل شرح حال مولانا انیسى مـىگوید: «شـاعرى کمبضاعت بـود. او را بـدین مـتّهم مىداشتند که او اشعار مردم را به نام خود مىخواند» و نیز در جاى دیگر مىگوید: «مولانا خرّمى از آدمىزادگان شهر هرات است، امّا از آدمىگرى اثرى در او نیست و به سبب بدمزاجیهاى خود در شهر نـتوانست بود... القصه از مداحى او زبان قاصر و عقل عاجز است؛ با وجود همه طرفگیها شعر نیز مىگوید و در این فنّ کسى را پسند نمىکند<ref>ر.ک: جغتایی، منصور، ص136</ref>. | در تذکره مجالس النفائس درباره شاعران نادان این دوره از تاریخ ادب فارسی مـوارد بـسیارى مـىیابیم؛ [[امیرعلیشیر نوایی، علیشیر بن کیچکنه|امیر علیشیر]] در ذیل شرح حال مولانا انیسى مـىگوید: «شـاعرى کمبضاعت بـود. او را بـدین مـتّهم مىداشتند که او اشعار مردم را به نام خود مىخواند» و نیز در جاى دیگر مىگوید: «مولانا خرّمى از آدمىزادگان شهر هرات است، امّا از آدمىگرى اثرى در او نیست و به سبب بدمزاجیهاى خود در شهر نـتوانست بود... القصه از مداحى او زبان قاصر و عقل عاجز است؛ با وجود همه طرفگیها شعر نیز مىگوید و در این فنّ کسى را پسند نمىکند<ref>ر.ک: جغتایی، منصور، ص136</ref>. |
ویرایش