پرش به محتوا

خاتمی، سید روح‌الله: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'مخصوصا' به 'مخصوصاً'
جز (جایگزینی متن - '== وابسته‌ها ==' به '==وابسته‌ها==')
جز (جایگزینی متن - 'مخصوصا' به 'مخصوصاً')
برچسب‌ها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه
خط ۳۵: خط ۳۵:
دوران طفوليت را در «اردكان» سپرى كرده‌ام و از آنجايى كه خانواده من، هم از طرف پدر و هم از طرف مادر، در سلك روحانیت بوده‌اند، لذا من هم پس از طى دوران كودكى، به تحصيل علوم دينى پرداختم و تا سن هفده سالگى در اردكان، مشغول تحصيل بودم. پس از آن، براى ادامه كسب علم، به «اصفهان» كه در آن ايام، مركز مهم و حوزه گرم علوم و مجمع دانشمندان در فنون مختلف بود، روانه شدم و تا سال 1355ق (1315ش)، در آنجا بسر بردم و از محضر بزرگان علم و ادب و فقه و اصول و فلسفه، به‌قدر استعداد و قابليت، كسب فيض كردم. در اين فرصت، براى آنكه يادى از آن بزرگان علم و فضيلت كرده باشم، از آنهايى كه حقشان بر من عظيم‌تر است، نام مى‌برم: حضرت عالم ربانى «ميرزا على‌آقا شيرازى»، حضرت علامه بزرگوار «حاج آقا رحيم ارباب»، حكيم و فيلسوف نامدار «شيخ محمد خراسانى»، حضرت «آيت‌الله حاج مير سيد على نجف‌آبادى» و حضرت «آيت‌الله سيد محمد نجف‌آبادى»؛ كه هريك، على اختلاف مراتبهم، از چهره‌هاى درخشان فضيلت و خورشيدهاى پرفروغ آسمان دانش و تقوا بودند.
دوران طفوليت را در «اردكان» سپرى كرده‌ام و از آنجايى كه خانواده من، هم از طرف پدر و هم از طرف مادر، در سلك روحانیت بوده‌اند، لذا من هم پس از طى دوران كودكى، به تحصيل علوم دينى پرداختم و تا سن هفده سالگى در اردكان، مشغول تحصيل بودم. پس از آن، براى ادامه كسب علم، به «اصفهان» كه در آن ايام، مركز مهم و حوزه گرم علوم و مجمع دانشمندان در فنون مختلف بود، روانه شدم و تا سال 1355ق (1315ش)، در آنجا بسر بردم و از محضر بزرگان علم و ادب و فقه و اصول و فلسفه، به‌قدر استعداد و قابليت، كسب فيض كردم. در اين فرصت، براى آنكه يادى از آن بزرگان علم و فضيلت كرده باشم، از آنهايى كه حقشان بر من عظيم‌تر است، نام مى‌برم: حضرت عالم ربانى «ميرزا على‌آقا شيرازى»، حضرت علامه بزرگوار «حاج آقا رحيم ارباب»، حكيم و فيلسوف نامدار «شيخ محمد خراسانى»، حضرت «آيت‌الله حاج مير سيد على نجف‌آبادى» و حضرت «آيت‌الله سيد محمد نجف‌آبادى»؛ كه هريك، على اختلاف مراتبهم، از چهره‌هاى درخشان فضيلت و خورشيدهاى پرفروغ آسمان دانش و تقوا بودند.


بارى، چنانچه [چنان‌كه] در پيش، اشاره رفت، در سال 1355ق (1315ش)، از اصفهان به اردكان، نه به قصد اقامت، بازگشتم. در آن زمان از طرف رژيم «پهلوى»، فشار و خفقان، مخصوصاً نسبت به روحانیت، به اوج خود رسيده بود و كمر بر محو آنچه نشانه دين و فضيلت و انسانيت بود، محكم، بسته بودند. مسئله تغيير لباس، كشف حجاب و تعطيلى محافل دينى و اشاعه فحشا و منكر و بازداشتن مردم از توجه به دين و اخلاق انسانى و سوق دادن مسئوليتشان، طوعاً او كرهاً، به‌سوى فساد و حيوانيت، به‌شدت پيگيرى مى‌شد و جوى به وجود آورده بودند كه منكر، معروف و معروف، منكر شناخته مى‌شد و در آن جو، براى روحانیت كه وظيفه او، امر به معروف و نهى از منكر و نشر فضيلت و ترويج دين است، امكان هيچ‌گونه حركت دينى و علمى و تحقيقى نبود؛ جز اينكه اقامه جماعتى كند و گاهى مسائل ساده فرعى براى عده محدودى بيان كند؛ حتى همين اندازه هم براى رژيم قابل تحمل نبود و اغلب، بهانه‌جويى و مزاحمت‌هايى، فراهم مى‌ساخت.
بارى، چنانچه [چنان‌كه] در پيش، اشاره رفت، در سال 1355ق (1315ش)، از اصفهان به اردكان، نه به قصد اقامت، بازگشتم. در آن زمان از طرف رژيم «پهلوى»، فشار و خفقان، مخصوصاًً نسبت به روحانیت، به اوج خود رسيده بود و كمر بر محو آنچه نشانه دين و فضيلت و انسانيت بود، محكم، بسته بودند. مسئله تغيير لباس، كشف حجاب و تعطيلى محافل دينى و اشاعه فحشا و منكر و بازداشتن مردم از توجه به دين و اخلاق انسانى و سوق دادن مسئوليتشان، طوعاً او كرهاً، به‌سوى فساد و حيوانيت، به‌شدت پيگيرى مى‌شد و جوى به وجود آورده بودند كه منكر، معروف و معروف، منكر شناخته مى‌شد و در آن جو، براى روحانیت كه وظيفه او، امر به معروف و نهى از منكر و نشر فضيلت و ترويج دين است، امكان هيچ‌گونه حركت دينى و علمى و تحقيقى نبود؛ جز اينكه اقامه جماعتى كند و گاهى مسائل ساده فرعى براى عده محدودى بيان كند؛ حتى همين اندازه هم براى رژيم قابل تحمل نبود و اغلب، بهانه‌جويى و مزاحمت‌هايى، فراهم مى‌ساخت.


چند سال بدين منوال گذشت تا «جنگ بين‌الملل دوم» پيش آمد و شعله‌هاى آتش آن، همه جا را گرفت. «ايران» عزيز از طرف «متفقين» اشغال شد و همه چيز اين مملكت، دستخوش تجاوز آنها و فسادهاى بسيار و خسارت‌هاى بى‌شمار و انواع مصيبت‌ها شد و بلاها براى ما به بار آورد، اما در ميان همه آن تاريكى‌ها، روزنه‌اى به روشنايى باز شد و آن، برداشتن اختناق و فشار و به وجود آمدن آزادى، به‌خصوص در امور مذهبى بود. آن تضييقات و فشارها كه بر روحانیت وارد مى‌آمد، فروكشيد و امكان فعاليت مذهبى به وجود آمد و فرصتى دست داد كه بايستى در جمع، به شئون دينى توجه و در واقع از نو تجديد سازمان شود.
چند سال بدين منوال گذشت تا «جنگ بين‌الملل دوم» پيش آمد و شعله‌هاى آتش آن، همه جا را گرفت. «ايران» عزيز از طرف «متفقين» اشغال شد و همه چيز اين مملكت، دستخوش تجاوز آنها و فسادهاى بسيار و خسارت‌هاى بى‌شمار و انواع مصيبت‌ها شد و بلاها براى ما به بار آورد، اما در ميان همه آن تاريكى‌ها، روزنه‌اى به روشنايى باز شد و آن، برداشتن اختناق و فشار و به وجود آمدن آزادى، به‌خصوص در امور مذهبى بود. آن تضييقات و فشارها كه بر روحانیت وارد مى‌آمد، فروكشيد و امكان فعاليت مذهبى به وجود آمد و فرصتى دست داد كه بايستى در جمع، به شئون دينى توجه و در واقع از نو تجديد سازمان شود.
۴۲۵٬۲۲۵

ویرایش