۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
(صفحه ای تازه حاوی «<div class='wikiInfo'>
[[پرونده:NUR16915J1.jpg|بندانگش» ایجاد کرد.) |
بدون خلاصۀ ویرایش |
||
خط ۳۳: | خط ۳۳: | ||
|-class='articleCode' | |-class='articleCode' | ||
|کد اتوماسیون | |کد اتوماسیون | ||
|data-type='automationCode'| | |data-type='automationCode'|AUTOMATIONCODE16915AUTOMATIONCODE | ||
|} | |} | ||
</div> | </div> | ||
خط ۷۳: | خط ۷۳: | ||
سعدى دست يافتن به چنين عشقى والا و معنوى- نه عشق صورى و از پى رنگ را- كه رمز تكامل روحى آدمى در آن است- چونان عارفان صاحبدل روشن ضمير، در تهذيب نفس و زدودن زنگارهاى درونى و صفاى قلب مىشناسد و با توجه به اهميت چنين عشقى است كه عقيده دارد: | سعدى دست يافتن به چنين عشقى والا و معنوى- نه عشق صورى و از پى رنگ را- كه رمز تكامل روحى آدمى در آن است- چونان عارفان صاحبدل روشن ضمير، در تهذيب نفس و زدودن زنگارهاى درونى و صفاى قلب مىشناسد و با توجه به اهميت چنين عشقى است كه عقيده دارد: | ||
{ | {{شعر}} | ||
| | {{ب|''هركو شراب عشق نخوردست و درد درد''|2=''آن است كز حيات جهانش نصيب نيست ''}} | ||
{{پایان شعر}} | |||
او عشقبازى را از نفسپرستى جدا مىداند و حريم عشق معنوى را بسى بالاتر از آن مىشناسد كه به شهوات و تمايلات نفسانى آلوده گردد. بنابراين به اعتقاد او، حتى علمى كه انسان را به قلمرو عشق حقيقى رهنمون نشود و به خداى نرساند، چيزى جز گمراهى و جهالت نيست. | او عشقبازى را از نفسپرستى جدا مىداند و حريم عشق معنوى را بسى بالاتر از آن مىشناسد كه به شهوات و تمايلات نفسانى آلوده گردد. بنابراين به اعتقاد او، حتى علمى كه انسان را به قلمرو عشق حقيقى رهنمون نشود و به خداى نرساند، چيزى جز گمراهى و جهالت نيست. | ||
خط ۹۲: | خط ۹۳: | ||
وى در بهرهگيرى از آرايههاى ادبى، برخلاف بسيارى ديگر از سخنسرايان، اندازه نگه داشته است و با آگاهى از تمام امكانات و ظرفيتهاى زبانى و با شناخت دقيقى كه از ويژگىهاى روانشناسى واژهها و تركيبها دارد، دست به آفرينش زده و تقليدپذيرترين شعرها را مىسرايد كه به درستى «سهل ممتنع» ناميده شده است.يكى از شگردهاى شيرين سعدى، بهگزينى واژهها و تركيبهاست. ذوق سليم او در عين آنكه حكايتها را به روانى و شيوايى مىپردازد، شايستهترين واژهها را نيز در پيوند با هم برمىگزيند و آنها را چون مرواريدهاى مناسبى در رشته سخن مىكشد. در داستان حاتم طايى (باب دوم) مىخوانيم: | وى در بهرهگيرى از آرايههاى ادبى، برخلاف بسيارى ديگر از سخنسرايان، اندازه نگه داشته است و با آگاهى از تمام امكانات و ظرفيتهاى زبانى و با شناخت دقيقى كه از ويژگىهاى روانشناسى واژهها و تركيبها دارد، دست به آفرينش زده و تقليدپذيرترين شعرها را مىسرايد كه به درستى «سهل ممتنع» ناميده شده است.يكى از شگردهاى شيرين سعدى، بهگزينى واژهها و تركيبهاست. ذوق سليم او در عين آنكه حكايتها را به روانى و شيوايى مىپردازد، شايستهترين واژهها را نيز در پيوند با هم برمىگزيند و آنها را چون مرواريدهاى مناسبى در رشته سخن مىكشد. در داستان حاتم طايى (باب دوم) مىخوانيم: | ||
{ | {{شعر}} | ||
| | {{ب|''زمين مرده و ابر گريان بر او''|2=''صبا كرده بار دگر جان در او ''}} | ||
{{ب|''به منزلگه حاتم آمد فرود''|2=''برآسود چون تشنه بر زندهرود''}} | |||
|} | {{پایان شعر}} | ||
در اين دو بيت- به جز اينكه تصوير زيبا و زندهاى از بارندگى ديده مىشود، واژههاى «مرده، گريان، جان، فرود، تشنه و زنده» به شايستگى با هم در پيوستهاند تا بر آهنگ معنوى بيت بيفزايند. اما آنچه از اين هم زيباتر رخ نموده، واژه زندهرود است. شاعر مىتوانست مثلا به جاى «زنده»؛ واژه آشناى «طرف» را به كار برد و بگويد «برآسود چون تشنه بر طرف رود»، اما مىبينيم كه پيوند واژه «زنده» با واژههاى ديگر اين دو بيت به ويژه تقابل آن با زمين مرده چگونه بيت را بركشيده است و بخش عمده واژه «فرود» (رود) با «تشنه» و «زنده رود» در پيوند است. سعدى بىگمان فعل «فرود آمدن»را براى همين منظور برگزيده است. | در اين دو بيت- به جز اينكه تصوير زيبا و زندهاى از بارندگى ديده مىشود، واژههاى «مرده، گريان، جان، فرود، تشنه و زنده» به شايستگى با هم در پيوستهاند تا بر آهنگ معنوى بيت بيفزايند. اما آنچه از اين هم زيباتر رخ نموده، واژه زندهرود است. شاعر مىتوانست مثلا به جاى «زنده»؛ واژه آشناى «طرف» را به كار برد و بگويد «برآسود چون تشنه بر طرف رود»، اما مىبينيم كه پيوند واژه «زنده» با واژههاى ديگر اين دو بيت به ويژه تقابل آن با زمين مرده چگونه بيت را بركشيده است و بخش عمده واژه «فرود» (رود) با «تشنه» و «زنده رود» در پيوند است. سعدى بىگمان فعل «فرود آمدن»را براى همين منظور برگزيده است. | ||
خط ۱۱۰: | خط ۱۰۷: | ||
در دو بيت زير (از باب چهارم) هيچ كدام از واژههاى «شيرين، تند، تلخ و ترش» در معناى واقعى خود به كار نرفته است، اما سعدى با ايهام تناسب يا ايهام تضاد، آنها را به هم در پيوسته است تا سخن خود را بيارايد: | در دو بيت زير (از باب چهارم) هيچ كدام از واژههاى «شيرين، تند، تلخ و ترش» در معناى واقعى خود به كار نرفته است، اما سعدى با ايهام تناسب يا ايهام تضاد، آنها را به هم در پيوسته است تا سخن خود را بيارايد: | ||
{ | {{شعر}} | ||
| | {{ب|''به شيرين زبانى توان برد گوى''|2=''كه پيوسته تلخى برد تند خوى ''}} | ||
{{ب|''تو شيرين زبانى زسعدى بگير ''|2=''ترش روى را گو به تلخى بمير ''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
{| | |||
به گزينى واژهها را در بوستان از ديدگاهى ديگر نيز مىتوان تشخيص داد و آن وجه موسيقيايى كلام بوده كه هم حروفى واژهها، از آن جمله است. به عنوان مثال، هم حرفى «ش» در: «چنان صبرش از شير خامش كند/ كه پستان شيرش فرامش كند» و هم حرفى «ك» در: «از اين خاكدان بندهاى پاك شد/ كه در پاى كمتر كسى خاك شد».سعدى در بوستان، همچنان سرايندهاى چيره دست و شاعرى شيرين كار است، برخلاف نظر برخى كه بوستان را تنها منظومهاى اخلاقى پنداشته و آن را از جلوههاى شاعرانه خالى مىدانند. نگاهى گذرا به صورتهاى شاعرانه خيال در اين كتاب، به سادگى اين سخن را از اعتبار مىاندازد. | به گزينى واژهها را در بوستان از ديدگاهى ديگر نيز مىتوان تشخيص داد و آن وجه موسيقيايى كلام بوده كه هم حروفى واژهها، از آن جمله است. به عنوان مثال، هم حرفى «ش» در: «چنان صبرش از شير خامش كند/ كه پستان شيرش فرامش كند» و هم حرفى «ك» در: «از اين خاكدان بندهاى پاك شد/ كه در پاى كمتر كسى خاك شد».سعدى در بوستان، همچنان سرايندهاى چيره دست و شاعرى شيرين كار است، برخلاف نظر برخى كه بوستان را تنها منظومهاى اخلاقى پنداشته و آن را از جلوههاى شاعرانه خالى مىدانند. نگاهى گذرا به صورتهاى شاعرانه خيال در اين كتاب، به سادگى اين سخن را از اعتبار مىاندازد. | ||
خط ۱۲۴: | خط ۱۱۶: | ||
يكى از گونههاى زنده استعمار، جاندارانگارى (صنعت تشخيص) است. بهويژه هنگامى كه براى مفاهيم انتزاعى مانند سكون، غضب، ذكر، عزم و دهشت جاندارانگارى مىشود، اين آرايه هنرىتر جلوه مىكند. در اين كتاب، از اين آرايه نيز فراوان ديده مىشود، به عنوان مثال: «غضب دست در خون درويش داشت».از ويژگىهاى اين كتاب، ساخت جملههاى كوتاه و تراكم افعال در يك بيت است، كه خود گونهاى از گونههاى ايجاز در سخن است؛ نمونه: | يكى از گونههاى زنده استعمار، جاندارانگارى (صنعت تشخيص) است. بهويژه هنگامى كه براى مفاهيم انتزاعى مانند سكون، غضب، ذكر، عزم و دهشت جاندارانگارى مىشود، اين آرايه هنرىتر جلوه مىكند. در اين كتاب، از اين آرايه نيز فراوان ديده مىشود، به عنوان مثال: «غضب دست در خون درويش داشت».از ويژگىهاى اين كتاب، ساخت جملههاى كوتاه و تراكم افعال در يك بيت است، كه خود گونهاى از گونههاى ايجاز در سخن است؛ نمونه: | ||
{ | {{شعر}} | ||
| | {{ب|''بفرمود و جستند و بستند سخت ''|2=''به خوارى فكندند در پاى تخت''}} | ||
{{ب|''قبا بست و چابك نورديد دست ''|2=''قبايش دريدند و دستش شكست''}} | |||
{{ب|''روان هر دو كس را فرستاد و خواند ''|2=''به هيبت نشست و به حرمت نشاند ''}} | |||
{{پایان شعر}} | |||
{| | |||
{| | |||
در پايان مىتوان چنين نتيجهگيرى نموده كه چنانچه از منظر زيبايىشناسى، نگاهى باريكبينانه به زيبايىهاى لفظى و شگردهاى شاعرانه سعدى، در اين اثر بيفكنيم، به روشنى درمىيابيم كه او در اين كتاب گرانسنگ، افزون بر آنكه ارزشهاى اخلاقى و اجتماعى را، به شيرينى، باز نموده است، كلام خود را نيز با آرايههاى مناسب، به شيوايى و فريبايى، آراسته و با ترفندهاى شايسته ادبى، در سخن خود رستاخيز ادبى برپا كرده است. اما زبان ساده و روان سعدى، آنگونه كمال يافته كه آرايههاى ادبى را زير سايه خود درآورده و از خودنمايى آنها پيشگيرى كرده است. از همين روى است كه ويژگى«سهل ممتنع» براى سخن سعدى، آوازه جاوادنه يافته است. | در پايان مىتوان چنين نتيجهگيرى نموده كه چنانچه از منظر زيبايىشناسى، نگاهى باريكبينانه به زيبايىهاى لفظى و شگردهاى شاعرانه سعدى، در اين اثر بيفكنيم، به روشنى درمىيابيم كه او در اين كتاب گرانسنگ، افزون بر آنكه ارزشهاى اخلاقى و اجتماعى را، به شيرينى، باز نموده است، كلام خود را نيز با آرايههاى مناسب، به شيوايى و فريبايى، آراسته و با ترفندهاى شايسته ادبى، در سخن خود رستاخيز ادبى برپا كرده است. اما زبان ساده و روان سعدى، آنگونه كمال يافته كه آرايههاى ادبى را زير سايه خود درآورده و از خودنمايى آنها پيشگيرى كرده است. از همين روى است كه ويژگى«سهل ممتنع» براى سخن سعدى، آوازه جاوادنه يافته است. | ||
خط ۱۵۷: | خط ۱۴۰: | ||
3- حسن لى، كاووس، «رستاخيز سخن در بوستان»، مجله شعر، نيمه دوم زمستان 1383، شماره 40، صفحه 24 تا 31. | 3- حسن لى، كاووس، «رستاخيز سخن در بوستان»، مجله شعر، نيمه دوم زمستان 1383، شماره 40، صفحه 24 تا 31. | ||
خط ۱۶۷: | خط ۱۴۷: | ||
[[رده:کتابشناسی]] | [[رده:کتابشناسی]] | ||
ویرایش