۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'ها' به 'ها') |
جز (جایگزینی متن - 'لا' به 'لا') |
||
خط ۳۷: | خط ۳۷: | ||
}} | }} | ||
'''علم اخلاق اسلامی'''، ترجمه فارسی کتاب «[[جامع السعادات]]» [[نراقی، مهدی بن ابیذر|ملا محمدمهدی نراقی]] (متوفی 1209ق)، به قلم [[مجتبوی، جلالالدین|سید | '''علم اخلاق اسلامی'''، ترجمه فارسی کتاب «[[جامع السعادات]]» [[نراقی، مهدی بن ابیذر|ملا محمدمهدی نراقی]] (متوفی 1209ق)، به قلم [[مجتبوی، جلالالدین|سید جلالالدین مجتبوی]] است. این اثر با مقدمه مترجم و مصحح در سه جلد منتشر شده است. | ||
استاد [[مجتبوی، جلالالدین|مجتبوی]] در ابتدای کتاب در ضمن مقدمهای، فلسفه و علم اخلاق را مورد بررسی قرار داده است. وی معتقد است: استناد اخلاق به اصول و مبادى (دین یا متافیزیک) صرفاً به سبب ضرورت و کلّیت اخلاق و یا حفظ پاکى و تعالى احکام و ارزشهاى اخلاقى نیست، بلکه تحقّق و دوام و استمرار اخلاق نیز با اعتقاد به خدا حاصل و کامل مىشود و ایمان و یقینى که مایه اطمینان و آرامش نفس براى عمل است، شرط ضرورى است. اعتقاد به مبدأ، یعنى ایمان قلبى اراده را به حرکت درمىآورد و اراده رفتار را برمىانگیزد. بنابراین لزوم و ضرورت اصول اعتقادى براى اخلاق تنها در تفکر اسلامى، از این جهت که تفکر دینى است، نیست، بلکه در تفکر فلسفى نیز ارزشهاى اخلاقى از مابعدالطبیعه یا اصول اعتقادى مدد مىگیرد. براى اخلاق بدون زمینه اعتقادى اتّکائى نیست و اخلاق با عقیده، پیوند و اتّصال دارد. مؤمن در دل خود ترجمان رسالت آسمانى خالق خویش است و آگاه است که از طریق فطرت خود با حقیقت زنده و مؤثّرى در ارتباط است و همواره از آن منبع قوّت و نور مىگیرد؛ ازاینرو مىتوان گفت که اخلاق هیچ جایى حاصلخیزتر و شکوفاتر از ضمیر مؤمن نمىیابد و مفهوم الزام و تکلیف، که تکیهگاه هر نظام اخلاقى است و مسئولیت، که ناشى از الزام اخلاقى است، پایگاهى استوارتر از ایمان قلبى ندارد<ref>ر.ک: مقدمه مترجم، ج1، ص3-2</ref>. | استاد [[مجتبوی، جلالالدین|مجتبوی]] در ابتدای کتاب در ضمن مقدمهای، فلسفه و علم اخلاق را مورد بررسی قرار داده است. وی معتقد است: استناد اخلاق به اصول و مبادى (دین یا متافیزیک) صرفاً به سبب ضرورت و کلّیت اخلاق و یا حفظ پاکى و تعالى احکام و ارزشهاى اخلاقى نیست، بلکه تحقّق و دوام و استمرار اخلاق نیز با اعتقاد به خدا حاصل و کامل مىشود و ایمان و یقینى که مایه اطمینان و آرامش نفس براى عمل است، شرط ضرورى است. اعتقاد به مبدأ، یعنى ایمان قلبى اراده را به حرکت درمىآورد و اراده رفتار را برمىانگیزد. بنابراین لزوم و ضرورت اصول اعتقادى براى اخلاق تنها در تفکر اسلامى، از این جهت که تفکر دینى است، نیست، بلکه در تفکر فلسفى نیز ارزشهاى اخلاقى از مابعدالطبیعه یا اصول اعتقادى مدد مىگیرد. براى اخلاق بدون زمینه اعتقادى اتّکائى نیست و اخلاق با عقیده، پیوند و اتّصال دارد. مؤمن در دل خود ترجمان رسالت آسمانى خالق خویش است و آگاه است که از طریق فطرت خود با حقیقت زنده و مؤثّرى در ارتباط است و همواره از آن منبع قوّت و نور مىگیرد؛ ازاینرو مىتوان گفت که اخلاق هیچ جایى حاصلخیزتر و شکوفاتر از ضمیر مؤمن نمىیابد و مفهوم الزام و تکلیف، که تکیهگاه هر نظام اخلاقى است و مسئولیت، که ناشى از الزام اخلاقى است، پایگاهى استوارتر از ایمان قلبى ندارد<ref>ر.ک: مقدمه مترجم، ج1، ص3-2</ref>. | ||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
وی در آخر ابراز امیدواری کرده که ترجمه این کتاب در تزکیه و تهذیب اخلاق همه ما (که هیچکسى از آن بىنیاز نیست) و مردم زمان ما و زمانهاى بعد مؤثّر باشد، چنانکه متن اصلى آن به قول استاد [[مظفر، محمدرضا|مظفّر]] چنین تأثیرى داشته است<ref>ر.ک: همان، ص22</ref>. | وی در آخر ابراز امیدواری کرده که ترجمه این کتاب در تزکیه و تهذیب اخلاق همه ما (که هیچکسى از آن بىنیاز نیست) و مردم زمان ما و زمانهاى بعد مؤثّر باشد، چنانکه متن اصلى آن به قول استاد [[مظفر، محمدرضا|مظفّر]] چنین تأثیرى داشته است<ref>ر.ک: همان، ص22</ref>. | ||
مترجم در مورد آیات و روایات تنها به ترجمه بسنده نکرده و متن آنها را نیز ذکر کرده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص46</ref>. در رابطه با روایات، کاستیای وجود دارد که در کتب تحقیقی کمتر به چشم میخورد؛ کمبودی که متأسفانه مرحوم [[مظفر، محمدرضا|مظفر]] و [[مجتبوی، جلالالدین| | مترجم در مورد آیات و روایات تنها به ترجمه بسنده نکرده و متن آنها را نیز ذکر کرده است<ref>ر.ک: متن کتاب، ج1، ص46</ref>. در رابطه با روایات، کاستیای وجود دارد که در کتب تحقیقی کمتر به چشم میخورد؛ کمبودی که متأسفانه مرحوم [[مظفر، محمدرضا|مظفر]] و [[مجتبوی، جلالالدین|جلالالدین مجتبوی]] نسبت به آن بیتوجه بودهاند، عدم ذکر منابع روایات است<ref>ر.ک: همان، ص47</ref>. | ||
مترجم، برخی اصطلاحات و عبارات کتاب را که نیاز به توضیح داشته، در پاورقی بهاختصار توضیح داده است؛ بهعنوان مثال در توضیح این عبارت [[نراقی، مهدی بن ابیذر|نراقی]] «محبت حاکم و سلطان مطلق است و عدالت نایب و جانشین آن» مینویسد: «به همین دلیل شریعت اسلام پیش از هر چیز مردم را به برادری و الفت با یکدیگر دعوت میکند و هدف بسیاری از احکام اسلام مثل نماز جماعت و جمعه و احسان و تحریم غیبت و بدگویی و مانند اینها ایجاد رابطه دوستی بین مردم است تا از این طریق از قانون عدل که سخت و تلخ است، بینیاز شوند»<ref>ر.ک: همان، ص135، پاورقی1</ref>. یا در فصلی از کتاب با عنوان نکوهش دنیا، اینگونه مطالب را بر دو نوع دانسته که یک نوع آن از تعالیم صوفیان بوده که در نکوهش دنیا و کنارهگیری از آن مبالغه و افراط کردهاند. مترجم، معتقد است که مؤلف تا اندازهای تحت تأثیر کتاب «[[إحياء علوم الدين]]» [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] همین موضع را دارد و نظر [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] تقریباً همین نظر اهل تصوف است که در مواردی با نظر اسلام سازگار و موافق نیست. در قرآن کریم و روایات معتبر اسلامى از دنیا و مال دنیا و دوستى دنیا مذمت شده، اما نه براى اینکه یکسره از آن دست بردارند و آن را مهمل گذارند، بلکه براى اینکه از آن استفاده معتدل و صحیح کنند و در دام آن گرفتار نگردند<ref>ر.ک: همان، ج2، ص32</ref>. | مترجم، برخی اصطلاحات و عبارات کتاب را که نیاز به توضیح داشته، در پاورقی بهاختصار توضیح داده است؛ بهعنوان مثال در توضیح این عبارت [[نراقی، مهدی بن ابیذر|نراقی]] «محبت حاکم و سلطان مطلق است و عدالت نایب و جانشین آن» مینویسد: «به همین دلیل شریعت اسلام پیش از هر چیز مردم را به برادری و الفت با یکدیگر دعوت میکند و هدف بسیاری از احکام اسلام مثل نماز جماعت و جمعه و احسان و تحریم غیبت و بدگویی و مانند اینها ایجاد رابطه دوستی بین مردم است تا از این طریق از قانون عدل که سخت و تلخ است، بینیاز شوند»<ref>ر.ک: همان، ص135، پاورقی1</ref>. یا در فصلی از کتاب با عنوان نکوهش دنیا، اینگونه مطالب را بر دو نوع دانسته که یک نوع آن از تعالیم صوفیان بوده که در نکوهش دنیا و کنارهگیری از آن مبالغه و افراط کردهاند. مترجم، معتقد است که مؤلف تا اندازهای تحت تأثیر کتاب «[[إحياء علوم الدين]]» [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] همین موضع را دارد و نظر [[غزالی، محمد بن محمد|غزالی]] تقریباً همین نظر اهل تصوف است که در مواردی با نظر اسلام سازگار و موافق نیست. در قرآن کریم و روایات معتبر اسلامى از دنیا و مال دنیا و دوستى دنیا مذمت شده، اما نه براى اینکه یکسره از آن دست بردارند و آن را مهمل گذارند، بلکه براى اینکه از آن استفاده معتدل و صحیح کنند و در دام آن گرفتار نگردند<ref>ر.ک: همان، ج2، ص32</ref>. |
ویرایش