۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یش' به 'یش') |
جز (جایگزینی متن - 'یت' به 'یت') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
||
خط ۴۶: | خط ۴۶: | ||
[[مفید، محمد بن محمد|شیخ مفید]] از وی بهعنوان نسیمی شیرازی یاد نموده و اعلام کرده که در زرقان - از توابع شیراز - بر سر قبر او رفته است | [[مفید، محمد بن محمد|شیخ مفید]] از وی بهعنوان نسیمی شیرازی یاد نموده و اعلام کرده که در زرقان - از توابع شیراز - بر سر قبر او رفته است | ||
[[سخاوی، محمد بن عبدالرحمن|سخاوی]] و [[ابن عماد، عبدالحی بن احمد|ابن عماد حنبلی]] لقب «نسیمالدین» را که هر دو از [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] گرفتهاند، بهعنوان نام نسیمی متذکر شدهاند. | [[سخاوی، محمد بن عبدالرحمن|سخاوی]] و [[ابن عماد، عبدالحی بن احمد|ابن عماد حنبلی]] لقب «نسیمالدین» را که هر دو از [[ابن حجر عسقلانی، احمد بن علی|ابن حجر]] گرفتهاند، بهعنوان نام نسیمی متذکر شدهاند. قدیمیترین مأخذی که از لقب عمادالدین سخن گفته است، کتاب «مجالس العشاق» کمالالدین حسین گازرگاهی (تألیف ٩٠٨ق) است. لطیفی در تذکرة الشعرای خود، نسیمی را اهل ناحیه نسیم در نزدیکی بغداد میداند. گروهی آرامگاه او را در زرقان فارس و گروهی دیگر در حلب میدانند<ref>ر.ک: همان، ص56 و 57</ref>. | ||
نام نسیمی «علی» است. چنان که خود و یا یکی از مریدانش به صراحت گوید: | نام نسیمی «علی» است. چنان که خود و یا یکی از مریدانش به صراحت گوید: | ||
خط ۶۹: | خط ۶۹: | ||
==شهادت== | ==شهادت== | ||
در مورد مرگ وی کوتاه | در مورد مرگ وی کوتاه میتوان گفت که «علما، شیوخ و قضات حلب، نسیمی را به گمراه کردن برخی اشخاص نادان و انداختن آنها به راه کفر و زندقه متهم ساخته، سلطان مؤید، حاکم حلب را به کشتن او ترغیب کردند. سلطان دستور داد تا پوست نسیمی را زندهزنده بکنند». در مورد مرگ وی آمده است: «در محل پوست کندن، خون بسیار از او رفته، رنگش زرد شد. گفتند که چون است که رنگ زرد کردهای؟ گفت: من آفتاب سپهر عاشقیام از مطلع عشق طالع شده؛ آفتاب در محل غروب زرد میشود و گویند نسیمی فیالبداهه سرود:{{شعر}} | ||
{{ب|''آن دم که اهل [اجل] موکل مرد شود''|2=''آهم چو دم سحرگهی سرد شود''}} | {{ب|''آن دم که اهل [اجل] موکل مرد شود''|2=''آهم چو دم سحرگهی سرد شود''}} | ||
{{ب|''خورشید که پردلتر از آن چیزی نیست''|2=''در وقت فروشدن رخش زرد شود''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>. | {{ب|''خورشید که پردلتر از آن چیزی نیست''|2=''در وقت فروشدن رخش زرد شود''}}{{پایان شعر}}<ref>ر.ک: همان، ص57</ref>. |
ویرایش