۴۲۵٬۲۲۵
ویرایش
جز (جایگزینی متن - 'یق' به 'یق') برچسبها: ویرایش همراه ویرایش از وبگاه همراه |
جز (جایگزینی متن - 'یگ' به 'یگ') |
||
خط ۴۷: | خط ۴۷: | ||
==دوران کودکی== | ==دوران کودکی== | ||
در زمان تولد ناصرخسرو، پنج سال از آغاز سلطنت سلطان محمود غزنوی | در زمان تولد ناصرخسرو، پنج سال از آغاز سلطنت سلطان محمود غزنوی میگذشت. ناصرخسرو در دوران کودکی، با حوادث گوناگون روبرو گشت و برای یک زندگی پرحادثه، آماده شد. از جمله جنگهای طولانی سلطان محمود و خشکسالی بیسابقه در خراسان که به محصولات کشاورزان، صدمات فراوان زد و نیز شیوع بیماری وبا در این خطه که جان عده زیادی از مردم را گرفت<ref>همان</ref>. | ||
==دوران جوانی== | ==دوران جوانی== | ||
ناصرخسرو در ابتدای جوانی، به تحصیل علوم متداول زمان پرداخت و قرآن را از بر کرد. در دربار پادشاهان و امیران، از جمله سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوی بهعنوان مردی ادیب و فاضل، به کار دبیری اشتغال ورزید و بعد از شکست غزنویان از سلجوقیان، ناصرخسرو به مرو و به دربار سلیمان چغری بیک، برادر طغرل سلجوقی رفت و در آنجا نیز با عزت و اکرام، به حرفه دبیری خود ادامه داد و به دلیل اقامت طولانی در این شهر، به ناصرخسرو مروزی، شهرت یافت<ref>همان، ص5- 6</ref>. | ناصرخسرو در ابتدای جوانی، به تحصیل علوم متداول زمان پرداخت و قرآن را از بر کرد. در دربار پادشاهان و امیران، از جمله سلطان محمود و سلطان مسعود غزنوی بهعنوان مردی ادیب و فاضل، به کار دبیری اشتغال ورزید و بعد از شکست غزنویان از سلجوقیان، ناصرخسرو به مرو و به دربار سلیمان چغری بیک، برادر طغرل سلجوقی رفت و در آنجا نیز با عزت و اکرام، به حرفه دبیری خود ادامه داد و به دلیل اقامت طولانی در این شهر، به ناصرخسرو مروزی، شهرت یافت<ref>همان، ص5- 6</ref>. | ||
وی که به دنبال سرچشمه حقیقت | وی که به دنبال سرچشمه حقیقت میگشت، با پیروان ادیان مختلف، از جمله مسلمانان، زرتشتیان، مسیحیان، یهودیان و مانویان، به بحث و گفتگو پرداخت و از رهبران دینی آنها، در مورد حقیقت هستی، پرسوجو کرد؛ اما ازآنجاکه به نتیجهای دست نیافت، دچار حیرت و سرگردانی شد و برای فرار از این سرگردانی، به شراب و می گساری و کامیاریهای دوران جوانی، روی آورد<ref>همان، ص6</ref>. | ||
==دوران میانسالی== | ==دوران میانسالی== | ||
در سن چهلسالگی، شبی در خواب دید که کسی او را | در سن چهلسالگی، شبی در خواب دید که کسی او را میگوید: «چند خواهی خوردن از این شراب که خرد از مردم زایل کند؟ اگر بهوش باشی بهتر. ناصرخسرو پاسخ داد: حکما چیزی بهتر از این نتوانستند ساخت که اندوه دنیا ببرد. مرد گفت: حکیم نتوان گفت کسی را که مردم با به بیهشی و بیخردی رهنمون باشد. چیزی باید که خرد و هوش را بیفزاید. ناصرخسرو پرسید: من این از کجا آرم؟ گفت: عاقبت جوینده یابنده بود و به سمت قبله اشاره کرد». ناصرخسرو در اثر این خواب، دچار انقلاب فکری شد و از شراب و همه لذایذ دنیوی دست شست و شغل دیوانی را رها کرد و راه سفر حج در پیش گرفت<ref>همان</ref>. | ||
==مسافرتها== | ==مسافرتها== |
ویرایش